logo





هومن آذرکلاه، یکی از بازیگران توانا و خوشنام تئاتر تبعید

در سالگرد مرگ هومن آذرکلاه

سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰ مه ۲۰۲۵

ناصر رحمانی نژاد

برای بنفشه مسعودی آذرکلاه عزیز

هومن آذرکلاه، یکی از بازیگران توانا و خوشنام تئاتر تبعید، تبعید خاکی را ترک گفت.

مرگ، با تمام واقعیت عریان، پذیرفته شده و اجتناب‌ناپذیرش وقتی اتفاق می‌افتد غافلگیر کننده است؛ با تمام واقعیت باور‌پذیرش وقتی اتفاق می‌افتد ناباورانه است. همه‌ی ما تبعیدیان طی این سالهای سنگین و تیره‌ی تبعید بارها و به تکرار این واقعه‌ی پذیرفته شده‌ی واقعیت اجتناب‌ناپذیر مرگ، اما غافلگیرانه را، هنگامی که یک‌ی از خویشان، دوستان و اطرافیان‌مان از دست می‌رود، تجربه کرده‌ایم. و باز وقتی دوباره اتفاق می‌افتد از درون تکان می‌خوریم و تعادل خود را از دست می‌دهیم. این تکان از درون، این غافلگیر شدن به‌ویژه هنگامی ویرانگر می‌شود که مرگ، فردی نیک، نزدیک و عزیزی را از ما می‌رباید. مرگ هومن آذرکلاه چنین بود؛ غافلگیرانه و تکان دهنده.

هومن آذرکلاه، سوای یک انسان شریف، نجیب، رئوف، بزرگوار و فروتن، بازیگری نمونه بود که من صحبتم را در همین رابطه محدود ‌خواهم کرد. به این دلیل که هومن یکی از نزدیک‌ترین دوستان هنرمندی بود که در طول سالهای تبعید که من در فرانسه بودم، سالهای آغازین سخت و تنگدستی‌های تبعید، پا به‌پای من در فعالیت‌های تئاتری با من بود و مهم‌ترین و مطمئن‌ترین تکیه‌گاه در ادامه‌ی کار بود.

هومن، با وجود نقش برجسته‌اش در تئاتر به‌عنوان بازیگر، اما از نوع بازیگران خود-شیفته نبود. او در محافل عمومی کمتر ظاهر می‌شد و اگر به این گونه محافل می‌رفت برای خودنمایی نبود. او را در رسانه‌های عمومی (Social Media) پیدا نمی‌کردید. او یک زندگی خصوص داشت و هیچگاه هنرش را ابزار شهرت نمی‌کرد.

برای روشن کردن منظورم شاید بهتر باشد توضیح مختصری بدهم:

هنرمندان عموماً در آغاز کار عشق شدیدی به کار خود دارند و به تجربه دیده شده که کشش آدم‌ها به این یا آن هنر ناشی از همین عشق شدید آنهاست. عشقی که به‌تدریج همراه با تحول هنری هنرمند و همچنین با تحول شخصیت خودِ هنرمند، تبدیل به مفاهیم یا انگیزه‌های دیگری می‌شود. این عشق در میان هنرمندان تئاتر و به‌ویژه سینما شدیدتر و حادتر است، زیرا مخاطبان این دو هنر آنها را روی صحنه‌ی تئاتر و بر پرده‌ی سینما می‌بینند و نسبت به آنها نوعی رابطه‌، یا در واقع، نوعی جاذبه‌ی رمزآمیز پیدا می‌کنند. همین جاذبه‌ی مخاطبان نسبت به این هنرمندان سینما و تئاتر گاهی سبب خود-شیفتگی برخی از این هنرمندان می‌شود. من در طول بیش از ۶۰ سال تجربه‌ی تئاتری‌ام از این نمونه‌ها کم ندیده‌ام.



هومن آذرکلاه، بنفشه مسعودی، قاسم سیف و فرهاد مجدآبادی

هومن، اما، یکی از بازیگران نادری بود که در اوج پرکاری و شهرتش در ایران و همین‌طور در تبعید، دچار این بیماری خود-شیفتگی نشد، و عشق او به تئاتر، به حرمت به تئاتر، به مسئولیت نسبت به تئاتر، و به حفظ نقش مهم انسانی و اجتماعی این هنر متحول شد.

هومن، همچنین، از بازیگران نمونه‌ای بود که در صحنه فقط نگران خود و نقش‌اش نبود، او به‌نحو مسئولانه‌ای نگران بازیگران دیگر و به‌ویژه همبازی خود بود، و روی صحنه با ظرافت ناپیدایی یک رابطه‌، یک همراهی و هماهنگی خلاق جمعی به‌وجود می‌آورد. برای این که او تئاتر را به معنای درست آن هنری کلکتیو و خلاق شناخته بود و این روش را در تمام سطوح کار در عمل به کار می‌برد- از آغاز تمرین‌ها تا پایان اجراها، و هر چه که در اطراف کار جریان داشت.

هومن بازیگری قابل اتکاء و قابل اعتماد بود. بازیگری بود که تئاتر برایش ابزار یا اهرمی نبود که از طریق آن بخواهد پیامی به مخاطب خود انتقال دهد. تئاتر برای او قبل از هر چیز هنر بود؛ هنری ویژه و برتر از هر هنر دیگری که تا امروز انسان در جهان آفریده است. هومن هنرمندی بود کم سخن، و آنجا که گاه اراده می‌کرد یا ناگزیر می‌شد از هنر تئاتر سخن بگوید، با موجزترین عبارات و با ساده‌ترین واژه‌ها نظرش را بیان می‌کرد. برای درک مقصود او باید بیشتر به حالات او، نگاه و بیان او، به صدای آرام و اطمینان‌بخش او توجه می‌کردی تا به کلماتش. مفهوم والای هنر تئاتر برای او تبدیل به جوهری درونی شده بود، و در کلماتی که ادا می‌کرد منعکس نمی‌شد، بلکه نقش تاریخی تئاتر بود که او از ابتدا این معنی را جذب کرده بود، در روح و جان او عجین شده بود و با آن زیسته بود؛ در زندگی و همین‌طور بر صحنه‌ی تئاتر. و این مفهوم را بیشتر باید در جریان کار با او، از نزدیک، و روش او در خلق شخصیت‌های تئاتری، و سپس بر صحنه‌ی تئاتر می‌دیدی. همین مفهوم والا و یگانه‌ای که او برای هنر تئاتر قائل بود، برایش چند اصل اخلاقی و هنری جا انداخته بود که به نحو وفادارانه، و شاید بتوان گفت به‌نحو غیرتمندانه‌ای، آنها را در سراسر حرفه‌ی تئاتری‌اش رعایت ‌کرد. او هیچ‌گاه حاضر نشد در نمایشنامه‌ای نقش بپذیرد که این اصول اخلاقی و هنری در آن نادیده گرفته شده باشد. تعهد هومن به نقش تاریخی و اجتماعی تئاتر، از نوعی که او شناخته بود، به او کاراکتر ویژه‌ای بخشیده بود. رویکرد او به تئاتر سیاسی بود، اما نه حزبی. به‌همین جهت او، برخلاف اکثریت بازیگران تئاتر، تنها با معدودی کارگردان همکاری کرد.

کار کردن با هومن برای من از لذت‌بخش‌ترین تجربه‌های فعالیت تئاتری‌ام در دوران تبعید بوده که همواره در خاطره‌ و سابقه‌ی حرفه‌ای من، با من باقی خواهد ماند. هومن انسانی بود بسیار مهربان و بزرگوار، و من امیدوارم که منش و اخلاق هنری او به‌عنوان بازیگر تئاتر همچون میراث بازیگری ظریف که زندگی خود را در راه ارتقاء این هنر گذاشت، به نسل‌های آینده انتقال یابد.
هومن عزیز، یاد تو و نام تو در تئاتر ایران ماندگار خواهد بود.
بدرود.

به نقل از "آوای تبعید" شماره ۴۱


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد