logo





شخصیت ‌پرستی

جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۷ مارس ۲۰۲۵

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar5.jpg
نقش «شخصیت»به عنوان رهبر یا آکتور سیاسی و محرکی موثر برای حرکت های مردمی و جنبش‌های سیاسی و اجتماعی انکارناپذیر است، تاریخ نمونه های فراوان بر برگ های خود دارد. این نقش به توانایی ها و ناتوانی های "شخصیت" و نیز به الگوهای پایدار فکری و رفتاری و ویژگی تعامل های اجتماعی حامیان و پیروان " شخصیت" بستگی دارد. می توان مهاتما گاندی و پیروانش شد، و می توان استالین و هیتلر و توده هایی که اینان را بر شانه هایشان نشاندند، از آب در آمد.

متاسفانه جامعه ما بیشتر" شخصیت"هایی خودکامه در سطح رهبری سیاسی تولید و تحویل داده است که به کیش شخصیت و عناصر خودکامگی مبتلا بوده و یا شده اند، شخصیت هائی شیفته ستایش با انگاره های پارانوئیکِ عطیۀ آسمانی ونیمه الهی و آسمانی بودن.

زمینه های روانی و رفتاریِ فردی و اجتماعی پدید آمدن کیش شخصیت و شخصیت پرستی در میهن ما فراهم بوده است. ویژگی های تاریخی و فرهنگی، عقب ماندگی‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی- زیستی، به ویژه نهاد دین در بروز شخصیت پرستی و پیامدهایش فردمحوری و رهبرگرایی و منجی گرائی نقش داشته اند. نهاد دین، پیش و پس از حمله اعراب به ایران، سبب شده است که" منجی" های بی مایه ، خدا انگار، ولی فقیه، بُت واره، سایه خدا، خود بزرگ بین و گریزان از شنیدن و پذیرش انتقاد و تحمل مخالفت گاه نقش "شخصیت" ها و حتی شخصیت های " کاریزما" را بازی کرده اند. ذهن استبداد زده و ذهنیت خودکامگی و فرهنگ مرد‌سالاری نیز در بروز و ماندگاری این نحوه نگرش نقش ایفا کرده‌اند. شخصیت انسان ایرانی و مقوله‌ی "ساخت استبدادی ذهن" ما ایرانی‌ها متاثر از استبداد تاریخی و طولانیِ حاکم بر جامعه و حضور یک ساخت و بافت و نظام کهن و دیرینه فرهنگی - تاریخی سبب شده اند بخش بزرگی از مردم میهن ما محکوم به حرف شنوی و دنباله روی و اقتدا به " شخصیت ها " یا رهبرها و ارباب ها و مراد ها و مرشدها و منجی ها شوند. برای این بخش از ایرانیان شخصیت پرستی دراین معنا بوده است که فردی به آن ها راه نشان دهد و بی چون و چرا مسیر تعیین شده توسط او را چشم بسته طی کنند.

تودۀ "منتطرالناجی" و حامی و پرستندۀ " شخصیت"، شخصیت مورد نظرش را آنگونه که در باور و خواستش نشانده، می بیند نه آنگونه که به طور واقعی وجود دارد، و اینگونه است که با تعصبی که هر دوسو، شخصیت و پیروانش، به دامش می افتند "فرقه ای شخصیتی" شکل می گیرد، فرقه ای از مجموعه ای وفادار و مطیع نسبت به ارزش ها و اخلاق و رفتارِ شخصیتی که" منجی" پنداشته شده است. در فرقه های شخصیتی پرستش، تمکین، باورمندی، شیفتگی و تقدس و تعلق نسبت به یک فرد را تجلی و محقق کننده باورها و آرزوهای خود می پندارند.

اقتدارکاریزماتیک " شخصیت" نیز به توانائی ارتباط گیری گفتاری و کرداری، و اعتمادآفرینی از سوی رهبر بستگی دارد، پیروانی که هویت فردی و اجتماعی و آینده خود را در" بله قربان" گویی و اقتدا به گفتار و رفتار مراد و مرشد خود می بینند. جمع های سیلابی، خمیری وبی شکل همیشه به دنبال نقطه اتکایی گشته اند تا خود را تعریف کنند، هویت یابند، و ضعف‌ها و کمبودهایشان را در وجود آن نقطه اتکا به قدرت بَدَل کنند.

در این میانه رسانه‌های جمعی و تبلیعاتی توانسته اند سهم مهمی در ایجاد شخصیت پرستی، کیش شخصیت و تقویتِ شخصیتی خارق العاده، استثنایی و فوق بشری ( کاریزما) داشته باشند.

۲

شخصیت پرستی و فرقه‌های شخصیتی مانع بزرگی در زایش اندیشه ی پویا، رشدِ تفکر و ذهنیت مستقل بوده است. در جامعه ما شخصیت پرستی سبب شده است مردم به جای خودیابی و یافتن نقش خویش دردستیابی به آزادی، رفاه و همبستگی با دل بستن به "رهبر و منجی" چشم اندازهای تاریخی را تنگ تر و تیره تر کنند و فردیت، نقش شهروندی، کار و حرکت جمعی و سازمان یافته و فهم و عمل "رهبری جمعی" در حاشیه قرار بگیرند.

ناتوانی وگریزاز همکاری، همگرایی و تمایل به فرد محوری و رهبرگرایی در میهن ما تاریخی دیرینه دارد. بخش اعظمِ جامعه ما با فرهنگ یا روش ومنشِ کار جمعی، فرهنگ پذیرش رهبری جمعی با رعایت حقوق فرد بیگانه است.

رهبری جمعی و مدیریت عقلانی و دموکراتیک، به ویژه همکاری و همگرائی در میان شخصیت‌ها و نیروهای اپوزیسیون در داخل و خارج، آنهم به مدد رشد نسبی جنبش‌های مدنی و اجتماعی تا حدی مطرح شده است. ساختار و ساز و کار دموکراتیک و رشد جامعه مدنی قدرت گیری و تاثیرگذاری انسان‌های شایسته و مسئول را افزایش داده است و به همین خاطر نقش فرد و شخصیت در حرکت‌های سیاسی و اجتماعی به طور مطلق انکار و نفی نشده است، نقشی که با " فرد محوری" و " منجی گرایی" متفاوت است. بی تردید افراد بسته به میزان توانایی‌ها فکری وکرداری در جمع وجامعه جایگاه ویژه‌ای خواهند یافت و تاثیرگذاری‌های ویژه نیز خواهند داشت. کاربُرد مکانیزم‌ها مهار ونظارت، قوانین دموکراتیک چه به هنگام انتخاب یک رهبر موقت و چه در شرایط پیشبرد امر رهبری ِ دوره ای در اکثر کشورهای " دموکراتیک" تجربه‌هایی کارآمد و مثبت دستاورد داشته است، که می باید از آن ها درس گرفت.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد