logo





گذار به جهان چند قطبی مسالمت‌آمیز نخواهد بود

شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۳ مه ۲۰۲۵

بایز افروزی

اکنون جهان در آستانه ی تحولات گسترده و اجتناب ناپذیری قرار گرفته است که از آن با عنوان ' گذار از نظام تک قطبی به جهان چند قطبی ' نام برده می شود.

بدون شک این گذار و دگرگونی در نهایت، امر مثبتی خواهد بود و به بهبود مناسبات بین المللی و عادلانه تر شدن آنمنجر خواهد گردید.

اما متاسفانه مانند هر تحول گسترده و بنیادینی در عرصه ی بین المللی، مسالمت آمیز نخواهد بود و با جنگ ها و درگیری ها ی محدود یا گسترده ی بین کشوری و منطقه ای با ابعادی ناروشن همراه خواهد بود.

البته بسیاری از تحلیلگران، کارشناسان و حتی سران کشورها نسبت به آغاز یک جنگ جهانی ( جنگ سوم جهانی) نیز هشدار داده اند که نبایستی چنین امکانی را نیز نادیده گرفت.

بشر تا کنون دو جنگ جهانی ویرانگر را پشت سرگذاشته است که هرکدام، به ویژه جنگ دوم جهانی علاوه بر ویرانی های گسترده موجب جان باختن ده ها میلیون انسان غیرنظامی و معلولیت شمار بیشتری از مردم شد که گرچه زنده ماندند اما تمام طول زندگی خود را با درد و رنج سپری کردند.

بعد از جنگ جهانی اول با توجه به توازن قوای بین المللی برآمده از جنگ، کشورها و قاره ها بین کشورهای امپریالیستی (قدرتمند) تقسیم گردیدند و همان کشورها به منظور تثبیت وضع بوجود آمده و تضمین منافع خود ' جامعه ملل' را تشکیل دادند، اما طولی نکشید که وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه و کمی بعدتر قدرت گیری امپریالیسم تازه نفس آلمان و به قدرت رسیدن فاشیست ها در این کشور ( و اسپانیا و ایتالیا ) نظم بوجود آمده ی بعد از جنگ جهانی اول به چالش کشیده شد، دچار بحران گردید و سپس به شعله ور شدن جنگ جهانی دوم منجر شد.

جنگ جهانی دوم همچون جنگ جهانی اول، جنگی بود امپریالیستی برای تقسیم جهان به مناطق نفوذ و غارت، که در نهایت به شکست آلمان و تضعیف کشورهای امپریالیستی اروپا، ویرانی بخش بزرگی از این قاره و تبدیل شدن آمریکا به قدرتمندترین کشور امپریالیستی انجامید.

با این حال وجود کشور غیر امپریالیستی و بسیارقدرتمند اتحاد شوروی مانع سلطه ی جهانی آمپریالیسم آمریکا گردید و نه تنها امپریالیسم آمریکا، بلکه کل جهان سرمایه داری را با چالش های جدی مواجه کرد.

تحت چنین شرایطی، نظم جهانی ' جامعه ملل' درهم شکسته شد و نظم جدیدی که به دوران نظم دوقطبی شهرت دارد شکل گرفت.

در این دوره سازمان ملل متحد جای جامعه ملل را گرفت و ده ها نهاد بین المللی گوناگون شکل گرفتند تا نظم جدید را تثبیت کنند و ادامه ی آن را تضمین نمایند.

فروپاشی اتحاد شوروی (در سال ۱۹۹۱) گرچه در ابتدا با عربده کشی و هیاهوی کر کننده ی رسانه ها و مقامات کشورهای امپریالیستی به عنوان ' پیروزی ابدی کاپیتالیسم بر سوسیالیسم' تبلیغ گردید، جشن گرفته شد و ' پایان تاریخ ' دانسته شد، اما این موضوع درواقع سرآغاز دورانی بود که نه تنها به سلطه ی جهانی امپریالیسم آمریکا و ' نظم نوین جهانی تک قطبی ' مورد نظر آنها منجر نگردید، بلکه کل سبستم جهانی سرمایه داری را چه در بعد داخلی کشورها و چه در سطح بین المللی با بحران روبرو کرد.

بنابر این در واقع فروپاشی اتحاد شوروی، نه شکست سوسیالیسم و پیروزی کاپیتالیسم، بلکه سرآغاز فروپاشی نظم جهانی دو قطبی و آغازی بود بر پایان نظم جهانی شکل گرفته ی بعد از جنگ جهانی دوم و همه ی نهادها و مناسبات برآمده از آن، که آمریکا و بقیه ی کشورهای امپریالیستی – علیرغم همه ی کوشش ها - توان آن را نداشتند تا نظم یکجانبه – تک قطبی- ی را برجای آن بنشانند.

ظهور قدرتمند چین در عرصه ی اقتصاد جهانی، کمر راست کردن مجدد روسیه و تشکیل – بریکس – و هم چنین ناکارآمدی و ناتوانی نظام سرمایه داری و سبستم جهانی آن در حل مشکلات و معضلات سباسی، اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و غیره به ویژه طی دهه های اخیر کشورهای امپریالیستی با بحران های گوناگونی روبرو کرده است که ناممکن است از پس حل انها برآید.

اکنون جهان نیازمند مناسبات، نهادها و نظم نوینی است که بدون شک در جهت حفظ و تامیین منافع امپریالیسم و ادامه ی غارتگری آن نخواهد بود.

بنابر این قابل پیشبینی است که کل جهان سرمایه داری در مقابل چنین تحول ها و تغییراتی خواهند ایستاد و تلاش خواهند کرد شکل گیری و استقرار آن را با مشکلات و موانع جدی روبرو کنند.

بنابر این واضح است که فروپاشی نظم موجود و زایش نظم نوین -چند قطبی- روندی مسالمت آمیز نخواهد بود و با تنش ها، جنگ ها و صدمات اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی فراوان – وچه بسا گسترده و دردناکی – همراه خواهد بود.

به تعبیری ساده تر، کشورهای امپریالیستی – سودبرنده – از نظم موجود به آسانی و به شکل مسالمت آمیز به فروپاشی آن و زایش و استقرار یک نظم نوین جهانی چند قطبی رضایت نخواهند داد و برای خفظ وضع موجود در وهله ی نخست به انواع مقابله ها و مقاومت ها خواهند پرداخت و در مرحله ی دوم، برای کسب حداکثر امتیازات در نظم نوین به هرکاری و هر اقدامی مبادرت خواهند ورزید.

بدون تردید تقویت صنایع نظامی و تولید هرچه بیشتر سلاح های کشتار جمعی و انبار کردن آنها و نیز ترغیب – یا وادار کردن – کشورها و دولت های همسو به خرید هرچه بیشتر اینگونه تسلیحات ویرانگر را بایستی نشانه هایی از آماده شدن کشورهای امپریالیستی برای رویارویی با قدرتهای نوظهور جهانی و تلاش انها در جهت حفظ نظم موجود به شمار آورد.

با این حال نباید فراموش کرد که کشورهای امپریالیستی نیز یک بلوک واحد مشترک المنافع کامل نیستند و در مواردی تضاد و یا اختلاف منافع دارند و هرکدام تلاش می کنند بیشترین منافع و امتیازات را نسیب – بورژوازی خودی – کنند، بنابر این اینجا و آنجا، در این یا آن مورد متحد عمل نمی کنند و حتی ممکن است کارشان به نزاع و جنگ نیز بکشد. ( چنانکه در دو جنگ جهانی اول و دوم چنین شد و هر دو جنگ، جنگ هایی امپریالیستی برای تقسیم جهان و غارتگری بودند )

در حال حاضرنیز آغاز بحران در نظم موجود جهانی، به گسترش و تعمیق بحران های گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در همه ی کشورهای امپریالیستی شدت کم سابقه ای بخشیده است.

بدون شک رشد روز افزون احزاب و گروه های راست افراطی – ناسیونالیست و بیگانه ستیز – به ویژه در پیشرفته ترین و صنعتی ترین آنها، همچون آلمان، فرانسه سوئیس، اطریش و غیره و همچنین کسب قدرت توسط ترامپ و باند او در آمریکا و سرانجام گرایش به راست احزاب سوسیال دمکرات اروپایی و امثال اینها را بایستی به عنوان نشانه های دیگری از بحران جهانی و فراگیر نظام سرمایه داری و نظم جهانی امپریالیستی موجود به شمار آورد.

بنابر این ادامه ی وضع موجود به ویژه در سطح جهانی و در حوزه ی روابط بین الملل کاملا ناممکن گشته و فروپاشی نظم موجود و زایش یک نظم نوین جهانی چند قطبی اجتناب ناپذیر است.

از دیدگاه نگارنده ی این نوشتار، جای بسی امیدواری است که در مرحله ی کنونی – فروپاشی نظم کهن – و شکل گیری نظم نوین جهانی- در مرحله ی بعدی - کشور بسیار قدرتمند - غیر سرمایه داری و غیر امپریالیستی – چین نقش تعیین کننده ای را ایفا خواهد نمود و از تکتازی کشورهای امپریالیستی در شکل دهی نظم نوین جهانی چند قطبی جلوگیری خواهد کرد و به زایش و استقرار نظم نوین، جهتی عادلانه تر و منطبق با واقعیات کنونی جهان خواهد بخشید.

همچنین – بیداری - و قدرت گیری دوباره ی روسبه طی سال های اخیر و نزدیکی روز افزون آن کشور به چین را بایستی واقعه ای مثبت به شمار آورد که بیش از پیش به قدرت یابی چین و تضعیف موقعیت کشورهای امپریالیستی و کاهش نفوذ و توان آنها در معادلات جهانی خواهد انجامید.

همچنین بلوک کشورهای عضو – بریکس – که اساسا برای مقابله با یکجانبگرایی در مناسبات بین المللی و پدید آمده است نیز، در همراهی با چین و روسیه در پروسه ی گذار به نظم جهانی چند قطبی و استقرار آن نقش بسزایی را برعهده خواهند داشت.

بنابر این، همانگونه که مشاهده می شود کشورها و نیروهای محتلفی، ولو با انگیزها و اهداف متفاوت به میدان آمده و در جهت تغییر وضع موجود وارد عمل شده اند.

با همه ی این ها همانگونه که در جای جای این نوشته اشاره کرده ام، تردیدی نباید داشت که فروپاشی نظم موجود و زایش نظم نوین جهانی چند قطبی به هیچ عنوان آسان و مسالمت آمیز نخواهد بود و طی آن – متاسفانه – بشریت با زنجیره ای از جنگ ها و نزاع های محدود و یا گسترده، تغییرات مرزی در برخی مناطق و تجزیه ی برخی کشورها روبرو خواهد شد.

به تعبیری دیگر می توان گفت دریغا که هیچ زایشی بدون درد و خون ریزی امکان پذیر نخواهد بود و ' کهنه ' به آسانی و داوطلبانه جای خود را به ' نو' نخواهد داد.
اما، نگارنده ی این نوشتار تردیدی ندارد که جهان نوین در حال زایش به مراتب روشن تر و عادلانه تر از جهان کنونی خواهد بود.

بایز افروزی ۳۰ آوریل ۲۰۲۵


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد