logo





میزگرد جنبش های اجتماعی
در کنفرانس انجمن پژوهشگران ایران در پاریس

سخنرانی مهرداد درویش پور، مینا احدی، فریدون رحمانی، سعید پیوندی و عبدالله مهتدی

يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹ مارس ۲۰۲۵



آخرین بخش کنفرانس سه روزه انجمن پژوهشگران ایران در دانشگاه سوربون پاریس در اول مارس ۲۰۲۵ به جنبش های اجتماعی اختصاص داشت. در این میزگرد که از دو بخش تشکیل شده بود علاوه بر مهرداد درویش پور، مینا احدی، فریدون رحمانی، سعید پیوندی و عبدالله مهتدی که کلیپ زیر فیلم سخنرانی آنان است، افراد دیگری همچون اسماییل عبدی، جعفر عظیم زاده، شادی امین و یزدان شهدایی و... نیز به صورت فیزیکی یا مجازی حضور داشتند.

*****

نوشته زیر نیز چکیده نظرات سخنران نخست این میزگرد مهرداد درویش پور است:

پیشقراولی زنان در جنبش نوین اجتماعی زن زندگی آزادی شکل گیری “ابرجنبش” زن، زندگی، ازادی را می توان نشانه باروری نطفه ای دانست که در پی خیزش عمومی دی و آبان ۹۶ شکل گرفت. خیزش خوزستان در جنوب ایران در ۱۴۰۰ با آن که سراسری نشد، اما نشانگر شکل گیری یک جنبش تقاطعی (اینترسکشیونال) بود که در آن همپوشی محرومیت های اقتصادی و فقر، تبعیض اتنیکی، مشکل محیط زیستی و کمبود آب با امر مخالفت با استبداد دینی گره خورد. شعار “همبستگی” با خوزستان در برخی شهرهای دیگر ایران نیز پدیده نوینی بود که چشم انداز دیگری پیش رو قرار داد: قابل پیش بینی بود که با رشدگفتمان “همبستگی” -که شرط عبور از خرده جنبش های پراکنده، مجزا، موردی و به هم پیوستن آنها است – “ایران در مسیر یک ابر جنبش است”. خصلت زنجیره ای و موجی اعتراضات و اعتصابات که هر روز از فاصله بروز آن ها کم و بر دامنه آن افزوده می شد، سرانجام با دستگیری و جان باختن ژینا (مهسا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ به “جرقه انفجار ابرجنبش و انقلاب زنانه در ایران” انجامید. ردپای گفتمان های نوستالژیک و مردانگی اقتدارگرا در برخی از شعارها در خیزش های عمومی پیشین، نگران هایی را از منظر جنسیت دامن زده بود. با این همه من در بررسی های پیشین خود بر این بودم که زنانی که اصلی ترین قربانیان بنیادگرایی اسلامی هستند، بیش از همه با ایستادگی در برابر آن به اصلیترین چالشگر آن و به پیش قراولان گذار به مدرنیته و دمکراسی در ایران بدل خواهند شد. ابرجنبش “زن، زندگی، آزادی” اما مهر “نخستین انقلاب فمینیستی جهان” را نصیب بزرگترین اعتراض همگانی در طول حیات بنیادگرایی اسلامی در ایران کرد. جنبش اجتماعی که با چالش ها و گفتمان های رقیب بسیاری در داخل و خارج از کشور روبرو است. برخی تکیه بر همگانی بودن یا خصلت تقاطعی این جنبش را نافی انقلاب زنانه خواندن آن می دانند. اما معنای انقلاب زنانه تنها برخاسته از میزان مشارکت بی نظیر زنان (و جوانان) و نقش پیش قراولی آنان در جنبشی که مردان نیز با آن همراهند نیست، بلکه با رویکرد خشونت پرهیز آن و شعار “زن، زندگی، ازادی” مرتبط است. برخی اما از آن همچون “انقلاب ملی” می خواند که از انقلاب اسلامی ۵۷سال انتقام می گیرد. در این تئوری انقلاب سال ۵۷ شورشی تحت رهبری بنیادگرایان اسلامی علیه آرمان های تجددخواهانه و دمکراتیک انقلاب مشروطه بود. ابر جنبش “زن، زندگی، آزادی” اما بیشتر نماد یک “انقلاب ملی” در ایران است که به نفی تمام ارزش های انقلاب اسلامی و بنیادگرایان اسلامی پرداخته است. مستقل از هر تفسیری درباره انگیزه، ماهیت و فرجام این ابر جنبش، با شدت یافتن سرکوب خشن تر اعتراضات ، چشم انداز اعتراضات به ویژه زنان و جوانانی که به رغم عقب نشینی از خیابان قصد تسلیم را ندارند در هاله ای از ابهام فرو رفته است. آیا با برآمد دوباره آن و درآمیختن آن با جنبش های اتنیکی، جوانان، کارگری و… روبرو خواهیم شد که توان آن را بیشتر می سازد؟ یا آن که مبارزات زنان بیشتر در شکل مقاومت روزمره یا “ناجنبش” زنان ادامه خواهد یافت؟ یا شدت خشونت ورزی حکومت و گسترش نارضایتی ها و قطبی شدن اوضاع، زمینه برآمد جنبش های قهری دیگری متکی بر گفتمان اقتدارگرایانه مردانه را افزایش خواهد داد؟ خطر جنگ چه تاثیری بر موقعیت زنان و توان آنها در چالش بنیادگرایی اسلامی یاعقب راندن آنها و برجسته شدن گفتمان های رقیب و خشونت آمیز دیگر خواهد داشد؟ این مقاله با بررسی خشونت و قدرت در جنبش های اجتماعی و به ویژه تاثیر آن بر موقعیت زنان، به گوشه هایی از این پرسش ها می پردازد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد