
بگذار تو را چون کوزهای پُر کند
و از دستهای تو
چون دانههای خوشبوی شاهی بردمد.
نوروز خواهد آمد
و تو بر سفرهی هفت سین خواهی نشست
در آینه نگاه خواهی کرد
و همراه با ماهی سرخ
از تَنگیي تُنگ آب خواهی رَست
و از انزوای سنجد،
وقار سنبل،
اضطراب سیر،
مستیي سرکه،
و شادیي سکه خواهی گذشت
و همراه خواجه شیراز
از صدای عشق پُر خواهی شد
و آنگاه، چه غم!
چون سیزده درآید
بر آبِ روان خواهی شد
و از زیبایی لحظههای عشق
با دشت و آسمان سخن خواهی گفت.
بیستوهشتم ژوئيه هزارونهصدونودوپنج