logo





رفتارشناسی سوداگران پول‌های سرگردان

سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۸ مارس ۲۰۲۵

س. حمیدی



پول‌های سرگردان در آشفته بازار اقتصاد ایران به پول‌هایی اطلاق می‌گردد که از تولید وامی‌مانند و هرگز نمی‌توانند در جایی ماندگار دوام بیاورند. گستره‌ی دلار، طلا و سکه مهم‌ترین بازارهایی هستند که توانسته‌اند در شش ماهه‌ی دوم سال ۱۴۰ همین پول‌های سرگردان کشور را جذب نمایند. مردم ثروتمند یا طبقه‌ی میانه حال کشور خریداران اصلی همین دلار و سکه شمرده می‌شوند. تا جایی که خانه‌ی بسیاری از این افراد به مکانی امن برای تلنبار کردن دلار و سکه بدل می‌گردد. ناامنی اقتصادی شرایطی را پیش می‌آورد تا آنان هرچه بیشتر به خرید ارزهای خارجی، سکه و شمش طلا روی بیاورند. باور عمومی مردم نیز بر آن است که با همین ترفند خواهند توانست پول خود را از بیارزش شدن وارهانند. چنین رفتاری خیلی هم طبیعی به نظر میرسد و هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند صاحبان چنین سرمایه‌هایی را نکوهش نماید.

اما مردم بخش‌هایی از طلا، سکه و ارز خریداری شده را در صندوق اجارهای خود نزد بانکها به امانت می‌گذارند. نگاه عمومی هم باوری را پیش می‌کشد که امنیت چنین صندوق‌هایی برای همیشه تضمین شده است. ولی همواره چنین نیست. چون مواردی پیش آمده است که دزدها به همین امانت‌های بانکی نیز دستبرد زندهاند. گاهی نیز این امانتها از آتش‌سوزی بانک در امان نمی‌مانند. موضوعی پرچالش که همیشه به دلشوره‌های مالکان آن دامن می‌زند.

بخش‌هایی از طلا، سکه و دلار هم در پستوی خانه‌ها مخفی می‌ماند. چندی است که دزدهای تهرانی به انواع و اقسام طلایاب مجهز شده‌اند. این طلایاب‌ها می‌توانند نشانی درست و دقیق طلاها را تا فاصله‌ی پانزده متری پیدا نمایند. به طور طبیعی طلاها در همان جایی مخفی می‌گردند که دلارها هم در همان مکان جا خوش کرده‌اند. با این همه کمتر خانه‌ای از طبقات مرفه یا میانه حال تهرانی را می‌توان یافت که در آن نمونه‌هایی از طلا، سکه و دلار مخفی نشده‌ باشند.

در شرایط حاضر سرمایه‌گذاری در بازار دلار و سکه پربازده‌ترین بازار کشور شمرده می‌شود. تا آن‌جا که رشد سالانه‌ی بیش از صد در صدی را هم می‌توان برای آن تضمین نمود. بی‌دلیل نیست که سرمایه‌های خرده‌پا خیلی راحت عرصه‌ی تولید را رها می‌کنند تا در این بازار پر رونق بهتر و بیشتر به هدف سود‌اندوزی خویش دست بیابند. رکود نسبی بازار مسکن نیز از چنین باوری نشان می‌جوید. چون بساز و بفروشها هم مدت‌ها است که حرفه‌ی اصلی خود را رها نموده‌اند تا در این بازار به سودهای بیشتری دست بیابند. بازاری که هرگز مالیات و عوارض نمی‌دهد و حتا از انواع و اقسام مزاحمتهای مأموران دولتی هم جان سالم به در می‌برد.

از سویی، رونق بازار سکه و شمش طلا شرایطی را پیش آورده‌است که در بورس تهران هم صندوق‌هایی از این نوع معامله پا بگیرد. این صندوق‌ها پول مردم را به سهم‌هایی از طلا بدل می‌کنند که این سهم نیز همواره با رشد قیمت طلا بالا میرود. جدای از این معامله‌ی مجازی سکه را نیز در بورس کالا راه انداخته‌اند. دولت قصد دارد که با ترفندهایی از این دست تا اندازه‌ای بتواند از رشد مداوم طلا و سکه بکاهد.

دولت به کسانی که برای انجام مسافرت زیارتی به عراق می‌روند، پانصد دلار با نرخ رسمی پرداخت می‌کند. نرخ رسمی و دولتی دلار را چیزی حدود هفتصد تومان در نظر می‌گیرند. ولی خریدار، دلار خود را در بازار آزاد چیزی حدود نود و پنج هزار تومان به فروش می‌رساند. به عبارتی روشن بخش‌هایی از هزینه‌ی زیارت زائران نجف و کربلا را خود جمهوری اسلامی می‌پردازد. گویا می‌خواهند با همین حقه، زیارت کربلا رفتن را بین توده‌های عادی مردم تبلیغ نمایند. اما این مردم به طور طبیعی کسانی هستند که می‌توانند چنین میزانی از پول خرید دلار را برای خود ذخیره نمایند. در عین حال، دولت هم ضمن سیاست‌های ارزی خود برنامه‌ای را به پیش می‌برد که همراه با عملیاتی کردن آن بتواند از میزان صعود دلار در بازار آزاد اندکی بکاهد.

از سویی همه‌ی شهروندان کشور حق دارند که نزد یکی از بانک‌های کشور حسابی ارزی برای خویش بگشایند. سپس دارندگان همین حساب‌های ارزی، نزد یکی از صرافی‌های رسمی می‌روند و از او دو هزار دلار با قیمت رسمی هفتاد هزار تومان می‌خرند. چون به هر شهروند کشور حق داده‌اند که سالانه به همین میزان دلار با نرخ دولتی خریداری نماید. صرافی نیز دو هزار دلار خریداری شده را به همین حساب ارزی خریدارش واریز می‌کند. اما صاحب حساب می‌تواند دلارها را از حسابش پس بگیرد و آن را در بازار غیر رسمی ارز با همان قیمت نود و پنج هزار تومان به فروش برساند. شیوهای که در پسِ آن سیاست‌های ارزی دولت هم مخفی باقی می‌ماند. سیاست‌هایی که ضمن آن قرار است روزی و روزگاری نرخ دلار بازار آزاد با دلار دولتی و رسمی همتراز گردد. خوابی خوش که هرگز تحقق نخواهد یافت.

گران‌تر شدن سکه شرایطی را آماده کرده‌است تا بسیاری از زنان مهریه‌ی خود را به اجرا بگذارند. پدیده‌ای که در نهایت به پاشیدن زندگی مشترک و جدایی از هم می‌انجامد. مردان جوان نیز از این وقایع درس می‌گیرند و به همین آسانی‌ها به ازدواج تن درنمی‌دهند. موضوعی که به کاهش ازدواج در بین جوانان کشور انجامیده است. اکنون اکثر مردان مجرد در مهریه گذاشتن برای زنان از پنج سکه صحبت می‌کنند. چیزی که پیش از این کمتر سابقه داشت. تازه شرایط اقتصادی طوری است که میزان ریالی این پنج سکه از قیمت یک اتومبیل معمولی پراید هم فراتر می‌رود. جدای از این، بسیاری از تازه دامادها از خرید طلا و حلقه‌ی نامزدی مناسب برای عروس بازمانده‌اند.

گفته شد بخش‌های گسترده‌ای از ثروت مردم به شکل‌هایی از طلا، سکه و ارز در‌می‌آید و در پستوی خانه‌ها مخفی می‌شود. ناامنی‌های اجتماعی باوری را پیش روی مردم می‌گذارد که روزگاری هرج و مرج اجتماعی بیش از این گریبانشان را خواهد گرفت. مردم از سویی نیز به عملکرد دولتمردان جمهوری اسلامی بی‌اعتماد باقی مانده‌اند. حتا بخش‌هایی از همین مردم به این باور رسیده‌اند که در صورت بروز ناامنی یا هرج و مرج سیاسی و اقتصادی، داشتن دلار و سکه میتواند تا اندازه‌ای از مصائب همه بکاهد. اما دولت در سیاست‌های اقتصادی خود از توان لازم برای کشاندن این همه ثروت به تولید هیچ بهره‌ای ندارد. چنان‌که تمامی بانک‌ها و مراکز تولیدی کشور بدون استثنا از کمبود نقدینگی رنج می‌برند. کمبود نقدینگی هر روز بیش از گذشته به رکود در اقتصاد کشور دامن می‌زند. مردم و بنگاه‌های مالی حتا از بورس تهران هم موجودی خود را بیرون می‌کشند تا تمامی این نقدینگی‌ها راهی بازار دلار و طلا گردند.

گفته می‌شود که دولت نیز از نوسانات بازار طلا و ارز به نفع خویش سود می‌برد. به عبارتی روشن در بازار طلا و ارز، دلار می‌ریزند تا بخش‌هایی از پول‌های سرگردان مردم را جمع‌آوری نمایند. آن‌وقت از همین پولهای جمع‌آوری شده در راه تامین بخش‌هایی از کمبود بودجه‌ی سالانه سود می‌برند. جمع‌آوری پول‌های سرگردان به طور طبیعی به کاهش نرخ تورم نیز یاری می‌رساند. ولی افزایش همین پول‌های سرگردان می‌تواند به گسترش گرانی در بازارهای هدف بینجامد.

ناگفته نماند که مردم عادی کشور ضمن زندگی روزمره‌ی خویش، درس اقتصاد نیز می‌آموزند. اقتصادی که به دلیل اقتدار بی‌چون و چرای دلار از هم فرومیپاشد. مردم هم کارکرد انفعالی این اقتصاد را در قبال دلار خوب شناخته‌اند. پدیده‌ای که همواره به تورم و گرانی کالای ضروری و اساسی دامن می‌زند. دولتمردان جمهوری اسلامی هم علیرغم رجزخوانی خود، به کاستی‌ها و تنگناهای پیش آمده آگاهی کامل دارند. اما ضمن پذیرش پدیده‌ی خودتحریمی، آسیب‌های اقتصادی آن را به پای همین مردم عادی می‌نویسد. در عین حال کاسبان دولتیِ داستان خودتحریمی هم هر روز بیش از گذشته فربه‌تر می‌شوند. آنان شبکه‌های دولتی خود را در هر جایی از حکومت که بگویی گسترده‌اند و حتا از گرانی طلا و دلار بیشترین سودها را به جیب می‌زنند.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد