![]() |
|
اینطور به نظر میرسد که یک کارزار انتخاباتی زمستانی که تحت علامت دونالد ترامپ برگزار شد، با هر روزی که میگذرد، بیشتر تحت تأثیر گفتوگوی مسمومی درباره مهاجرت قرار میگیرد که به عنوان علت تمام مشکلات اجتماعی کنونی اعلام شده است. زبان دموکراسی بورژوایی بیشتر و بیشتر به سوی ملیگرایی میرود، همانطور که در شعارهای موجود بر روی تمامی تیرهای چراغ برق به وضوح دیده میشود: «برای کشوری که دوباره میتوانیم به آن افتخار کنیم» (CDU)[1] یا «بیشتر برای شما. بهتر برای آلمان» (SPD).[2] حزب FDP[3] نتیجه میگیرد که حتی «اراده خوب» در زمینه مهاجرت نیز باید «حدود» داشته باشد. حزب [4]AfD این منطق را به طور مستقیمتری مطرح میکند: «اخراجهای صحیح!»
بنابراین، در این فضای اجتماعی، حملات وحشتناک در مگدبورگ و آشفنبورگ پیشبینی میشد که برای اهداف نژادپرستانه و به منظور مانورهای انتخاباتی مورد استفاده قرار گیرد. بلافاصله پس از خونریزی در آشفنبورگ، فردریش مرز، رهبر CDU و نامزد انتخاباتی، به سبک کلاسیک ترامپ اعلام کرد که به عنوان صدراعظم، «کنترلهای دائمی» را بر مرزها اعمال کرده و از همان روز اول با «تمامی تلاشها برای مهاجرت غیرقانونی » مقابله خواهد کرد. مرز این خواستهها را «غیرقابل مذاکره» اعلام کرده و پذیرش آنها را پیششرط برای تشکیل هر نوع ائتلاف پس از انتخابات قرار داد. به منظور نشان دادن قاطعیت و سختگیری خود در این زمینه، مرز و رهبران اتحادیه (ائتلاف CDU/CSU[5]) تصمیم گرفتند همه چیز را به خطر بیاندازند و طرحها و لایحههای مربوطه را به پارلمان ارسال کنند «فارغ از اینکه با چه کسانی». آنچه بعد از آن اتفاق افتاد، برایمان خیلی آشنا است. طرح ارسالی اتحادیه، «طرح پنجنقطهای برای سیاست مهاجرت»، حمایت پیشبینیشده را از AfD دریافت کرد و در نتیجه اکثریت را کسب کرد. دو روز بعد، لایحه «قانون محدودسازی مهاجرت» که توسط اتحادیه، AfD، FDP و BSW حمایت میشد، با اختلاف اندکی شکست خورد. با این حال، این اولین باری بود که یک پیشنهاد با «چشمان باز» با آرای AfD اکثریت را کسب کرد. اعضای AfD از این موضوع خوشحال بودند: «حالا چیزی جدید شروع میشود، و ما پیشرو هستیم»، براند باومن، رهبر پارلمانی AfD، باخوشحالی اعلام کرد. دیوار آتش و ریاکاری «مرکز دموکراتیک» این رویدادها وحشت زیادی در میان بسیاری از مردم ایجاد کرد. کلیساها یک نامه سرگشاده منتشر کردند، آنگلا مرکل، صدراعظم سابق، به طور علنی اقدامات مرز را نقد کرد و دهها هزار نفر در سراسر کشور به خیابانها آمدند. با پیوستن به یک توافق مشترک، CDU، FDP، BSW و AfD یک تابوی پارلمانی دیگر را شکستند و در نهایت دیوار آتش معروف «در برابر AfD» را از بین بردند. اما این دیوار آتش دیگر چیزی جز یک حصار پوسیده نبود. یک سال پیش، ما در مورد این موضوع نوشتیم: «دیوار آتش» که به کرات در برابر راستها مطرح میشود، به تناقضی خود-محاکمهکننده تبدیل میشود. در حالی که آنها به ظاهر در برابر AfD قرار میگیرند، قوانین پناهندگی به شدت تنگتر میشود، پلیس و دستگاههای امنیتی گسترش مییابند و به این ترتیب، هسته مرکزی برنامه AfD به اجرا در میآید. سیاستمداران بدبین این موضوع را توجیه میکنند که امیدوارند این امر «اسطورهزدایی» از AfD را به همراه داشته باشد و از باد بادبانهای آنها بکاهد. اما در واقع، AfD تنها محبوبیت و قدرت بیشتری پیدا کرده است. حالا بیش از هر زمان دیگری آنها در موقعیت استثناییای قرار دارند که میتوانند خواستههای خود را افزایش داده و شدت بخشند و خود را به عنوان نمایندهای بسیار ثابتقدم از راهحلهای اقتدارگرایانه بحران معرفی کنند. فرایند اکنون به مرحله بعدی منتقل میشود. انتقاداتی که از سوی آنچه بهعنوان «مرکز دموکراتیک» شناخته میشود از پیشنهادات اتحادیه مطرح شد، هرگز به محتوای غیرانسانی آنها اشاره نکرد، بلکه تنها به رویکرد اتحادیه پرداخت. در بهترین حالت، نگرانیهای حقوقی در مورد اجرای پیشنهادات مطرح شد و هشدارهایی در مورد «روند انفرادی شدن ملت» داده شد. با این حال، شکایت اصلی این بود که اتحادیه با ائتلاف با حزب (AfD)، «مرکز دموکراتیک» را نابود خواهد کرد. اما این «مرکز دموکراتیک» کیست که اکنون به وضوح خود را به عنوان دفاع ضد فاشیستی از آن دیوار آتش معرفی میکند؟ همان افرادی که فقط سال گذشته اعلام کردند که باید شروع کنیم به اخراج افراد «به صورت گسترده» (اولاف شولتس). همان افرادی که در چند سال گذشته سختترین قوانین و تدابیر علیه پناه جویان را معرفی کردهاند و حق پناهندگی را تضعیف کردند، درواقع، سیاستهایی که هنوز هم به طور خاص به آنها افتخار میکنند. «ما تنها کشوری در اروپا هستیم»، شولتس در این زمینه افتخار میکند، «که موفق شدهایم در سال گذشته جنایتکاران را به افغانستان اخراج کنیم.» و بعد AfD خوشحال است «اگر این یکبار اتفاق بیافتد، باید مطمئن باشیم که بارها و بارها اتفاق خواهد افتاد»، و به این ترتیب به شعلههای رقابت نژادپرستانه دامن میزنند. بنابراین تعجبی ندارد که روبرت هابک از حزب سبزها با «طرح دهنقطهای» خود این موضوع را دنبال کرد. این طرح به دنبال «تهاجم اجرایی» است که «تاکید بر اسلامگرایان و مجرمان خشونت طلب» دارد، و درنهایت، «مهار مؤثر مهاجرت در مرزهای خارجی آلمان» و «تسریع شدید روند پناهندگی» را هدف قرار میدهد. اعضای AFD درمیان خودشان می توانند به این تحولات بخندند که چگونه این ها اساساً از آنها کپی شده است. البته آنها خیلی خوب میدانند که در مسابقه نژادپرستی هنوز از بقیه پیشی گرفتهاند. دردسر سرمایهداری آلمان شکست دولت «چراغ راهنمایی[6]» بلافاصله پس از «شوک ترامپ»، نماد گرایش سرمایهداری آلمان به بحران است. دولت به اصطلاح «چراغهای راهنمایی» به عنوان یکی از غیرمحبوبترین دولتها در تاریخ ثبت شده است. بسیاری آنها را مسئول وضعیت ناگوار کنونی میدانند. در عین حال، هرگونه امید به اینکه یک دولت CDU وضعیت را بهبود بخشد، بسیار کمرنگ است. این ممکن است انگیزه مرز برای بازی علنی کارت نژادپرستی بوده باشد تا برتری خود را در مدت زمان تبلیغات انتخاباتی به دست آورد. اما مشکلات عمیقتر از این هستند. پیامدهای جنگ در اوکراین یک عقبگرد استراتژیک و اقتصادی برای سرمایهداری آلمان بوده است. وابستگیهای جدیدی در زمینههای نظامی و سیاستهای انرژی ایجاد شدهاند، بهویژه در ارتباط با ایالات متحده. در عین حال، قطع شدن از بازارهای چینی (جایی که عرضه اکسیژن در حال کاهش است) فاجعهای برای اقتصاد آلمان خواهد بود. تمام اینها شکافهای عمیقی در میان بورژوازی آلمان ایجاد کرده است. و اکنون ما به این وضعیت، عامل ترامپ را نیز اضافه کردهایم که معمولاً به عنوان عنصری غیرقابل پیشبینی شناخته میشود. تشدید احتمالی در اختلافات مربوط به تعرفههای وارداتی، یا حتی یک جنگ تجاری تمامعیار با ایالات متحده، عواقب غیرقابل پیشبینی دیگری برای اقتصاد آلمان خواهد داشت. تنها راه خروج از این معضل برای سرمایهداری آلمان، تلاش برای تسلیح مجدد گسترده و کاستن قابل توجه از هزینه های اجتماعی است. به اصطلاح منابع ویژه برای ارتش به ارزش 100 میلیارد، تنها گوشه ناچیزی از آنچه در پیش است، میباشد. واضح است که بردوش چه کسانی هزینههای این تسلیح مجدد تحمیل خواهد شد. تهمت به دریافتکنندگان کمکهای اجتماعی و درخواست برای لغو پرداخت درزمان بیماری خود گویای بسیاری از این مسائل است. آنها پیشدرآمدهایی از حملات وحشیانهتر به دستمزدها، بازنشستگیها و کمکهای عمومی هستند. در حال حاضر 14 میلیون نفر در آلمان فقیر هستند (تقریباً 3 میلیون بیشتر از سال 2006). هزینههای مسکن، انرژی و غذا به شدت افزایش یافته است، در حالی که هزینههای کمک اجتماعی خالص تقریباً نصف شده است. در سال 2019 هنوز 32.82 میلیارد یورو بود؛ تا سال 2022 این میزان به 17.63 میلیارد یورو کاهش یافت. این کاهش هابا سودهای کلان شرکتهای تسلیحاتی جبران شده است؛ برای مثال، در سال 2024، Rheinmetall توانست با افزایشی معادل 48 درصد، قراردادهایی به ارزش 52 میلیارد یورو را به دست آورد. در این زمینه، برای طبقه حاکم منطقی است که به موضوع «مهاجرت» بپردازند، تبلیغات نژادپرستانه راه بیاندازند و پناهندگان و مهاجران را به عنوان مقصر تمامی این مشکلات اجتماعی معرفی کنند. این قدیمیترین قریبکاری در تاریخ است. نژادپرستی تنها یک پیشداوری یا فحش اخلاقی نیست، بلکه یک اصل از سازماندهی جامعه سرمایهداری است. این سیستم بر رقابت میان کارگران برای مشاغل، کمکهای اجتماعی و مسکن پایهگذاری شده است. نژادپرستی از این ایده تغذیه میکند که اگر شما از چیزی دست بردارید، به کسی دیگر میرسد و دیگران باید کمربند خود را تنگتر کنند. بر اساس همین ایده است که تصور میشود «مهاجرت» باعث خرابی زیرساختها و کمبود مسکن و شغل شده است. تا زمانی که این موضوع نادیده گرفته شود، و تا زمانی که بحثهای اجتماعی و سیاسی نتوانند روشن کنند که علت تمامی این بحرانها خود سیستم است، راست نژادپرست همچنان امتیاز میگیرد. در برابر تقسیم نژادپرستانه – رای ندهید، بجنگید! جستوجوی بیوقفه سرمایهداری برای رقابت و سود به تخریب و نابودی گستردهای در سطح جهانی منجر شده است. تغییرات اقلیمی و تخریب محیط زیست، قحطی و جنگهای هر روز وحشیانهتر باعث آوارگی میلیونها نفر شدهاند. در برابر این مشکلات جهانی، برنامههای مختلف انتخاباتی چیزی بیشتر از مفهوم ارتجاعی انزوای ملی ندارند. این درواقع، یک فراخوان برای حمله به ضعیفترین حلقه ها به منظور حفظ استثمار است. کسانی که مجبور به فروش نیروی کار خود تحت شرایطی هستند که هر روز خطرناکتر میشود، هیچ علاقهای به تشدید قوانین مهاجرت ندارند، قوانینی که تنها هدف و مقصد آنها تقسیم ما علیه یکدیگر است. بنابراین دفاع بیچون و چرا از مهاجران و پناهندگان شرطی ضروری برای هر مبارزه موفق برای دستمزدهای بهتر، مسکن ارزانتر و علیه حرکت بیرحمانه به سمت جنگ است. تحت شرایط کنونی تاکید بر چنین دیدگاه بینالمللی برای هیچکس محبوب نخواهد بود. اما این پیشنیاز ساخت وحدت طبقاتی برای ایستادگی در برابر تضادهای اجتماعی است که در دورنما قرار دارند. طبیعتاً این دیدگاه را نمیتوان در هیچ برگه رأی یافت؛ و نمیتوان امیدوار بود که به شکل یک پیشنهادی به پارلمان ارائه شود. این تنها از طریق همبستگی و عمل مستقل است که میتواند شکل بگیرد. سرکوب اقتدارگرایانه که در برنامههای مختلف انتخاباتی بازتاب یافته است، به سرکوب و فریبکاری متکی است. «اراده رأیدهندگان» که به این صورت شکل میگیرد، «کارت برنده» آن است که برای تقسیم بیشتر ما، ترویج تسلیح مجدد و کاهشهای اجتماعی و راندن ما به جنگ از آن استفاده می شود. پارلمان بورژوا این توهم را گسترش میدهد که دیگران برای منافع ما عمل میکنند با تدوین سیاستها به نمایندگی از ما، و به این ترتیب خمودی و نوکری را پرورش میدهند. باور به اینکه میتوانیم از طریق صندوقهای رأی تغییر ایجاد کنیم، یا حتی ازوقوع بدترین اتفاقات جلوگیری کنیم، یک سراب خالص است. منافع ما به عنوان کارگران مزدبگیر تنها توسط خودمان از طریق اتحاد، خودسازماندهی و همبستگی قابل دفاع است! طعمه نژادپرستی را رد کنید! از خود در برابر کاهش دستمزدها، افزایش اجارهها و جنگطلبی دفاع کنید! در محلهای کار و جوامع خود سازماندهی کنید! رأی ندهید، بجنگید! اصل مقاله را دراین لینک بخوانید: https://www.leftcom.org/en/articles/2025-02-23/german-election-2025-a-contest-in-racism-and-inhumanity ____________________________________ [1] Christian Democratic Union [2] Social Democratic Party of Germany [3] Free Democratic Party [4] Alternative for Germany [5] Christian Social Union [6] دولت ائتلافی اولاف شولتس بین دسامبر 2021 تا نوامبر 2024 که احزاب شرکت کننده با این رنگها حضور داشتند، قرمز، سبز و زرد نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|