پس از فروپاشی رژیم اسد و سپس کشته شدن حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، و تضعیف شدید این گروه، حکومت جمهوری اسلامی با موقعیتی بیسابقه و شکننده در خاورمیانه روبهرو شده است؛ موقعیتی که در قلب آن، فروپاشی آن چیزی نهفته است که سران رژیم سالها با عنوان پرطمطراق «محور مقاومت» از آن یاد میکردند و هزینههای کلانی برای ساخت آن پرداخته بودند. این همه در حالیست که شمشیر داموکلس حمله نظامی اسرائیل بر فراز سر حکومت ایران آویخته است و فشارهای دولت ترامپ نیز هر روز بر وخامت اوضاع میافزاید.
اخیراً یک روزنامهنگار لبنانی، با نگاهی به این منظره، نکاتی جالب توجه درباره حکومت ایران مطرح کرده است. بخشهایی از گفتههای او را در ادامه میخوانید:
«براستی، حکومت ایران در سالهای اخیر چند کشور عربی را به تحلیل و فروپاشی کشانده است؟ و هنوز میخواهد چه تعداد دیگر را قربانی جنگ خود با اسرائیل کند؟
از دههها پیش، ما زیر سلطه قدرتهای غیرعرب بودهایم؛ بیش از همه آمریکا، و تا حدی روسیه. اما بیشترین رنج ما از سیطره سه قدرت غارتگر منطقهای بوده است: ترکیه، اسرائیل و ایران.
جمهوری اسلامی یک قدرت امپریالیستی تمامعیار در خاورمیانه است. تا همین چندی پیش که این رژیم چهار پایتخت عربی—بیروت، دمشق، صنعا و بغداد—را تحت کنترل داشت، دیپلماتهایش در همهجا به فخرفروشی میپرداختند.
جنگ غزه بدون ایران هرگز به این ابعاد نمیرسید و ماهیتی استراتژیک نمییافت. چرا که رژیم ایران با تکرار مداوم شعار نابودی اسرائیل، در واقع دشمن خود را تحریک و تقویت میکند.
جمهوری اسلامی میپندارد که میتواند با بهرهبرداری ابزاری از مسئله فلسطین، نفوذ خود را در جهان عربِ عمدتاً سنی گسترش دهد. با این حال، مرزهای دخالت خود را نیز میشناسد، چرا که بیش از هر چیز به حفظ موجودیت خویش میاندیشد. با این حال، ایدئولوژی بنیادگرایانهاش محرک اصلی این دخالتهاست و نفرت از اسرائیل، یکی از ارکان همین ایدئولوژی است.
رژیم ایران نقش بزرگی در ویرانی خاورمیانه داشته است. او برای گسترش نفوذ استراتژیک خود و محاصره اسرائیل، از "محور مقاومت" سخن میگوید، اما در عمل چیزی جز "محور هزیمت" پدید نیاورده است. هر جا که این رژیم حضور دارد، آشوب و بینظمی نیز حکمفرماست. چنانکه حاضر است برای رسیدن به اهداف خودخواهانهاش، کل منطقه را به آتش بکشد.
با این حال، هرآنچه جمهوری اسلامی طی چهل سال ساخته بود، اکنون اسرائیل همه را ظرف چند ماه نابود کرده است!
علی خامنهای، که در ۸۵ سالگی بیش از سی سال است حکومت میکند، هرگز به چهرهای شناختهشده یا کاریزماتیک بدل نشده، اما با اینهمه، یکی از قدرتمندترین مردان منطقه است.
پایههای حکومت او بر دو ستون استوار است: شبکهای از شبهنظامیان و موشکها از یک سو، و برنامه هستهای از سوی دیگر.
این حکومت در داخل مشروعیت خود را از دست داده و با شعار نابودی اسرائیل، در دامی که خود تنیده گرفتار شده است. اگر بر این مسیر پافشاری کند، خطر جنگ با اسرائیل را برای خود میخرد، و اگر عقبنشینی کند، نشانهای از ضعف فرستاده و اسرائیل را به حمله تحریک میکند.
در هر حال، رژیم خامنهای اکنون برهنه در برابر منطقه ایستاده است و آینده ما تا حد زیادی به رفتار او بستگی دارد.
تنها کافیست به این واقعیت اشاره کنم که پس از مرگ حسن نصرالله، رژیم ایران حتی ظواهر را نیز کنار گذاشته و مستقیماً هدایت حزبالله را بر عهده گرفته و برای لبنان تصمیمگیری میکند.
در چنین شرایطی، فعلاً هیچ سناریوی امیدوارکنندهای برای رهایی لبنان از چنگال نفوذ ایران وجود ندارد.
تغییر رژیم در ایران، بالقوه میتواند برای منطقه و مردم ایران جنگی ویرانگر بهدنبال داشته باشد. در عین حال، تداوم حیات خامنهای و موفقیت نمادین او در عبور از بحرانها نیز معنایی جز زندگی با پیامدهای شوم داخلی و خارجی این حکومت ندارد.»
*نام روزنامهنگار «آنتونی سَمرانی» است و مقالهاش در فصلنامه ادبی–فرهنگی Lettre Internationale شماره ۱۴۸ منتشر شده است.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد