logo





جنبش شورائی در ترکمن صحرا در روند انقلاب بهمن

پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۰ آپريل ۲۰۲۵

حیدر تبریزی



اولین حرکت های سیاسی علنی در ترکمن صحرا، از اوائل پائیز سال ۵۷ آغاز شد(۱). فعالیتهای سیاسی که از اوائل سال ۵۶ آغاز شده بود، اساساً بصورت مخفی و در حد محافل کوچک جریان داشت. برگزاری نمایشگاه و فروش کتاب، در آبان ماه سال ۱۳۵۷ در شهر گنبد کاووس، آغاز فعالیت علنی در منطقه بود. در طول یک هفته ۱۷۰ هزار تومان کتاب در این نمایشگاه به فروش رسید. بعداً در آق قالا و بندر ترکمن نیز نمایشگاه کتاب برگزار شد که مورد استقبال مردم واقع شد. ساواک تلاش زیادی برای دستگیری کسانی که این فعالیت ها را آغاز کرده بودند بکار برد ولی این فعالیتها ادامه یافت.

اولین حرکت چشمگیر سیاسی، تظاهرات بزرگی بود در تاریخ ۸ آبان ۱۳۵۷ در شهر گنبد کاووس که بعد از سخنرانی در سالن پیشاهنگی، شروع شد و حدود ۵۰۰۰ نفر در آن شرکت داشتند. برای برگزاری این تظاهرات تدارک لازم دیده شده بود؛ شعارها تعیین شده و پلاکاردها به زبانهای ترکمنی و فارسی نوشته شده بود:

شاه تو را میکشیم
ظلم ادیان قانحورلاری کوکیندن کسمک گرگ (ظالمان خونخوار باید از ریشه کنده شوند)
این شاه امریکائی اعدام باید گردد
الدن گیدن یرلری قایتاریب آلماق گرگ (زمینهای غصب شده باید پس گرفته شود)
استثمار نابود باد، زحمتکش پیروز باد
اقو گَرَگ حاط گَرَگ ترکمن مکتب گَرَگ (خواندن باید، نوشتن باید، مدرسۀ ترکمن باید.(۲)

دادن شعار به زبان ترکمنی و طرح ضرورت خواندن، نوشتن و مدرسه به زبان ترکمنی، یا بعبارتی آموزش به زبان مادری، نشانۀ هویت طلبی و خواست مشخص فرهنگی و هویت طلبانه در این تظاهرات بود. خواست بازپس گرفتن زمینهای غصب شده، اصلی ترین خواست دهقانان بود که منشأ اصلی دو جنگ در ترکمن صحرا شد. در این مقطع هنوز دهقانان شرکت چندانی در اعتراضات نداشتند؛ ولی طرح خواست بازپس گرفتن زمینهای غصب شده، دهقانان را به حرکت در آورد. برگزاری نمایشگاه های کتاب و عکس، گسترش یافت.

راهپیمائی بعدی دو ماه پس از نخستین تک و تاها، در اوائل دیماه با شرکت بیش از ۵۰۰۰ نفر برگزار شد. در این راهپیمائی، ترکمن و غیر ترکمن همگام با هم شرکت کردند. ترکمنها شعارها و خواستهای هویت طلبانۀ خود را مطرح میکردند. در ۲۰ بهمن ماه ۱۳۵۷ و در اوج جنبش سراسری که تظاهرات در تهران و برخی شهرها به طرفداری از دولت بختیارسازماندهی می شد، در این منطقه نیز بخشی از زمینداران بزرگ، تعدادی آخوند مرتجع به رهبری آناقلیچ نقشبندی(زمیندار بزرگ) و عده-ای افراد بانفوذ، با هزینۀ زیاد، تظاهراتی در حمایت از بختیار سازماندهی کردند البته با حمایت ساواک، ژندارمری و شهربانی.

برای این منظور، ابتدا یک سخنرانی در محلی بیرون شهر ترتیب دادند که در آن آخوند نقشبندی و سرهنگ دیده وَر(رئیس مرزبانی وقت) سخنرانی کردند و شرکت کنندگان را که گروهی از اوباش محلی هم با قمه و سلاحهای سرد و گرم، داخل آنها بودند بسمت گنبد کشانده و وارد شهر شدند و در آنجا زد و خوردهای خونینی براه انداختند.

در روزهای قیام بهمن، مردم شهرهائی چون گنبد، بندر ترکمن و آق قالا به پاسگاه های ژاندارمری و شهربانی حمله و آنها را خلع سلاح کردند.

در این شهرها کمیته های انقلاب اسلامی تشکیل شد که کنترل ادارات دولتی و پادگانهای نظامی را در دست گرفت. رهبری این کمیته-ها در گنبد، از شرکت ترکمن ها در کمیته های امام جلوگیری کردند. و این درحالی بود که اکثریت جمعیت شهر، ترکمن بود و در خلع سلاح پاسگاه ها شرکت فعال داشتند. آخوند نقشبندی فتوا داد که اسلحه نباید در دست ترکمن ها باشد و به دنبال این فتوا کمیتۀ امام از مسلح شدن ترکمنها جلوگیری کرد و تمام پاسداران شهر هم از میان غیر ترکمنها انتخاب شدند.

مردم گنبد ضمن شناختن سوابق آناقلیچ نقشبندی و از جمله نقش وی در سازماندهی تظاهرات بهمن در حمایت از بختیار، با حیرت شاهد اعلام همبستگی او با انقلاب و همکاری-اش با کمیتۀ انقلاب اسلامی گنبد شدند. بویژه آن که او به عنوان نمایندۀ خلق ترکمن با خمینی هم ملاقات کرد. اعضای کمیتۀ انقلاب اسلامی گنبد که با زمینداران بزرگ، نقشبندی و آخوندهائی که قبلاً طرفدار شاه بودند رابطۀ نزدیک داشتند، رفتار ناپسندی با مردم ترکمن در پیش گرفتند و لباس، آداب و رسوم و حتی مذهب آنها را مورد تحقیر قرار میدادند.

تا قبل از ماه بهمن، حرکتهای سیاسی و تظاهرات محدود به شهرها بود که جوانان نقش چشمگیری در آن داشتند. اما حرکت خودجوش دهقانان پس از سرنگونی رژیم پهلوی آغاز گشت. در روستاهائی که تضاد بین دهقانان ترکمن و غاصبین و زمینداران، از قبل حاد شده بود، یا در روستاهائی که دهقانان برای پس گرفتن زمینهای غصبی سابقۀ مبارزه داشتند و در این راه زندانی و کشته داده بودند، یا در روستاهای متعلق به دربار و وابستگانش، همچنین در روستاهائی که دهقانان اسناد مالکیت از نظر حقوقی داشتند، حرکت دهقانان برای پس گرفتن زمینهای اشغالی آغاز شد.

این حرکت-های خود بخودی روستائیان هنگامی که با حمایت فعال نیروهای روشنفکر و مبارز شهری همراه شد، جنبش واپس گرفتن زمینهای غصبی در تمام روستاهای ترکمن صحرا گسترش یافت.

بستر تاریخی و وضعیت مشخص ترکمن صحرا

برای شناخت زمینه های رشد سریع جنبش شورائی در روستاها اشاره ای بسیار کوتاه و اجمالی به سابقۀ غصب زمینها خالی از فایده نیست.

تا سال ۱۳۱۲، ترکمن صحرا در تصرف مردم ترکمن بود، که نسبت به تمام اراضی مالکیت جمعی و مشاع داشتند، بدیگر سخن در این نظام اصولی بنام "ارباب و رعیتی" حاکم نبود(۳).

در گذشته، در روستاهای ترکمن صحرا، تولید عمده از طریق دامداری بود و البته که در کنار آن کشاورزی، ماهیگیری و قالیبافی نیز اهمیت داشت. نظام حاکم نوعی نظام پدرسالار و شبانی بود. مراتع در مالکیت روستاهای مجاور بود و در مجموع مالکیت خصوصی بر زمین چندان رایج نبود. زمین کشاورزی در مالکیت یک واحد اجتماعی بود و کشت و رزع و برداشت بطور دسته جمعی صورت می‌گرفت و در آنجائی که کشت و زرع فردی بود، مالکیت فردی کاملاً تثبیت نشده بود. وجود زمینهای وسیع قابل کشت، کمبود نیروی انسانی، به نسبت وسعت اراضی، و روشهای عقب ماندۀ کشاورزی، امکان کشت در تمام زمینها را نمیداد. هر کشاورزی به اندازۀ توان خود می توانست کشت کند و عملاً محدویتی در استفاده از زمین وجود نداشت و به همین دلیل هم لزوم مالکیت فردی بر زمین و مشخص کردن حد و مرزهای آن بوجود نیامده بود(۴). خان‌ها و ریش سفیدان از امتیازات خاصی برخوردار نبودند و هنوز اموال عمومی را به خود اختصاص نداده بودند.

آداب و رسوم و نهادهای اجتماعی در ترکمن صحرا در ارتباط با شرایط اقتصادی و در روندی تاریخی شکل گرفته بود که هنوز ساختار طبقاتی منسجمی بر قرار نشده بود و ساختار ایلی حاکم بود. "یاوار" از رسوم رایج در روستاها بود. طبق این رسم هنگامی که انجام امری از عهدۀ یک فرد برنمی آمد (مثلاً بیماری، پیری و...) ترکمنهائی که در یک واحد اجتماعی زندگی می کردند، موظف به کمک به او، بدون چشمداشت مالی، برای به پایان رساندن کارهایش بودند. خوانین نیز از تصمیمات مجمع "یاشولی"(ریش سفیدان) روستا تبعیت میکردند( ۵).

برنامه-هائی که از اواسط دورۀ رضاشاه آغاز شد، سیر تکاملی جامعۀ ترکمن در ارتباط با رشد تجارت در بندر گمیش تپه و رشد بورژوازی تجاری را تغییر داد. سالهای ۱۳۱۰- ۱۳۱۲ که رفت و آمد از طریق مرزهای مشترک با شوروی بشدت محدود شد، امکان مسافرت و تجارت با جمهوریهای آسیائی، که پس از انقلاب اکتبر نیز کاهش یافته بود، به رکود کامل کشیده شد و بورژوازی نوپای گمیش تپه با رکود تجارت و فشار دستگاه دولتی از رشد بازماند. البته بندر گمیش تپه به‌مثابه یک مرکز صید، موقعیت اقتصادی خود را تا حدودی حفظ کرد و با گسترش دستگاههای مختلف دولتی، دیگر شهرهای منطقه تا حدودی شروع به رشد کردند؛ شهر گنبد توسعه یافت، و بندر ترکمن که در انتهای مسیر راه آهن بود، اهمیت شهری یافت. آق قالا نیز تا حدودی جنبۀ شهری به خود گرفت.

در سالهای ۱۳۱۰- ۱۳۱۲ همگام با اِعمال سیاست اسکان عشایر ترکمن، در چند مرحله، رضاشاه تمام زمینهای ترکمن صحرا را از شرق مازندران تا حوالی بجنورد به مالکیت شخص خود درآورد. مراتع، نیزارها، جنگلها و حتی محدوۀ شهرهای منطقه نیز به تصرف وی درآمد. آنچه ، پس از انقلاب ۱۳۵۷، به صورت خواست بازپس گرفتن زمینهای غصبی مطرح شد، ریشه در تصرف-های رضاشاهی دارد.

با امحاء اجباری نظام عشیره-ای و اسکان عشایر، دامداری که تا آن هنگام فعالیت عمدۀ تولیدی بود اهمیت خود را از دست داد و کشت و کار محصولاتی مثل گندم، جو، پنبه، و... به بخش عمدۀ تولید تبدیل شد. رضاشاه مالک و ارباب تمام زمینها شد و کارمندان بنیاد پهلوی (که برای ادارۀ املاک غصبی و اختصاصی رضاشاه ایجاد شده بود) و مباشرین، مسئول جمع آوری محصولات، و روستائیان ترکمن تبدیل به رعیت شدند و نوعی نظام ارباب و رعیتی، بر مبنای سهم بری از محصول در روستاها حاکم شد. بیگاری اجباری روستائیان، به زور ژاندارم و سرباز، در این دوره رواج گسترده-ای یافت.

در همین دوره که دستگاه اداری و نظامی متمرکز و مدرن شکل می گرفت، جمعیت غیربومی منطقه نیز افزایش یافت و مقامات مهم اداری و نظامی که از مرکز تعیین می شدند، عموماً غیربومی بودند. در ادارات استفاده از زبان ترکمنی و در مدارس، که در حال گسترش بود، آموزش و حرف زدن به زبان ترکمنی ممنوع شد.

پس از شهریور ۱۳۲۰ و انتقال املاک اختصاصی رضاشاه به دولت، در سال ۱۳۲۱ قانونی در مجلس به تصویب رسید که به اشخاص حق میداد اگر ادعائی در مورد مالکیت بخشی از اراضی واگذار شده به دولت دارند میتوانند با دادن عرض حال، به هیئت‌های مخصوص رسیدگی مراجعه کنند. برای اجرای این قانون شش ماه فرصت داده شد. اغلب دهقانان به علت نداشتن نفوذ در دستگاه-های دولتی یا مطلع نشدن از تصویب این قانون و یا نداشتن اطلاعات حقوقی، از امکان گرفتن سند مالکیت ‌ که روی آن کار می‌کردند، محروم ماندند. اغلب، کسانی در این مرحله صاحب زمین و سند مالکیت شدند که صاحب نفوذ یا دارای پشتیبان بودند، درصد کمی از دهقانان ترکمن صاحب قطعه زمینی شدند.

در سال ۱۳۲۸ مجلس با گذراندن لایحه ای مجدداً املاک واگذار شده به دولت را به خانوادۀ پهلوی بازگرداند و ادارۀ املاک و مستغلات پهلوی ایجاد شد. بخشی از زمین‌هائی که به ترکمنها واگذار شده بود، با حیله های ثبتی در محدودۀ املاک پهلوی افتاد و مجدداً از دست صاحبان قبلی خارج شد.

تغییر و تحول دیگر در زمینۀ مالکیت زمین به دنبال تصویب "قانون" تقسیم و فروش املاک پهلوی در بهمن ماه سال ۱۳۲۹ بود. بیشتر زمینهائی که در این سال به فروش رسید در محدودۀ آق قالا تا بندر ترکمن قرار داشت. متنفذین محلی ترکمن، زمینهای اغلب وسیعی بدست آوردند که در مواردی به ۲۰۰ تا ۳۰۰ هکتار میرسید. زمینهائی که در اختیار دهقانان قرار گرفت وسعتی بین ۲ تا ۱۵ هکتار داشت. بقیۀ اراضی ترکمن صحرا که در مالکیت ادارۀ املاک پهلوی بود و به فروش نرسیده بود و وسیع‌ترین بخش زمین‌ها را شامل میشد به زمینهای مازاد معروف شد.

باید در نظر داشت که در گذشتۀ تاریخی ترکمن صحرا، سندی در مورد زمینها و مراتع مورد استفادۀ روستائیان وجود نداشت. حقوق مالکیت دهقانان ترکمن در مورد این اراضی به رسوم و سنن گذشتۀ تاریخی باز میگشت. در این‌مورد، وضع ترکمن صحرا با سایر نقاط ایران متفاوت است، در آنجا سند و بنچاق و غیره وجود نداشت و مالکیت بر زمینهای قابل استفاده امری عادی بود.

دهقانان در جریان تصرف مجدد زمینهای غصبی رضاشاه با این ادعا و پرسش طلبکارانه مواجه شدند که سند مالکیت شما کجاست؟ و آنها پاسخ داده بودند: "ما برای ازدواجمان سند نداریم، میخواهید سند زمین داشته باشیم".

مرغوبیت زمین، دشت صاف، آب فراوان و فقدان یک نظام ارباب و رعیتی ریشه دار، امکان توسعۀ سریع استفاده از ماشین آلات کشاورزی و تکنیکهای پیشرفتۀ آبیاری، گسترش کشت مکانیزه در مقیاس بزرگ مبتنی بر کار مزدی و توسعۀ سرمایه داری را فراهم آورد که پس از اصلاحات ارضی شتاب بیشتری گرفت.

بسط و توسعۀ تولید در مقیاس بزرگ و توسعه سرمایه داری، همراه خود یک قشر بورژوا- ملاک در ترکمن صحرا بوجود آورد. بخش وسیعی از این قشر، زمینهای خود را از طریق سیاستهای دولت در مورد واگذاری اراضی مازاد بدست آورده بودند. سیاستهای دولت در واگذاری اراضی مازاد، مبتنی بود بر واگذاری زمینهای مرغوب به فرماندهان نظامی با نفوذ ارتش، نظیر سپهبد پالیزبان(۱۵۰۰ هکتار)، ارتشبد اویسی(۱۴۰۰ هکتار)، ارتشبد قره-باغی(۱۲۰۰ هکتار)، سپهبد بدره-ای(۱۵۰۰ هکتار)، ارتشبد مین باشیان، برخی افسران بازنشسته و شاغل ارتش و سرمایه داران وابسته به دربار مثل هژبر یزدانی. بخشهای وسیعی از اراضی مازاد نیز یا در دست دربار باقی ماند و یا به ارتش واگذار شد.

غصب زمینهای ترکمنها تنها از طریق املاک مازاد صورت نگرفت، بسیاری از کارمندان عالیرتبۀ ادارات دولتی و ژاندارمری و غیره در جریان دعواهای حقوقی که درباره زمین درمیگرفت و به نحوی به دخالت ادارات دولتی منجر میشد، به اتکای موقعیتشان در دستگاه دولتی، با دوز و کلک صاحب زمین دهقانان شدند. بخصوص عناصر وابسته به دادگستری و ژاندارمری، که در دعواهای مربوط به زمین و آب پایشان به میان کشیده میشد، از این طریق زمین‌های وسیعی بدست آوردند.

بررسی نقش دولت در این دعواها، فساد دستگاه دادگستری را به‌خوبی نشان میدهد. برای مثال میلانی(۴۰۰۰ هکتار)، میرسعیدی(۵۰۰ هکتار)، همایونی(۷۵۰ هکتار) اینها یکی بعد از دیگری، بترتیب رؤسای دادگستری گنبد بودند، و البته غیربومی، ولی بعد از تصاحب این زمینهای وسیع، از مقامهای دولتی-شان استعفا دادند و به عنوان مالک ساکن ترکمن صحرا شدند. علاوه بر غصب زمین توسط کسانی که مستقیماً به دربار و دولت وابسته بودند، افراد غیرترکمن نیز به محل هجوم آوردند که، اغلب، ابتدا زمینهای ترکمنها را اجاره می‌کردند و بعد از چند سال با دوز و کلک و حمایت دولت آن‌را به مالکیت خود درمی-آوردند. در این جریان، بخشهای وسیعی را هم که در دورۀ قبل صاحب سند شده بود، با حیله های ثبتی جزو زمینهای مازاد جازده و تصاحب کردند. در نتیجه حدود ۸۰ الی ۹۰ در صد بورژوا- مالکان بزرگ غیربومی بودند و تنها درصد کوچکی ترکمن بودند. بعد از سالهای ۳۹-۴۰ مقاومت دهقانان در برابر غصب زمینها به درگیریهای شدید و حتی خونین منجر شد، ولی با خشونت سرکوب شد.

خواست باز‌پس گرفتن زمینهای غصبی، خواست اصلی و تاریخی دهقانان ترکمن صحرا بود و به دنبال سرنگونی رژیم سلطنتی و شکستن سد سرکوب، جنبش خودجوش دهقانان برای باز‌پس گرفتن زمینهای غصبی، به سرعت گسترش یافت.

اوائل اسفند ۵۷، جمعی از نیروهای مبارز ترکمن، عمدتاً از هواداران سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، "کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن" را تشکیل دادند. در یک راهپیمائی که اواخر اسفند از طرف کانون برگزار شد، قطعنامۀ ۱۵ مادهای به شرح ذیل صادر شد:

"۱- هرگونه انحصار‌طلبی و تفرقه در صفوف متحد خلق‌های تحت ستم را محکوم می‌نمائیم و آن را دسیسه های امپریالیسم و عواملش می شماریم.

۲- ارتش خلقی برای حفاظت از منافع ملی و دفاع از دستاوردهای انقلاب از نیروهای انقلابی؛ سربازان، درجه داران و افسران جزء انقلابی و سازمان چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق تشکیل شود و کلیۀ پادگانها و پاسگاه-های ضد خلقی به دست شوراهای انقلابی منطقه اداره شود.

۳- دادگاه های خلقی باید تشکیل شود و عمّال ساواک و مزدوران رژیم قبلی مورد شناسائی و محاکمه قرار گیرند. همچنین عوامل کشتار ماه دی و ۲۰ بهمن گنبد دستگیر و به مجازات برسند.

۴- تمام کسانی که در رأس ادارات و سازمانها قرار می‌گیرند، باید به شکل دمکراتیک و آزاد از طریق شوراهای انقلابی انتخاب شوند. هرگونه انتصابی را محکوم می‌کنیم.

۵- لغو بدهی‌ها و تعهدات مالی کارگران و دهقانان و پیشه وران و کارمندان به بانکها و مؤسسات دولتی.

۶- زمینهائی که در دوران رژیم سابق از دهقانان غصب شده است، باید بدون قید و شرط بازگردانده شود. ما خواهان یک اصلاحات ارضی دمکراتیک هستیم.

۷- برای جلوگیری و جبران خانه خرابی کشاورزان، اقدامات عاجل جهت حمایت از محصولات کشاورزی و دامی و بومی و ممانعت از ورود محصولات خارجی صورت گیرد.

۸- تشکیل شوراهای روستائی و حمایت از قالیبافان و کشاورزان زحمتکش منطقه.

۹- ما از صیادان زحمتکش منطقه شدیداً حمایت کرده و خواستار تشکیل شوراهای صیادان از نمایندگان واقعی آنان برای احقاق حقوقشان میباشیم.

۱۰- ما خواهان آزادیهای فرهنگی، مذهبی و زبان خود و همچنین خواستار متشکل شدن مردم ترکمن صحرا تحت سیستم اداری واحد و مشترک به مرکزیت شهر گنبد میباشیم.

۱۱- خلق ترکمن خواستهای سایر خلقهای ایران منجمله خلق کرد را تأئید و از آنان پشتیبانی مینماید.

۱۲- شناسائی عاملین فاجعۀ ۱۹ اسفند ترکمن-قلا(۶) و محاکمۀ آنان در دادگاه خلق.

۱۳- لغو کلیۀ کمیته-های انقلاب اسلامی در منطقه ترکمن صحرا و سپردن ادارۀ امور شهرها به دست شوراهای منتخب مردم.

۱۴- آموزش رایگان برای کلاسهای شبانه و تامین هزینۀ تحصیلی دانش آموزان روستائی.

۱۵- احداث بهداری و درمانگاه."(۷)

افراد علاقمند به احیاء و گسترش فرهنگ خلق ترکمن، در بخش فرهنگی کانون گرد آمدند و با برگزاری نمایشگاه صنایع دستی ترکمنی، انتشار کتاب و رسالات به زبان ترکمنی به احیاء و گسترش فرهنگ و زبان ترکمنی دست زدند. بخش سیاسی این کانون عمدتاً به بررسی مسأله زمین در ترکمن صحرا و امکان بازگرداندن زمینهای غصبی به صاحبان واقعی آن پرداخت. بزودی بین حرکت خودجوش روستائیان و کانون ارتباط فعالی بوجود آمد و با راهنمائی و کمکهای کانون، موضوع پس گرفتن زمینهای غصب شده ابعاد گسترده-ای یافت. بازپس گیری زمینها، تحت کنترل شوراهای نمایندگان روستائیان ترکمن صورت میگرفت و تا اواسط اسفند در بیش از ده منطقۀ روستائی شوراهای دهقانی تشکیل شد. گسترش فعالیتهای دهقانان لزوم برخورد فعالتر کانون را به همراه داشت.

در ۲۵ اسفند ۱۳۵۷ برای مرکزیت دادن به کار بازپس گرفتن زمینهای غصبی، "ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا" تشکیل شد. این مرکز عمدتاً در زمینۀ بررسی مسأله زمین و نظارت بر کار شوراهای دهقانی و پس گرفتن زمینهای غصبی فعالیت میکرد. تا اوائل فروردین ۵۸ در بیش از ۵۰ منطقه شوراهای دهقانی تشکیل شد(۸).

محبوبیت کانون و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا در میان مردم ترکمن به سرعت افزایش می یافت و ستاد کانون، مرجعی برای احقاق حقوق از دست رفتۀ مردم ترکمن شد. در برابر نفوذ روزافزون کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن و گسترش جنبش دهقانی، عده-ای از زمینداران بزرگ و غاصبین زمین، قشریون انحصارطلب ترکمن و غیر ترکمن(بخصوص آخوندهای مرتجع همکار نقشبندی) و بقایای رژیم سابق، تبلیغات وسیعی را به نام "جمعی از کشاورزان" علیه کانون شروع کردند. این گروه نامه-ای با عنوان "درخواست کشاورزان متحصن در دادگستری گنبد" به روزنامه-ها ارسال داشتند. در پاسخ به این درخواست، هیأتی از طرف دولت و کمیتۀ امام به گنبد فرستاده شد. رادنیا از طرف دولت و حجت اسلام فتح الله امید نجف آبادی از طرف کمیتۀ امام در این هیأت بودند. با وعده-هائی که این هیئت پشت درهای بسته داد، تحصن پایان گرفت. ولی این هیئت نه تنها کمکی به حل مشکلات نکرد، بلکه با برخوردهای توهین آمیز به ترکمنها و طرفداری از زمینداران و قشریون و تبلیغات علیه دهقانان ترکمن و تلاش برای تحریف خواستهای آنان، به تشنج در منطقه افزود و زمینۀ بیشتری برای تحریکات زمینداران و قشریون آماده شد.

کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن برای اعلام موضع درباره رفرندوم جمهوری اسلامی، برگزاری میتینگی را در روز ششم فرودین، در گنبد اعلام کرد. بلافاصله کمیتۀ امام گنبد، تدارک حمله به این میتینگ را در دستور گذاشت. با ارسال نیرو از کمیته-های شهرهای بهشهر، گرگان، علی آباد، قوچان و تهران گروه های مسلح وابسته به کمیتۀ امام تقویت شد. بگونه-ای که در سطح شهر گنبد، حضور افراد مسلح غیربومی کاملاً بچشم میخورد و حرکات آنان و نحوۀ برخوردشان با ترکمنها فضای نگران کننده ای در شهر بوجود آورده بود، اما کسی فکر نمی کرد که این همه نیروی مسلح برای حمله به یک میتینگ مسالمت آمیز و آرام بسیج شده اند.

روز پنجم فروردین یکی از مأموران کمیتۀ امام در شهر گنبد، یک روستائی ترکمن را به جرم فروش سیگار بازداشت کرد. چند رهگذر به او اعتراض کردند. مأمور کمیته با اسلحه مردم را تهدید کرد و سیگار فروش فراری شد و در کشمکش‌های بعدی بین مأموران کمیته و مردم، یک دانش آموز به اسم آراز‌محمد دردی پور، با گلولۀ مأموران کشته و یک نفر دیگر هم مجروح شد. روحانیان ترکمن و مردم شهر برای تحویل گرفتن جسد آراز به شیر و خورشید مراجعه کردند ولی کمیته جسد را تحویل نداد. ستاد مرکزی شوراها که متوجه توطئه-ای برای جلوگیری از اجرای میتینگ ششم فروردین (روز بعد) شده بود، با انتشار اعلامیه-ای از مردم خواست آرامش خود را حفظ کنند.

اهالی ترکمن گنبد، خواهان مجازات عاملان قتل آراز‌محمد دردی پور بودند. صبح روز ششم فروردین چندین هزار نفر از ترکمنها به سمت شیر و خورشید رفتند و با پافشاری جسد را تحویل گرفتند، به آرامی و بدون شعار دادن جنازه را تشییع کردند. مردم که متوجه توطئه شده بودند، سعی داشتند با شکیبائی توطئه را خنثی کنند.

ساعت ۲ بعد از ظهر همان روز طبق، دعوت قبلی، اجتماع مردم برگزار شد. اعضای "کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن" برای جلوگیری از هرگونه توطئه-ای اجتماع ۲۰ هزار نفری را با نظم بسیار اداره می کردند و سخنرانیها در محیطی آرام شروع شد. از قبل به همۀ شرکت کنندگان توصیه شده بود از آنجا که میتینگ مسالمت آمیز است، علیرغم جوّ توطئه آمیز شهر، بدون اسلحه در آن شرکت کنند. از ابتدای میتینگ گهگاه صدای شلیک تک تیر از دور و نزدیک بگوش میرسید، اما جمعیت با آرامش به سخنرانیها گوش میداد. حدود ساعت دو و نیم بعد از ظهر "کمیته-چی ها" که اکثراً نقاب بر چهره داشتند، با چند ماشین به محل آمده و بر بام خانه های مجاور پارک شهر، محل تجمع میتینگ، سنگر گرفتند و به تدریج از خیابانهای اطراف جمعیت را محاصره کرده و شروع به تیراندازی کردند. جمعیت به تلاطم درآمد و کنترل میتینگ از دست انتظامات خارج شد و مردم متفرق شدند. عده-ای از کمیته-چی ها در مقابل محل کانون سنگر گرفتند و جمعیت را به رگبار بستند. کمیته-چی های مسلح، به کشتار مردم اکتفا نکرده و به ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا نیز حمله بردند و محل کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن را نیز به آتش کشیدند. صد و یک نفر که در محل ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا بودند، از جمله مسئول سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در منطقه (عباس هاشمی-که مسلح بود)، از مقاومت و درگیری نظامی، اجتناب کردند و توسط مهاجمین دستگیر و زندانی شدند.

از ساعت ۶ بعد از ظهر مردم ترکمن برای دفاع از خود، شروع به ساختن سنگرهائی در محلات کردند و دست به مقاومت مسلحانه در برابر مهاجمین زدند. جنگ شهری در گنبدکاووس سبب تقسیم شهر به دو قسمت شد. یک طرف نیروهای کمیته و حزب اللهی-ها و طرف دیگر ترکمنها که تقریباً دو سوم شهر را در دست داشتند. قسمت شمال شهر تا مرز اتحاد شوروی سابق و قسمت شمال غربی شهر تا بندر ترکمن در دست ترکمنها و ستاد شوراهای ترکمن صحرا بود. برای نیروهای سرکوب، راه گرگان به گنبد باز بود و از این طریق به طور مرتب نیرو به گنبد فرستاده میشد. از قسمت شرقی هم از استان خراسان نیروهای سرکوب به سوی شهر تقسیم شده و در حال جنگ روانه بود. ترکمنها نیز با مدیریت افراد برجسته ستاد همچون زنده یادان؛ شیرمحمد درخشنده توماج، طواق محمد واحدی، حسین جرجانی، و عبدالحکیم مختوم که محبوبیت بسیار در میان ترکمنها داشتند و حمایت روحانی پرنفوذ ترکمنها، ولی محمد ارزانش، به جنگ ادامه می‌دادند و بر اوضاع مسلط بودند. سازمان چریکهای فدائی خلق ایران هم از تهران سلاح و مهمات برای حمایت از ترکمن‌ها به گنبد ارسال می‌کرد.

رادیو و تلویزیون در گزارشات خود، مبنی بر این که گویا چریکهای فدائی خلق، گنبد، سنندج و بعضی نقاط دیگر کشور را تسخیر کرده اند، و یا در ترکمن صحرا خرمن ها را آتش میزنند، و ... برای تحریک مردم به انتشار شایعات دروغ پرداخت. روز بعد تمام راه های اصلی ورود به شهر توسط کمیته-ها بسته شد. از کمیته های امام در شهرهای مختلف نیروی کمکی می‌رسید.

اکثر قریب به اتفاق کمیته-چی های مسلح اعزامی، اطلاعات درستی دربارۀ وقایع ترکمن صحرا و سیر واقعی حوادث نداشتند. به آنها گفته شده بود که برای سرکوب ضد انقلاب که جنگ را شروع کرده است، اعزام میشوند.

از روز هفتم فروردین، جنگ گسترش یافت. اقشار مختلف شهری، بخصوص جوانان، فعالانه در جنگ شرکت داشتند. مردم از دیگر مناطق مثل بندرترکمن و آق قالا نیز برای کمک به ترکمنها به گنبد آمدند. گرچه روستائیان ترکمن در ابعاد وسیع امکان شرکت در جنگ را نداشتند، اما از برخی روستاها داوطلب برای جنگیدن به شهر می-آمدند و تعدادی از روستائیان نیز در جنگ جان باختند. روستائیان ترکمن علاوه بر شرکت مستقیم در جنگ، کمکهای پشت جبهه ای وسیع مثل؛ غذا و پوشاک به گنبد میرساندند و در مجموع نقش مهمی در تقویت جنگ ترکمن‌ها در گنبد داشتند.

کمک‌هائی که از روستاها و شهرهای منطقه به گنبد میرسید، موجب شد که ترکمنها موقعیت خود را تحکیم کنند و نیروهای مهاجم را به عقب برانند.

تا ساعت ۱ بعد از ظهر روز هفتم فروردین، ۲۶ نفر کشته و ۷۷ نفر زخمی می‌شوند. بیمارستان‌ها تحت نظر "کمیتۀ امام" بودند و از پذیرفتن بیماران ترکمن خودداری می‌کردند. به همین جهت عده ای از پرستاران و کارکنان بیمارستان‌ها به عنوان اعتراض بیمارستان‌ها را ترک کردند.

روز ۸ فروردین، هیئتی از طرف وزارت کشور، متشکل از دکتر رسولی، محمدطاهر ملیحی و خلیل الله رضائی به گنبد اعزام شد. طی مذاکراتی که این هیئت با طرفین جنگ کرد، از ساعت ۷ شب آتش بسی بمدت ۷۲ ساعت اعلام کرد. هیئت اعزامی دولت خواهان برقراری آتش بس بود ولی حزب اللهی ها، تمایلی به برقراری آتش بس نداشتند.

در روز ۸ فروردین، کمیته-چی ها با زیر پا گذاشتن آتش بس به تیراندازی ادامه دادند. به دلیل تیراندازی کمیته-چی ها، حتی امکان جمع آوری زخمی‌ها نیز نبود.

بعد از ظهر همان روز در بندر ترکمن حدود ۱۵۰۰۰ نفر برای پشتیبانی از مردم گنبد و خلق ترکمن، راهپیمائی کردند. تظاهرکنندگان خواستار آزادی فعالیت ستاد مرکزی شوراها و کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن شدند. در آق قالا نیز یک راهپیمائی با همان خواستها برگزار شد.

روز ۹ فروردین هم جنگ ادامه یافت. کمیته امام، بخشی زاده مدیر داخلی شیر و خورشید را به علت اعتراض به نپذیرفتن ترکمنها در بیمارستان، دستگیر کرد. سازمان چریکهای فدائی خلق ایران یک گروه پزشکی داوطلب از هواداران را به گنبد فرستاده که در آنجا مستقر شد و به مداوای مجروحان پرداخت.

فردای شروع جنگ، محسن مدیر شانه-چی( فرزند محمد آقا مدیر شانه-چی، رئیس دفتر آیت الله طالقانی)، از طرف سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، در تهران با دفتر آیت الله طالقانی و وزارت کشور، تماس گرفت و آمادگی سازمان برای میانجیگری برای ختم جنگ در گنبد را اعلام کرد. هم دفتر آیت الله طالقانی و هم وزارت کشور دولت بازرگان از این پیشنهاد استقبال کردند.

پس از این تماس، یک هیئت شش نفره متشکل از؛ اشرف دهقانی، مستوره احمدزاده، محسن مدیر شانه-چی، امیر ممبینی، مهدی سامع و مهدی فتاپور، از طرف سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، با اختیارات کامل تعیین شد تا به ترکمن صحرا اعزام شود و با مذاکره و همکاری با سایر هیئت‌های اعزامی به منطقۀ ترکمن صحرا، آتش بس و صلح را تأمین کند.

این هیئت به دو گروه تقسیم شد و قرار شد که محسن مدیر شانه-چی، مهدی فتاپور و مهدی سامع، با تأئید وزارت کشور، طرف مذاکره با نمایندگان دولت در ترکمن صحرا باشند. اشرف دهقانی، مستوره احمدزاده و امیر ممبینی، هم در طرف ترکمنها باشند و با آنها برای برقراری آتش بس و صلح مشورت کنند.

در فاصله تدارک برای اعزام هیئت، محسن شانه-چی توانست از وزارت کشور یک نامه در تایید هیئت صلح بودن گروه اول بگیرد. روز ۱۰ فروردین، دو گروه بطور جداگانه عازم ترکمن صحرا شدند.
گروه اول به ساری رفت و در آنجا با استاندار مازندران، دکتر احمد طباطبائی(که عضو سازمان مجاهدین خلق بود)، صحبت کرد و شب را در استانداری ماند و زور بعد با نامه-ای مبنی بر هیأت صلح بودن گروه که دکتر محمد طباطبائی به آنها داده بود، بدون مشکلی به گنبد کاووس در طرف نمایندگان دولت رسید.

گروه دوم به بندر ترکمن رفت و در آنجا همراه با نقی حمیدیان(مسئول سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در مازندران)، از راه دیگری با دور زدن پستهای بازرسی کمیته-چی ها به بخش ترکمنها در گنبد رسید.

در دور اول مذاکره، بین نمایندگان دولت؛ دکتر علی رسولی، خلیل الله رضائی، محمدطاهر ملیحی و گروه اول فدائیان، هیئت اعزامی فدائیان، پیشنهادات خود مبنی بر آزادی کردن دستگیر شدگان دو طرف، خارج شدن نیروهای مسلح از شهر و برگرداندن ستاد خلق ترکمن و پس از آن، مذاکره با ستاد خلق ترکمن برای حل و فصل مسائل و منجمله بر سر سهم دهقانان از محصول سال ۱۳۵۸، را ارائه کردند. نمایندگان دولت هرچند بطور صریح نمی-گفتند ولی با این پیشنهادات موافق بودند ولی برای قانع کردن تندروها نیاز به زمان داشتند و مذاکره برای مدتی متوقف شد. در این فاصله مهدی سامع به قسمت تحت کنترل ترکمنها رفت تا آنها را در جریان مذاکرات با نمایندگان دولت گذاشته و موافقت ترکمنها را نیز جلب کند. شیرمحمد درخشنده توماج در گفتگو و مشورت بین ترکمنها، برای رسیدن به توافق نقش بسیار مهمی داشت و بالاخره ترکمنها نیز با این پیشنهادات موافقت کردند.

در ضمن این تلاشها برای آتش بس، یک گروه ۲۰۰ نفری مسلح تحت سرپرستی اصغر صباغیان (برادر هاشم صباغیان وزیر کشور) با هلیکوپتر به گنبد آمدند و بسیار تلاش کردند که آتش بس برقرار نشود ولی موفق نشدند(۹).

از سوی دیگر ستاد مرکزی کمیته امام در تهران نیز از نماینده خود حجت الاسلام حسن عمادی تقاضا می‌کند اسامی مخالفین را هرچه زودتر تهیه کند تا محاکمه آنها در دادگاهی که قرار است ظرف 48 ساعت در گنبد تشکیل شود انجام گیرد(۱۰).

ساعت ۱۱ صبح روز ۱۱ فروردین هیئت اعزامی دولت (طباطبائی- استاندار مازندران، دکتر منصور گرگانی، دکتر علی رسولی، و ابوالقاسم خادم)(۱۱) برای برقراری آتش بس، به بندر ترکمن وارد شد. پس از نخستین تماس، آتش بس مورد موافقت قرار گرفت. در گنبد پس از مذاکرات طرفین، از صبح روز دوازدهم آتش بس برقرار شد. از جانب ترکمنها نیز هیئت صلحی متشکل از؛ آقای ولی محمد ارزانش (روحانی مورد احترام مردم گنبد)، شیرمحمد درخشنده توماج، عبدالکریم مختوم، بهمن (خانجان) جبل آملی و تاجی طالبی در مذاکرات شرکت داشت.

صبح روز ۱۳ فروردین، رئیس شهربانی گنبد همراه هیجده نفر از دستگیر شدگان توسط ترکمنها به نمایندگان دولت تحویل داده شدند. ترکمنها اجساد کشته شدگان را نیز تحویل مأمورین دولت دادند.

کمیته ها از آزاد کردن زندانیان ترکمن طفره می‌رفتند ولی بالاخره سه روز بعد آنها آزاد شدند.

دو تن از هیئت نمایندگی دولت برای بررسی وضع، در ساعت یک بعد از ظهر وارد منطقۀ استقرار رزمندگان ترکمن شدند. در مذاکراتی که بین این دو و نمایندگان ترکمنها صورت گرفت، برای ادامۀ برقراری آتش بس چهارمادۀ زیر پیشنهاد شد:

۱- انتقال سریع مجروحان به بیمارستان.
۲- آزادی دستگیرشدگان.
۳- عقب نشینی کامل طرفین از سنگرها و پاکسازی شهر.
۴- واگذار کردن حفظ نظم شهر به ارتش تا اطلاع ثانوی.(۱۲)

رزمندگان ترکمن در جریان مذاکرات تأکید کردند که ورود ارتشیان قبل از تشکیل شورای موقت، برایشان قابل قبول نیست، اما برای تضمین آتش بس این شرط را می‌پذیرند. آنها تأکید کردند که پیش از آغاز فعالیت شهربانی و ژاندارمری و غیره، شورای موقت شهر گنبد تشکیل شود. روز ۱۴ فروردین کلیۀ سنگرهای ترکمنها برچیده شد. باز هم از طرف کمیته-چی ها تیراندازی با سلاح سنگین و سبک به‌سوی ترکمن‌ها صورت گرفت که آنها پاسخ ندادند و بالاخره با دخالت نمایندگان دولت، تیراندازی کمیته-چی ها قطع شد.
صبح روز ۱۳ فروردین، رئیس شهربانی گنبد همراه هیجده نفر از دستگیر شدگان توسط ترکمنها به نمایندگان دولت تحویل داده شد. ترکمنها اجساد کشته شدگان را نیز تحویل مأمورین دولت دادند.

کمیته ها از آزاد کردن زندانیان ترکمن طفره می‌رفتند ولی بالاخره سه روز بعد آنها آزاد شدند.

آتش بس و برقراری صلح، روحیۀ ترکمنها و اعتماد به نفس آنها را بالا برد. ترکمنها که همواره سرکوب شده بودند، با مقاومت خویش، دولت مرکزی را وادار به عقب نشینی کرده بودند. با ایجاد فضای آزاد، شوراهای دهقانی در سرتاسر روستاهای ترکمن صحرا گسترش یافت و اتحادیه-های دهقانی در اغلب مناطق تشکیل شد که به نمایندگی از طرف دهقانان با دولت مذاکره می‌کردند. در واقع نوعی حاکمیت دوگانه در ترکمن صحرا بوجود آمده بود. کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شوراها، نیز فعالیت آزادانۀ خود را از سر گرفته و گسترش دادند.



در جریان این جنگ و صلح، شیرمحمد درخشنده توماج به چهرۀ برجسته و محبوب خلق ترکمن فراروئید. اعتراض علیه سرکوب ترکمنها و حمایت از مقاومت آنها، در سراسر کشور نیز صورت گرفت. فعالیتهای تبلیغی و درج گزارشات و عکسهای جنگ گنبد و مقاومت ترکمنها در ترکمن صحرا، در نشریه کار، ارگان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، که سازمانی گسترده بود و در سرتاسر کشور فعالیت داشت، در تقویت احساس همبستگی مردم دیگر شهرها و مناطق مختلف ایران، با مقاومت ترکمنها، به نوبه خود نقش مؤثری داشت.

در ۱۵ فروردین ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا طی بیانه-ای خواستهای خلق ترکمن را در ۸ ماده به این شرح اعلام کرد:

۱- تشکیل شوراهای انقلابی از طریق آرای آزادانۀ مردم ترکمن برای دفاع از حقوق حقۀ خلقها و به ثمر رساندن خواست زحمتکشان شهر و روستا.

۲- تقسیم زمین خاندان منفور پهلوی و دیگر غاصبان زمین میان دهقانان بی زمین، تحت نظر شوراهای دهقانی.
۳- لغو کلیۀ دیون و بدهی و تعهدات مالی کارگران، دهقانان، پیشه- وران و کارمندان جزء به بانکها و مؤسسات دولتی.

۴- لغو تمام محدودیتهای ملی و فرهنگی، سپردن مصالح خلق ترکمن به دست خلق ترکمن که باید در تعیین سرنوشت خویش اقدام کند و در چهارچوب ایرانی آزاد و یکپارچه، بطور کامل از آزادیهای فرهنگی، مذهبی و دیگر آزادیها برخوردار باشند.

۵- تشکل جغرافیائی خلق ترکمن بدین شکل است که از بندر ترکمن تا جوگلان (جرگلان) باید تحت سیستم اداری و مشترک به مرکزیت گنبد درآید. دیگر تقسیم بندیها نمی‌تواند حقوق کامل خلق ترکمن را رعایت کند.

۶- ارتش خلق برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب و دفاع ملی از نیروهای انقلابی تشکیل شود و سربازان و افسران ترکمن باید حتی- المقدور در ترکمن صحرا خدمت کنند.

۷- باید دادگاه‌های انقلابی تشکیل شود و عمال ساواک و مزدوران رژیم سابق مورد تعقیب و محاکمه قرار گیرند و در مورد مسئولین فاجعۀ گنبد هرچه سریعتر باید اقدام شود. در ضمن تبلیغات سوء روزهای اخیر در مورد حوادث گنبد که علیه خلق ترکمن و فدائیان انجام گرفته، قطع شود و حقایق همانطور که اتفاق افتاده از طریق رسانه‌های گروهی به اطلاع مردم ایران برسد.

۸- ما هرگونه انحصار طلبی و انتصاب را به شدت محکوم میکنیم و معتقدیم که هر خلق حق تعیین سرنوشت خود را در یک رابطۀ همپا و برادرانه با دیگر خلقها دارد و معتقدیم که انتخاب کاملاً آزاد باید اساس گزینش نمایندگان و مجریان امور در تمامی ادارات و غیره قرار گیرد.(۱۳)

پس از آتش بس، شورای موقت شهر گنبد، تشکیل شد که آقای ولی محمد ارزانش روحانی محبوب شهر عضو آن بود. شوراها و اتحادیه-های دهقانی در سرتاسر روستاهای ترکمن صحرا گسترش یافت. ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا رهنمودی در ۱۵ بند، به عنوان وظائف شوراها را تنظیم و در اختیار روستائیان قرارداد، بدین شرح:

۱- ادارۀ زمین‌های تحت نظر شورا.
۲- شورای ده وظیفه دارد از حقوق مردم در مقابل ادارات دولتی دفاع کند.
۳- شورای دهقانی باید امر واکسیناسیون را بعهده بگیرد.
۴- صندوق تعاون برای کارهای ضروری از جمله برای دارو و درمان.
۵- ارتباط با شوراهای روستاهای دیگر.
۶- شرکت مردم در جشنهای کارگری- دهقانی – ملی و مذهبی.
۷- حل اختلافات بین افراد در صورت امکان.
۸- هیچکس حق ندارد بدون اجازۀ شورا افراد ده را بازداشت کند.
۹- ایجاد حمام، لوله کشی آب، جاده.
۱۰- حفاظت ده بعهدۀ شورا است.
۱۱- کمکهای اولیه.
۱۲- کمکهای مادی به افراد نیازمند.
۱۳- ایجاد کتابخانه در ده.
۱۴- تماس شورای دهقانی با کانون حداقل هفته ای یکبار.
۱۵- تماس شورای دهقانی با کانون برای اعزام اکیپ بهداشتی.

با گسترش شوراها، ایجاد کتابخانه ها در روستاها در دستور کانون فرهنگی قرار گرفت و در روستاهای زیادی کتابخانه دایر شد که در ضمن محلی برای جمع شدن روستائیان و تشکیل جلسات گفتگو و مشاورت بین روستائیان بود. کشت جمعی در بسیاری از روستاها رایج شد. در فصل درو، جشن گندم که از جشنهای قدیمی مرسوم روستائیان ترکمن صحرا بود، در روستاها برگزار شد. طبق توافقی که بین اتحادیۀ دهقانی و دولت صورت گرفته بود، ۲۰% محصول توسط شوراها میان دهقانان تقسیم شد.

در روز ۲۴ خرداد، اجتماع بزرگی از مردم به دعوت کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن در مقابل محل کانون برگزار شد که آقای ولی محمد ارزانش سخنرانی کرد. در پایان قطعنامه ای ۹ ماده‌ای خوانده شد که در آن خواست تشکیل مجلس مؤسسان، شناسائی حق مسلم دهقانان در مصادرۀ زمینهای غصب شده و به رسمیت شناختن حق حاکمیت ملتها در تعیین سرنوشت خود و نیز حق خودمختاری خلقهای کرد، ترک، بلوچ، ترکمن، عرب و فارس ذکر شده بود.

در اواسط تابستان، با گسترش فعالیت کانون فرهنگی و سیاسی، ۱۳ شعبه در مراکز بخش ترکمن صحرا دایر شده بود و کانون انتشار نشریه-ای بنام ایل گوجی (قدرت خلق) به زبان ترکمنی را نیز آغاز کرد. برای انتخابات مجلس خبرگان، شیرمحمد درخشنده توماج، و عبدالحکیم مختوم به‌عنوان کاندیدا از سوی کانون معرفی شدند.

در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هشتمین کنگرۀ شوراهای ترکمن صحرا، به دعوت اتحادیه های دهقانی برگزار شد. در این گردهمائی تصمیم گرفته شد ۱۳ اتحادیۀ دهقانی ترکمن صحرا در یک اتحادیۀ سراسری متشکل شوند. قرار بر این شد که از هر اتحادیه دو نماینده انتخاب شود و نمایندگان هفته ای یکبار در محل ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا، جهت هماهنگی کارهای کشاورزی و عمرانی روستاهای منطقه، تبادل نظر و تصمیم گیری کرده و کلیۀ فعالیت‌های خود را هماهنگ کنند.

با ورود هیئت پنج نفرۀ وزارت کشاورزی به ترکمن صحرا و همکاری آنها با ستاد مرکزی شوراها، برای اقداماتی در زمینۀ انتقال زمینهای غصبی به دهقانان و صدور اسناد مالکیت به نام آنان و لغو اسناد مالکیت زمینداران بزرگ (بیش از ۱۰۰ هکتار)، فعالیت و توطئۀ زمینداران بزرگ و قشریون علیه شوراها تشدید شد.

در ۱۶ دی ماه به دعوت ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا، ده ها هزار نفر در گنبد راهپیمائی کردند و پلاکاردهائی در دست داشتند با مضامینی از قبیل؛ "زمینداران خونخوار نابود باید گردند" / "زمین از آن کسانی است که روی آن کار میکنند" / "طرح خودگردانی هیئت ویژۀ دولت، توطئه-ای است علیه خلقهای تحت ستم ایران" / "خودمختاری شورائی در ترکمن صحرا خواست زحمتکشان ترکمن صحراست"...

دهمین گردهمائی شوراهای ترکمن صحرا ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۸، در ساعت ۱۰ صبح روز جمعه در سالن جوانان پیشگام گنبد با شرکت جمع کثیری از دهقانان عضو شوراها برگزار شد. در این گردهمائی پیام سازمان چریکهای فدائی خلق ایران خوانده شد. شرکت کنندگان در گردهمائی نیز پیامی به هیئت نمایندگی خلق کرد فرستادند.

ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا مراسمی را در روز ۱۹ بهمن در شهر گنبد، برای بزرگداشت حماسۀ سیاهکل اعلام کرده بود. حاکمیت، قشریون و مرتجعین محلی که از مدتی پیش، در تدارک سرکوب شوراهای دهقانی بودند، فرصت را برای اجرای توطئۀ خویش مناسب تشخیص دادند. شب قبل از برگزاری مراسم، چهار تن از رهبران ترکمن؛ شیرمحمد درخشنده توماج، طواق محمد واحدی، حسین جرجانی، و عبدالحکیم مختوم، در راه بازگشت از یک جلسۀ مذاکره با مقامات محلی گنبد، توسط پاسداران ربوده شدند و پاسداران، روز برگزاری مراسم با برنامه ریزی قبلی، اجتماع مردم را مورد هجوم قرار دادند. در تیراندازی با سلاح سبک و تیربار بسوی مردم، ۴ نفر کشته و بیش از چهل نفر مجروح شدند. ترکمنها به مقاومت برخاستند و جنگ در گرفت. کمیته-ها و ارتش با استفاده از تانک و زره پوش بر روی مردم آتش گشودند و صدها تن کشته و زخمی شدند. در برابر شدت حملات کمیته ها و ارتش، ترکمنها به روستاها عقب نشینی کردند. چند روز بعد اجساد چهار تن از رهبران ربوده شدۀ ترکمن که توسط پاسداران و به دستور صادق خلخالی روحانی مرتجع و نخستین حاکم شرع دادگاه انقلاب، تیرباران شده بودند در زیر پلی در راه بیرجند پیدا شد. این جنایت خشم و نفرت عمیقی نسبت به حکومت برانگیخت. بنی صدر و دیگر مقامات حکومتی با اشاعۀ تبلیغات جعلی و دروغ تلاش کردند خود را از این جنایت مبرا کنند ولی اسناد و شواهد غیرقابل انکار، نقش مستقیم آنها را آشکار کرد.

جنگ دوم گنبد با سرکوب شدید نظامی به پایان رسید. در روستاها نیز مقاومت سازمانیافتۀ پایداری نتوانست شکل بگیرد. چرخش سیاست رهبری وقت سازمان چریکهای فدائی خلق ایران از مقاومت در برابر حکومت، به حمایت از خط امام، در این شکست، نقش مهمی ایفا کرد. اما این سرکوب نتوانست ستاد مرکزی شوراها و کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن را که در میان مردم ترکمن ریشه دوانیده بود، از بین ببرد. این دو نهاد در شکل دیگری بازسازی شدند و حکومت نیز مجبور شد با افزودن کلمۀ اسلامی به دنبال نام ستاد شوراها، موجودیت آن را به نوعی، و برای مدتی دیگر، تحمل کند.

جمعبندی

جنبش اعتراضی در ترکمن صحرا در پائیز سال ۵۷ و دیرتر از سایر مناطق، و با برگزاری نمایشگاه های کتاب آغاز شد. سازمان دهندگان این نمایشگاه ها، مبارزین ترکمن بالنسبه جوان و بیشتر هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بودند. شعارها و پلاکاردهای اولین حرکت چشمگیر سیاسی، که تظاهراتی بود در تاریخ ۸ آبان ۱۳۵۷ در شهر گنبد، چند خصلت بارز این تظاهرات را نشان میدهد. نخست؛ جنبۀ اعتراضی و ضد شاه تظاهرات. این، خصلت بارز جنبش مردمی در سرتاسر ایران بود، با این تمایز که در این مقطع، در اغلب شهرها شعارهای طرفداری از خمینی و شعار جمهوری اسلامی هم داده می شد ولی در تظاهرات گنبد چنین شعاری داده نشد. علت این امر را در سنی مذهب بودن ترکمنها و نیز سازمان دهندگان تظاهرات که عمدتاً از نیروهای چپ بودند، میتوان جستجو کرد. خمینی مرجع مذهبی شیعه بود و از نفوذ مذهبی چندانی در میان مردم سنی مذهب برخوردار نبود. در اغلب مناطق سنی مذهب ایران نظیر کردستان، بلوچستان و سیستان نیز ما با چنین پدیده-ای روبرو بودیم. دوم، خواست هویّت طلبانه در داشتن مدرسه، خواندن و نوشتن به زبان ترکمنی، مطرح شد که در چارچوب خواستهای فرهنگی بود. سوم؛ شعار استثمار نابود باد، زحمتکش پیروز باد، نشان دهندۀ گرایشات چپ سازمان دهندگان تظاهرات بود. چهارم و مهمتر از همه، خواست بازپس گرفتن زمینهای غصب شده بود. این خواست تاریخی و اصلی دهقانان ترکمن صحرا بود. طرح این خواست در جلب دهقانان به جنبش بسیار مؤثر بود. تشکیل و گسترش شوراهای دهقانی در سرتاسر روستاهای ترکمن بویژه پس از سرنگونی رژیم پهلوی در ترکمن صحرا حول همین خواست صورت گرفت.

کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن پس از تشکیل در اسفند ماه ۱۳۵۷ در قطعنامه-ای که منتشر کرد، در رابطه با خواستهای هویّت طلبانۀ خلق ترکمن، دو خواست مشخص ذکر کرد:

۱- ما خواهان آزادیهای فرهنگی، مذهبی و زبان خود و همچنین خواستار متشکل شدن مردم ترکمن صحرا تحت سیستم اداری واحد و مشترک، به مرکزیت شهر گنبد، می‌باشیم.

۲- خلق ترکمن خواستهای سایر خلق‌های ایران منجمله خلق کرد را تأئید و از آنان پشتیبانی می‌نماید.

بند اول در چارچوب خواست‌های فرهنگی و خودگردانی خلق ترکمن جای میگیرد. بند دوم تا حدوی کلی و در حد اعلام پشتیبانی عمومی از سایر خلقها و ابراز همبستگی با آنهاست. در این مقطع در کردستان، جنبش خلق کرد فعال بود و ناسیونالیسم کردی نمود بارزی داشت. در ۳۰ بهمن ماه ۵۷ در نشست و مذاکرات هیئت اعزامی دولت با جمعی از شخصیت های مورد اعتماد کردها در مهاباد، قطعنامه ای در هشت ماده توسط این نمایندگان تنظیم و بعنوان خواستهای خلق کرد به هیئت دولت پیشنهاد شد. که بعداً به قطعنامۀ مهاباد مشهور شد. در این هنگام در سایر مناطق نظیر آذربایجان، بلوچستان، لرستان، بختیاری و قشقائی، و... جنبشهای هویت طلبانۀ مشهودی بروز نکرده بود. شاید به همین دلیل بود که در قطعنامۀ کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن فقط از خلق کرد بطور مشخص نام برده شده است.

نکتۀ قابل توجه دیگر در این بیانیه، بکارگیری کلماتی نظیر مردم و یا خلق ترکمن، سایر خلقهای ایران و خلق کرد است که ترمینولوژی رایج در ادبیات چپ از جمله فدائیان در آن دوره بود و نشان میدهد که تنظیم کنندگان بیانیه عمدتاً گرایشات چپ داشته-اند. آیا تنظیم کنندگان کانون از مضمون قطعنامۀ مهاباد اطلاع داشتند و آگاهانه خواست‌های متفاوتی را در قطعنامه گنجاندند؟ البته قطعنامۀ مهاباد در رابطه با شرایط مشخص کردستان تنظیم شده بود که متفاوت از ترکمن صحرا بود. مثلا بند هشتم، قطعنامه مهاباد از دولت میخواست رهبران قیاده موقت (رهبران بارزانیها) را از ایران اخراج کند که طبعاً چنین خواستی در ترکمن صحرا اصلاً نمیتوانست مطرح شود. در قطعنامۀ مهاباد خواست فدرالیسم مطرح شده بود(هرچند که بتدریج خواست فدرالیسم در محاق قرار گرفت و خودمختاری طرح شد)، اما چنین خواستی در قطعنامۀ کانون نیست. من گمان میکنم که تنظیم کنندگان قطعنامه شاید از مضمون دقیق قطعنامۀ مهاباد اطلاع نداشتند و خود با شناختی که از منطقۀ ترکمن صحرا داشتند بندها را تنظیم کرده-اند. به عنوان نمونه، باز پس گرفتن زمینهای غصب شده، در قطعنامۀ کانون دیده می شد که خواست مبرم، تاریخی و اصلی دهقانان ترکمن بود و از طرف دهقانان مورد استقبال قرار گرفت و محرک رشد و گسترش جنبش دهقانی ترکمن صحرا شد، و این نشانۀ شناخت درست وضعیت مشخص ترکمن صحرا از جانب تنظیم کنندگان قطعنامه است. چنین خواستی در کردستان نمیتوانست مطرح شود.

طرح خواست متشکل شدن مردم ترکمن صحرا تحت سیستم واحد اداری به مرکزیت گنبد، در مقایسه با خواست تظاهرات آبان ماه، فراتر از خواستهای زبانی و فرهنگی و گامی در راستای خود مختاری منطقه-ای بود. این فرمول بندی علیرغم اینکه بطور صریحی بیان نشده است، ولی وحدت ترکمنها در چارچوب اداری و سرزمینی واحد را مد نظر قرار میدهد و بنابراین در چارچوب خودگرانی منطقه-ای و خودمختاری اتنیکی میتواند قرار بگیرد.

در ۱۵ فروردین، پس از جنگ اول و برقراری آتش بس، ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا طی بیانه-ای خواستهای خلق ترکمن را در ۸ ماده منتشر کرد که سه بند آن در رابطه با خواستهای هویّت طلبانۀ ترکمنها بود:

۱- لغو تمام محدودیتهای ملی و فرهنگی، سپردن مصالح خلق ترکمن به دست خلق ترکمن که باید در تعیین سرنوشت خویش اقدام کند و در چهارچوب ایرانی آزاد و یکپارچه، بطور کامل از آزادی-های فرهنگی، مذهبی و دیگر آزادیها برخوردار باشند.

۲- تشکل جغرافیائی خلق ترکمن بدین شکل است که از بندر ترکمن تا جوگلان (جرگلان) باید تحت سیستم اداری و مشترک به مرکزیت گنبد درآید. دیگر تقسیم بندیها نمی‌تواند حقوق کامل خلق ترکمن را رعایت کند.

۳- ما هرگونه انحصارطلبی و انتصاب را به شدت محکوم میکنیم و معتقدیم که هر خلقی حق تعیین سرنوشت خود را در یک رابطۀ همپا و برادرانه با دیگر خلقها دارد و معتقدیم که انتخاب کاملاً آزاد باید اساس گزینش نمایندگان و مجریان امور در تمامی ادارات و غیره قرار گیرد.

مقایسۀ قطعنامۀ کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن در اسفند با خواست‌های ۸ ماده-ای ستاد مرکزی شوراهای در اعلامیۀ ۱۵ فروردین تفاوتهای جدی نشان میدهد. کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا، پیوند تنگاتنگی با هم و سازمان چریکهای فدائی خلق ایران داشتند؛ ولی فرمولبندی های متفاوتی ارائه کرده-اند. در بیانیۀ ستاد مرکزی شوراهای خلق ترکمن، سپردن مصالح خلق ترکمن به دست خلق ترکمن که باید در تعیین سرنوشت خویش اقدام کند، ضمن تأکید بر چهارچوب ایرانی آزاد و یکپارچه آمده است، ولی در اعلامیه کانون، اشاره ای به حق تعیین سرنوشت نشده است. در بیانیۀ ستاد مرکزی، تشکل جغرافیائی خلق ترکمن بدین شکل آمده است که از بندر ترکمن تا جوگلان (جرگلان) باید تحت سیستم اداری و مشترک به مرکزیت گنبد درآید. دیگر تقسیم بندیها نمی‌تواند حقوق کامل خلق ترکمن را رعایت کند. در قطعنامۀ ستاد، بر جغرافیای مشخص تأکید شده در حالی که در قطعنامۀ کانون چنین تأکیدی وجود ندارد.

برای فهم بهتر دلائل تغییرات پیشگفته، این نکته مهم را باید در نظر داشت که در فاصله انتشار دو قطعنامه، چند رویداد مهم رخ داد. نخست؛ بروز جنگ در شهر سنندج در کردستان و اعزام هیئتی از طرف دولت به سنندج، برقراری آتش بس و توافق بین هیئت دولت و نمایندگان مردم سنندج کرد. دوم؛ بروز جنگ در شهر گنبد در ترکمن صحرا و اعزام هیأت هائی از طرف دولت و سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به ترکمن صحرا، و انتخاب هیئتی از طرف ترکمنها برای مذاکره و برای برقراری آتش بس و توافق بین این هیئت ها و بدنبال آن پایان جنگ و بازگشائی مرکز کانون و ستاد در گنبد که سبب تقویت اتوریتۀ کانون و ستاد شد. پس از آتش بس بتدریج و در عمل نوعی قدرت دوگانه ای شکل گرفت که در یک سوی آن حاکمیت و در سوی دیگر کانون، ستاد و شوراهای دهقانی، قرار داشتند. و سوم؛ تنگ-تر شدن رابطۀ کانون و ستاد با سازمان چریکهای فدائی خلق ایران.

در زمینه ارتباطات درونی سازمان چریکهای فدائی خلق ایران ذکر این نکته نیز مفید است که بدانیم پس از انقلاب گرچه بخش مهمی از رهبری سازمان ازجمله هیئت سیاسی و هیئت اجرائی در تهران متمرکز بود ولی تهران در عمل کنترل چندانی بر مناطق مختلف نداشت و در هر منطقه مسئولین که در بطن مسائل و مشکلات محل قرار داشتند، خود تصمیم می‌گرفتند و حرکت می‌کردند، بجز در موارد بسیار حادی نظیر جنگ که با تهران مشورت میکردند. حتی در چنین مواردی نیز تهران اغلب پس از وقوع واقعه از آن با خبر میشد. در مورد جنگ سنندج پس از شروع جنگ، تهران با خبر شد و در مورد جنگ فروردین ماه ۱۳۵۷ در گنبد نیز جنگ عملاً با حمله مسلحانه کمیته-ها به تظاهرات مسالمت آمیز آغاز شده بود و هنگامی که محل کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن، مورد حملۀ مهاجمین مسلح قرار گرفت، در نهایت خود تصمیم گرفتند که در مقابل مهاجمین به کانون، مقاومت مسلحانه نکنند که مهاجمین نیز آنها را دستگیر و زندانی کردند. ولی ترکمنها در گنبد مقاومت کردند و جنگ ادامه یافت. در مورد اعلامیه ها و قطعنامه هائی که در مناطق مختلف کشور منتشر میشد نیز چنین روالی حاکم بود و عموماً توسط مسئولین منطقه تصمیم گرفته میشد. مشورت و همفکری بین مناطق و تهران صورت می گرفت ولی تصمیم در محل گرفته میشد. ترکمن صحرا نیز از این روال عمومی مستثنی نبود. بنابراین کاملاً طبیعی بود که قطعنامه هائی که در ترکمن صحرا منتشر می شد با قطعنامه های کردستان و سایر مناطق، گاه تفاوتهای جدی داشته باشد. نمونۀ دیگر این که جریانات سیاسی در کردستان نیروی مسلح ثابت پیشمرگه داشتند ولی در ترکمن صحرا نیروهای سیاسی چنین نیروی مسلح ثابتی نداشتند.

جنبش منطقه-ای گرچه بر یک زمینۀ تاریخی و مشخص شکل میگیرد ولی از جنبش سراسری و جنبش در سایر مناطق تأثیر پذیرفته و بنوبۀ خود بر آن‌ها تأثیر میگذارد. علاوه بر این نقش نیروهای سیاسی و تأثیر افراد فعال را در جنبش توده‌ای باید در نظر گرفت. در کردستان حزب دمکرات کردستان ایران (حزبی منطقه-ای که بر بنیاد ناسیونالیزم کردی حرکت میکرد) و کومله (که ناسیونالیسم کردی از مبانی برنامه-ای آن بود) دو نیروی اصلی در کردستان بودند، ولی در ترکمن صحرا سازمان چریکهای فدائی خلق ایران (سازمانی سراسری و چپ) مهمترین نیرو بود، بی شبهه این نیروها بر جنبش توده‌ای در کردستان و ترکمن صحرا تأثیرات خود را داشته اند.

در فرایند انقلاب بهمن نیز شاهد بودیم که با افزایش روز افزون نقش روحانیت و اقشار مذهبی در روند گسترش جنبش توده‌ای، از اواخر سال ۱۳۵۶ و اوائل سال ۵۷، به‌تدریج شعار جمهوری اسلامی بر شعارهای اصلی استقلال و آزادی اضافه شد و با تثبیت رهبری روحانیت بر جنبش مردمی، سرنوشت انقلاب بهمن رقم خورد و به استقرار جمهوری اسلامی انجامید.

علل تغییر مضمون قطعنامه های مختلف از آبان ۵۷ تا آخر فروردین ۵۸ در ترکمن صحرا را باید با چنین نگاهی و بر متن روند چند ماهۀ تحولات و تجارب اندوخته شده طی این مدت بررسی کرد. در تظاهرات آبان ماه گنبد، هم خواستهای فرهنگی و هم خواست بازپس گرفتن زمینهای غصبی مطرح شد و خواستهای فرهنگی بتدریج گسترش یافت. مقایسۀ قطعنامۀ ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا در ۱۵ فروردین با خواست و شعارهای مطرح شده در آبان ۵۷ این تغییرات را نشان میدهد.

با کوشش کانون و ستاد در روستاها کتابخانه های متعددی ایجاد شد. نشر کتاب به زبان ترکمنی گسترش یافت و به هنر و ادبیات ترکمنی توجه شد و کانون هنری و فولکوریک تشکیل شد. نشریۀ "ائل گوجی" به زبان ترکمنی انتشار یافت. ولی آموزش و پرورش در اختیار و کنترل دولت بود و گامی در جهت آموزش به زبان مادری (ترکمنی) و یا آموزش زبان ترکمنی در مدارس برداشته نشد. در فروردین ماه سال ۵۸، کانون فرهنگیان و معلمان ترکمن صحرا و سازمان جوانان پیشگام فعالیت خود را آغاز کردند. کانون زنان ترکمن ایجاد شد. شرکت دختران و زنان در فعالیتهای کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن، و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا، شرکت چشمگیر زنان و دختران در هر تظاهراتی که از طرف کانون فرهنگی و ستاد مرکزی شوراها سازماندهی میشد، چسباندن پوسترهائی به‌دیوار که عکس دختران و پسران در آنها چاپ شده بود، شرکت دختران و زنان در کتابخانه هائی که در شهرها و روستاها و ... برپا میشد، همگی در ارتقاء نقش زن در بین ترکمنها و جایگاه زن در خانواده-های ترکمنی، مؤثر بود.

شعار"بازپس گرفتن زمینهای غصبی" بدلیل آن که بر زمینۀ تاریخی و مشخص ترکمن صحرا اصلی-ترین خواست دهقانان بود، به گسترش سریع جنبش نیرومند دهقانی یاری رساند و به اصلی ترین خواست آنان تبدیل شد.

ایده شورا در روند انقلاب بهمن، بطور گسترده مطرح شد. اغلب نیروهای سیاسی ایده شورا را ، هرچند با درکها و اهداف متفاوت، مطرح کردند و یا با آن همراه شدند، حتی خمینی نیز در آستانه انقلاب "شورای انقلاب اسلامی" را تشکیل داد. پس از انقلاب نیز شوراها در سراسر کشور بطور خودجوش و بالنسبه گسترده در ادارات، ارتش، کارخانه-ها، شهرها و روستاها و... تشکیل شدند. خمینی و طرفدارانش تلاش کردند با افزودن کلمه اسلامی بر شوراها و درآوردنش بصورت "شوراهای اسلامی"، انحصار طلبانه، سایر نیروهای سیاسی را تصفیه کرده و این نهادها را به ارگانهای سلطه خویش تبدیل کنند.

اغلب نیروهای چپ از تشکیل شوراهای انتخابی دفاع میکردند و هر آنجا که از نفوذ برخوردار بودند، شوراها گسترش بیشتری داشت. به عنوان نمونه در شهر سنندج که کومله و فدائیان نقش مهمی داشتند، پس از جنگ خونین نوروز ۱۳۵۸ سنندج و برقراری آتش بس شورای انتخابی سنندج برای اداره امور شهر تشکیل شد.

تشکیل شوراها در ترکمن صحرا گسترش وسیعی یافت که قابل مقایسه با هیچ یک از مناطق دیگر کشور نبود. بگونه-ای که میتوان از جنبش توده-ای نیرومند شورائی در ترکمن صحرا سخن گفت. روند تاریخی طی شده و وضعیت اقتصادی-اجتماعی ترکمن صحرا و نیز نقش سازمان فدائی، بروز جنبشی را ممکن ساخت.

بستر تاریخی ترکمن صحرا، شرایط مناسبی برای رشد و شکوفائی جنبش شورائی بود. همانطور که پیشتر اشاره شد، در دوره های تاریخی پیشین، بخش مهمی از زمینهای کشاورزی در مالکیت یک واحد اجتماعی بود و کشت و زرع و برداشت بطور دسته جمعی صورت می‌گرفت و "یاوار" از رسوم رایج در روستاها بود.

در ساختار اجتماعی ایلها در ترکمن صحرا، برخلاف اغلب ایلات و عشایر در ایران، خان یا رئیس که همه از او فرمان می‌بردند و پس از مرگ وی، خان زادگان به جای او می نشستند وجود نداشت. در صحرای ترکمن، هرکس بنا به استعداد شخصی، اعتقادات مذهبی و رعایت اصول اخلاقی، می-توانست مورد تأئید و احترام دیگران واقع شود و شخصیت برجسته-ای در میان طایفه شود. پس از مرگ وی، شخصیت دیگری بدون اینکه نسبتی با شخصیت قبلی داشته باشد، به این موقعیت میرسید. هر یک از طوایف ترکمن، بوسیله شورائی از "یاشولائی" یا به بیان دیگر "ریش سفیدان" اداره میشد. اداره ایل در ترکمن صحرا توسط شورای ریش سفیدان، سابقۀ تاریخی داشت و شورا در حافظه تاریخی ترکمنها ثبت شده بود. در جنبش ترکمنهای ایران(۱۴) در سالهای ۱۹۱۷- ۱۹۲۵، به رهبری عثمان آخون(۱)، نیز شورای ریش سفیدان تشکیل شد که عثمان آخون را به عنوان رئیس جمهور( یا بنا به برخی روایتها رئیس) انتخاب کرد. بطور کلی در میان ترکمنها حافظه تاریخی مثبتی نسبت به "شورا" وجود داشت. از همین رو ایده "شورا"، از زمینه گسترش در میان آنان، برخوردار بود، هرچند که شورای انتخابی مردم در روند انقلاب بهمن با شورای ریش سفیدان دوره-های پیشین تمایزات اساسی داشت.

از سوی دیگر سازمان چریکهای فدائی خلق ایران که در انقلاب بهمن به جریان چپ نیرومند سراسری تبدیل شد، در آستانه انقلاب پلاتفرمی را منتشر کرد که در آن بر تشکیل شوراها در همه سطوح تأکید شده بود. هواداران فدائی در ترکمن صحرا که فعال ترین و پرشمار ترین نیروی سیاسی بودند و نقش اصلی در سازماندهی حرکتهای سیاسی داشتند از تشکیل "شورا" دفاع می‌کردند و در نتیجه بر بستر شرایط تاریخی ترکمن صحرا، شوراها گسترش چشمگیری یافتند.

تلفیق خواست "باز پس گرفتن زمینهای غصبی" با ایدۀ تشکیل شوراها به شکل گیری سریع شوراهای دهقانی در سرتاسر ترکمن صحرا و کشت شورائی راه گشود که کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا نیز در آن نقش برجسته-ای داشتند. تشکیل کنگرۀ شوراهای ترکمن صحرا، اتحادیه های دهقانی و اتحادیۀ سراسری دهقانان، تشکیل شوراها در شهرها، عملاً به پدید آمدن نوعی قدرت دوگانه در ترکمن صحرا انجامید. که در یک طرف آن حاکمیت و در طرف دیگر شوراهای مردمی قرار داشت. در شهرها وزنۀ حاکمیت سنگین تر بود؛ شهربانی، کمیته های انقلاب اسلامی، سپاه و ارتش ادارۀ نظم را به عهده داشتند. ادارات (از جمله آموزش و پرورش، دادگستری) در کنترل دولت بود. استاندار از مرکز تعیین می شد و... اما در روستاها حاکمیت سیطرۀ چندانی نداشت و شوراها ادارۀ امور را عملاً در دست داشتند. دهقانان زمینهای غصبی را بازپس می‌گرفتند و ژاندارمها نیز به دلیل گستردگی حرکت روستائیان در بازپس گرفتن زمین، نمیتوانستند دخالت کنند و مانع شوند. در بخشی از زمینهای بازپس گرفته شده، با توجه به سابقۀ تاریخی کشت جمعی در ترکمن صحرا، کشت شورائی به اجرا گذاشته شد. شکل خود ویژه-ای از قدرت دوگانه-ای در ترکمن صحرا پدید آمد که کم و بیش میتوان آن را در چارچوب "خودگرانی وسیع شورائی منطقه-ای" قرار داد که خود، تجربۀ نوینی در ایران و ترکمن صحرا بود.

مقایسۀ جنبش در ترکمن صحرا در روند انقلاب بهمن و پس از سرنگونی رژیم سلطنتی را اگر با آخرین قیام وسیع ترکمنها به رهبری عثمان آخون، در سالهای ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ که توسط رضاخان سرکوب شد، مقایسه کنیم تفاوتهای اساسی آن آشکار است. قیام ترکمنها در آن دوره، شورشهای ایلی و متکی به اتحاد سران ایل‌ها(۱۵) علیه دولت مرکزی برای کسب نوعی استقلال بود. در دورۀ انقلاب بهمن، جنبش ترکمنها، جنبشی بود برای خواستهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی - اجتماعی مردم ترکمن، که جنبش دهقانی برای باز‌پس گرفتن زمینهای غصبی، و تشکل شورائی مبتنی بر انتخابات، تکیه گاه اصلی آن بود. این جنبش دارای کیفیتی نوین و کاملاً متمایز از قیام ایلهای ترکمن در سالهای ۱۳۰۲-۱۳۰۴ بود. تغییر و تحولات اقتصادی - اجتماعی که به زور سرنیزه در ترکمن صحرا طی بیش از نیم قرن به اجرا درآمده بود، ساختار اقتصادی - اجتماعی آنجا را دگرگون کرده بود. اسکان اجباری ایلات، مناسبات ایلی را برهم زده بود. غصب زمین دهقانان، آنان را به زیر مهمیز زمینداران بزرگ و یا به کارگران مزد‌بگیر تبدیل کرده بود. هم زمینه-ها و هم زمانۀ جنبش ترکمنها دگرگون گشته بود. قیام ترکمنها در سالهای ۱۳۰۲-۱۳۰۴ در چارچوب نوعی استقلال طلبی ایلی برای رهائی از پرداخت مالیات(۱۵) و اجحافات مأموران اداری و نظامی دولتی، بر بستر مناسبات پیشاسرمایه داری جای میگیرد، اما جنبش ترکمنها در دورۀ انقلاب بهمن، جنبشی بود مدرن که در بطن مناسبات سرمایه داری شکل گرفته بود.

در دورۀ قیام ترکمنها، در سالهای ۱۳۰۲- ۱۳۰۴، به رهبری عثمان آخون، طی نزدیک به دو سال، اقدامات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی به اجرا در نیامد. در حالی که در یک سال پس از انقلاب در تمامی این عرصه ها گامهای مهمی در راستای متحول ساختن ترکمن صحرا برداشته شد. در آن دوره شورای ریش سفیدان14برای رهبری جنگ با دولت مرکزی تشکیل شد ولی در این دوره شوراها و اتحادیه-های دهقانی مبتنی بر انتخابات، بازپس گرفتن زمینهای غصبی، کشت شورائی، گسترش فرهنگ و هنر ترکمنی، ارتقاء نقش زنان و... به اجرا در آمد. تفاوت مهم دیگر این که در آن دوره قیام ایلات در ترکمن صحرا یک شورش منطقه ای علیه دولت مرکزی نیمه مشروطه، پس از کودتای سوم اسفند سیدضیاء - رضاخان بود، ولی این بار جنبش ترکمنها در بطن جنبش سراسری، انقلاب بهمن و سرنگونی رژیم استبدادی، اوج گرفت که علیرغم منطقه-ای بودن بطور نسبی در سایر مناطق ایران نیز مورد حمایت مردم قرار گرفت.

تأمل در تجربۀ جنبش شورائی در ترکمن صحرا، و مقایسۀ آن با تجربۀ دیگر جنبشهای هویت طلبانۀ اتنیکی در سایر مناطق، از جمله جنبش خلق کُرد، این نکته را بخوبی آشکار می کند که این جنبشها، تفاوتهای جدی با یکدیگر دارند. بسترهای تاریخی متفاوت، وضعیتهای مشخص اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر منطقه و نیروهائی که نقش مهم در هدایت این جنبشها را به عهده می گیرند، ویژگی این جنبشها را رقم می زند. مثلاً بر بستر تاریخی در ترکمن صحرا، بازپس گرفتن زمین‌های غصب شده به مهمترین خواست تبدیل می شود، حال آن که چنین خواستی در کردستان، خوزستان و آذربایجان مطرح نمی شود. و یا رهبری آیت الله شریعتمداری در آذربایجان، آل شبیر خاقان در خوزستان، حزب دمکرات کردستان ایران و کومله در کردستان و سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در ترکمن صحرا، ویژگیهائی به جنبشهای این مناطق داد که آنها را از یکدیگر متفاوت و متمایز می سازد
.
در تأمل بر مسألۀ ملی و اتنیکی در ایران این مهم باید در نظر گرفته شود که در واقعیت امر ما در ایران نه با مسألۀ اتنیکی بلکه با مسائل اتنیکی روبرو هستیم که هر موردی بطور مشخص باید بررسی شود و راه حلهای مناسب ارائه شود.

چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴- ۹ آوریل ۲۰۲۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- این مقاله خلاصه شده بخشی از یکی از فصل های پیش نویش کتاب " تأملی بر مسائل ملی و قومی در ایران" در ایران میباشد. در پیش نویس جنبشهای سراسری و منطقه-ای در دورۀ معاصر (از جنگ ایران و روس تا کنون) بطور اجمالی از زاویه مسائل ملی و اتنیکی، بررسی شده است.

جنبش ترکمن‌ها در دروۀ مشروطه و نیز قیام ترکمنها به رهبری عثمان آخون نیز در پیش نویس "کتاب تآملی بر مسأله ملی و قومی در ایران" مورد بررسی قرار گرفته است. که در این مقاله به آن پرداخته نمیشود. ولی اشاره شود که در روند انقلاب مشروطه بخشی از طایفه های ترکمن از مشروطه طرفداری کردند. در هنگام بازگشت محمد علی‌شاه به گمیش تپه ایل جعفربای با وی همکاری کرد ولی طایفه یموت و گوکلان از مشروطه و احمد شاه حمایت کردند. دو نمونه از اسناد موجود در این باره:

" سواد[رونوشت] تلگراف عموم طوایف تراکمه
طهران توسط جنابان معاضدالسلطنه و آدینه محمدخان وکیل محترم تراکمه،
پیشکار رفیع مجلس مقدس شورا‌ی‌ملی صانها الله عن الحدثان
... در اردو حاضریم و یک یک در ذیل این عریضه تلگرافی امضا داریم عرض میکنیم که ما چهل هزار خانوار ترکمن با بازوهای قوی و شمشیرهای آخته برای استحکام بنای مشروطیت و تقویت این اساس مقدس سر بر کف گرفته حاضریم که هر امری از مصادر امور این سلطنت مشروطه صادر شود با جان و دل فرمان‌بردار و متفقاً فریاد میزنیم زنده باد پادشاه مشروطه سلطان احمد‌شاه- جاوید باد مجلس مبعوثان ایران- باقی باد ایران و ایرانیان
امضای خوانین طوایف یموت و گوکلان تقریبا پانصد نفر"

- ترکمن ها در اسناد و مکاتبات تاریخی دوره قاجار و پهلوی- (۱۳۵۶-۱۲۵۶)- تحقیق: آرنه گلی- مرکز مطالعات ترکمن- سوئد ۲۰۱۹- صفحه ۷۳.

" نمره ۱۱ دولتی فوری
مقام منبع وزارت جلیله داخله از قراریکه اظهار آدم مخصوصی که محرمانه فرستاده بودم که نقشه و استعداد محمدعلی میرزا را معین نماید، 7 روز قبل محمدعلی میرزا در کومیش تپه با چهارصد نفر تراکمه از اوبه جعفربای و آتابای بود، چهارصد نفر هم از در استرآباد سوار داشته به قلیج ایشان که سابقاً عرض شده مراجعت نموده سپرده است که از هر طایفه سیصد چهارصد نفر بیایند که پس از اجتماع به کومیش تپه بطرف خراسان حرکت نمایند مخارج محمدعلی میرزا و سواران را استرآبادی ها می دهند قلعه ارباب را بحکم محمد علی میرزا آتش زده عیال و اطفال را کشته اسیر نموده اند. محض اطلاع عرض شد.
نمره ۱۸۹ عزیز الله شادلو 6 دیقعده"
- همانجا صفحه ۷۴.

۲- زندگی و مبارزۀ خلق ترکمن- از انتشارات "کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن" و"ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا"- صفحه ۴۰.

۳- مسئله زمین در ترکمن صحرا- نگارش دکتر منصور گرگانی- چاپ سال ۱۳۵۸-صفحه ۱۱.

۴- لمپتون در این باره می‌نویسد:
" هر ایل از چندین «اوبه» تشکیل شده و هر اوبه را رهبری‌ست که صاحب «یورت» شخصی یا موروثی است. تمام ایل زیر فرمان یک ایلخان نیست. در مواقع لازم بزرگان و شیوخ و ریش سفیدهای اوبه گردهم می‌آیند و با هم مشورت میکنند و بر وفق نظر اشخاص مبرز و بزرگان و حتی افراد ساده ایلی نسبت به کارهائی که باید انجام دهند تصمیم میگیرند. افراد ایل یموت بیشتر از راه غارتگری زندگانی میکنند. زمین آنان بینهایت حاصلخیز است و هر قبیله در هر جا که فرود آید در زمین پیرامون خود همچون یورت شخصی یا موروثی خود عمل میکند."- کتاب "مالک و زارع در ایران"- مرکز انتشارات علمی و فرهنگی- تالیف دکتر ا.ک.س. لمپتون، ترجمه منوچهر امیری- چاپ اول سال ۱۳۳۹- صفحه ۳۰۱.

لمپیتون به نقل از کتاب: مازندران و استرآباد نوشته- ه.ل. رابینو می‌نویسد:

" (یموت‌ها و گوکلان‌ها) هیچ مرجع قدرت دائمی ندارند. گرچه هر تیره یک «آق سقل» یا ریش سفید دارد. با این همه هیچ قدرت و اختیاری به این مقام تعلق نمی‌گیرد و موقع او بستگی به سن و تجربه و نفوذ شخصی او دارد. خصومت های قبیله-ای که در میان ترکمانان برقرار است بسبب همین عدم قدرت مرکزی و نداشتن ایلخان است که باید طوایف مختلف را زیر فرمان خود درآورد."- همانجا صفحه ۳۰۲.

برای مطالعه بیشتر در این باره نگاه کنید به همین کتاب از صفحات ۲۹۹ تا ۳۰۴.

۵- زندگی و مبارزۀ خلق ترکمن- از انتشارات "کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن" و "ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا"- صفحه ۱۲.

۶- در اعلامیه مندرج در نشریه کار- ارگان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران- شماره ۳، "ترکمن قلا" ذکر شده ولی در اسناد دیگری از جمله کتاب زندگی و مبارزۀ خلق ترکمن، از انتشارات "کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن" و "ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا"- صفحه ۵۶ و نیز کتاب "پیدایش نظام جدید- کتاب اول- بحران‌های داخلی و تولد نیروهای مسلح انقلاب- ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۶ اردیبهشت- از انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس"- صفحات ۳۱۹ و ۳۲۰، در گیری‌های ۱۹ اسفند در بندر ترکمن ذکر شده است. و اختلاف بین ترکمن‌ها و طرفداران حکومت بر سر تغییر نام از "بندر شاه" به "بندر ترکمن" بوده است.

۷- نشریۀ کار- ارگان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران- شمارۀ ۳- ۲ فروردین ۱۳۵۸.

۸- زندگی و مبارزۀ خلق ترکمن- از انتشارات "کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن" و "ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا"- صفحه ۴۸.

۹- همانجا- صفحه ۶۶

۱۰- در کتاب "پیدایش نظام جدید- کتاب اول- بحرانهای داخلی و تولد نیروهای مسلح انقلاب- ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۶ اردیبهشت- از انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس"- صفحات- ۵۲۴ و ۵۲۵ در این باره می‌نویسد:

"از سوی دیگر ستاد مرکزی کمیته امام در تهران از حجت الاسلام حسین عمادی نماینده خود تقاضا می‌کند اسامی [ضد] انقلابیون را هرچه زودتر تهیه کند تا محاکمه آنها در دادگاهی که قرار است ظرف 48 ساعت آینده در گنبد تشکیل شود، انجام گیرد. ... . و این در حالی است که نمایندگان اعزامی وزارت کشور به گنبد هنوز موفقیتی در حل بحران کسب نکرده اند.".

۱۱- همانجا- صفخه ۵۲۵.

۱۲- زندگی و مبارزۀ خلق ترکمن- از انتشارات "کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن" و "ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا"- صفحه ۷۱.

۱۳- همانجا- صفحات ۱۵۹ و ۱۶۰

۱۴- آتایف در این باره می‌نویسد:
"... در منطقه گمیش تپه نیز که از دید اقتصادی توانمند ترین یمودان در آنجا می‌زیستند، اتحاد ترکمنها صورت پذیرفت. مراسم اتحاد آنان در ۲۰ مه سال ۱۹۲۴ در ده ترکمنی اومچاله در پانزده کیلومتری گومیش تپه انجام پذیرفت و نخستین کنگره ترکمن‌ها تشکیل شد. نمایندگان رسمی کنگره عبارت بودند از: عثمان آخون از جعفربای ها، گوک سوفی و جآن محمدبک از آتابای ها و ناصر امین خان از گوک لن ها. کنگره خودمختاری ترکمنهای ایران و تأسیس جمهوری ترکمنستان را اعلام کرد. ...
در کنگره شورای ریش سپیدان تشکیل شد. ابتدا تنها شش نماینده جعفربای در آن وارد شدند؛ ملا رجب از طایفه کرد، اوراز قربان از طایفه اریق قل، ایمان قلی از طایفه توماج، عزیز حاج آمراد از طایفه چوقان، حاج نیازخان از طایقه قره اینجیق و حسن خان از طایفه قلته. آنها نمایندگان متنفذترین لایه های اشراف ترکمنها بودند. چهار نماینده باقیمانده باید در روزهای آینده برگزیده میشدند.

عثمان آخون را به ریاست جمهوری برگزیدند. ... یکی از تدابیر مهمی که رهبران قیامیون باید به آن تحقق می-بخشیدند، قطع خصومت-های قبایل و طوایف جداگانه ترکمن بود."- جنبش رهائی بخش ترکمن‌های ایران (قیام سالهای ۱۹۲۵- ۱۹۱۷)- خ. آتایف- مترجم: سعید انتشارات حزب توده - چاپ اول مهرماه ۱۳۶۶- صفحه ۴۸ و ۴۹.

۱۵- روایت بی بی لوگاشووا تفاوت‌هائی با روایت آتایف دارد، او در این باره می‌نویسد:

"در ماه مه ۱۹۲۴، حکومت ایران گامهای مؤثری برای به اطاعت درآوردن یموت‌ها و گوکلان‌ها برداشت. ... نیروهای بزرگ مسلح که میبایست گردآوری مالیات چند ساله گذشته ترکمن‌ها را برای مأموران مالیاتی ایران تأمین گردانند، قبیله های ترکمن را خلع سلاح سازند و قدرت حکومت را در دشت ترکمن مستحکم کنند، به مرز سکونتگاه قبیله های ترکمن گسیل شدند. ترکمن‌ها نیز در پاسخ سر به شورش برداشتند. همه قبیله ها و طایفه ها تصمیم گرفتند که برای مقاومت همگانی در برابر سپاهیان حکومت متحد شوند. پس از مذاکرات طولانی سرانی که در رأس جنبش بودند، برای آشتی نهائی ، در ائول اماچلی، جلسه مشاوره-ای تشکیل گردید که در آن جلسه، عثمان آخون از سوی حعفربائی‌ها، جان محمد‌بیک و گوکی ملا از سوی آتابائی‌ها و کسیر امین از سوی گوکلان‌ها شرکت داشتند. تصمیم گرفته شد که به‌هرگونه نفاق میان جعفربائی‌ها، آتابائی‌ها و گوکلان‌ها پایان دهند، و برای همیشه از ایران جدا شوند و جمهوری مستقل ترکمن را پدید آورند که عثمان آخون از طایفه کُر جعفربائی‌ها به ریاست آن انتخاب شد."- کتاب "ترکمن‌های ایران"- بی بی رابعه لوگاشووا (پژوهش تاریخی- مردم شناسی)- مترجمان: سیروس ایزدی- حسین تحویلی - چاپ شباهنگ- تهران ۱۳۵۹- صفحه ۱۳۹.

***- برای بررسی و شناخت همه جانبه-تر شورش ترکمنهای ایران، اعلام جمهوری در ترکمن صحرا و انتخاب عثمان آخون بعنوان رئیس جمهور، شرایط تاریخی و ژئوپولیتیک جهانی و منطقه-ای در دوره پس از جنگ جهانی اول، فروپاشی سه امپراطوری تزاری، هابسبورگ، عثمانی و تأثیرات تشکیل دولتها و جمهوری های متعدد جدید از جمله جمهوری ترکمنستان شوروی باید در نظر گرفته شود. برای مطالعه درباره شرائط ژئوپولیتیک آن دوره نگاه کنید به مقاله؛ "فدرالیسم در روندی تاریخی"- نویسنده حیدر تبریزی. لینک مقاله:

***- بخشی از آکادمیسین های شوروی، شورش ترکمن‌ها به رهبری عثمان آخون را جنبش رهائی بخش ترکمن‌های ایران و پاره-ای نیز شورش ارتجاعی جدائی طلبانه فئودالی ارزیابی کرده اند. در کتاب ؛ جنبش رهائی بخش ترکمن‌های ایران (قیام سالهای ۱۹۲۵- ۱۹۱۷7)- خ. آتایف- مترجم: سعید انتشارات حزب توده - چاپ اول مهرماه ۱۳۶۶- صفحات ۷ تا ۱۳ به این موضوع اشاره شده است.










نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد