logo





رفیعه زیاده، محقق ژئوپلیتیک

ژئوپلیتیک نسل‌کشی

ترجمۀ حماد شیبانی

دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۷ فوريه ۲۰۲۵


(عکس: محمد زعنون)

ـ دهم اکتبر ۲۰۲۳، نیروهای استعماری اسرائیل محاصرۀ کامل غزه را اعلام کردند، صدها حملۀ هوایی انجام دادند که منجر به کشته شدن بیش از ۱۵۰۰ فلسطینی در منطقه‌ای شد که ۲٫۳ میلیون نفر در آن زندگی می‌کنند؛ بیشتر آنها پناهندگانی هستند که جایی برای گریز ندارند. ده‌ها مسجد که پناهگاه آنها بود با حملات هوایی اسرائیل ویران شد.

ـ همانطور که کارگران سراسر جهان نقش کلیدی در مبارزه علیه آپارتاید آفریقای جنوبی یا حمایت از جنبشهای آزادیبخش در شیلی و اتیوپی ایفا کردند، جنبش کارگری جهانی این فرصت را دارد که میراثی مشابه از همبستگی با فلسطین بنا کند.

گفتگوئی با "نیک باکستون"، محقق آمریکائی در زمینۀ مسائل ژئوپلیتیک:

ـ نسل‌کشی در فلسطین چه چیزی دربارۀ وضعیت ژئوپلیتیک امروز آشکار می‌کند، چه کسی قدرت را در دست دارد و این قدرت چگونه اعمال می‌شود؟

ـ نسل‌کشی غزه واقعیت‌های سخت ژئوپلیتیک مدرن را آشکار می‌کند و مکانیسم‌های قدرت را در جهانی که توسط آرزوهای امپریالیستی و بهره‌برداری استراتژیک از منابع شکل گرفته است، برجسته می‌کند. هم‌ترازی ساختارهای قدرت غرب با استعمار و اقتدارگرایی در خاورمیانه، به منظور حفظ سلطۀ اقتصادی و کنترل ژئوپلیتیک، در قلب این بحران قرار دارد. حمایت بی‌چون‌ وچرای ایالات متحده و قدرتهای اصلی اروپا از اسرائیل عمیقاً با منافع امپریالیستی پایدار آنها در منطقه مرتبط است. اسرائیل به عنوان یک مستعمرۀ استعمارگر، و به عنوان نقطه اتکای غرب در خاورمیانه عمل می‌کند.

این پروژۀ استعماری پدیده ای منزوی نیست؛ بلکه بخشی از یک معماری کنترل گسترده‌ است که با همکاری پادشاهی‌های نفتی خلیج فارس، مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی (امارات)، برای حمایت از یک سیستم منطقه‌ای، و جهانی، که قدرت اقتصادی و نظامی غرب را ترجیح می‌دهد، کار می‌کند.

توافق‌هایی مانند عادی‌سازی روابط اسرائیل و کشورهای عربی و حکومتهای اطراف خلیج فارس، نشان‌دهندۀ تثبیت نیروهایی است که به دنبال به حاشیه‌ راندن کامل فلسطین و تضمین موجودیت یک رژیم اقتدارگرا و نیز استخراج منابع به هزینۀ مردم منطقه هستند.

اگرچه نسل‌کشی اخیر اسرائیل این پروژه را به چالش کشیده است، اما بعید است که اصل پروژه کنار گذاشته شود. قطعاً به شکلی جدید مطرح خواهد شد.

ما همچنین باید مسیر تاریخی گسترده‌تری را که در خطر است درک کنیم، به ویژه نقش توافق های اسلو و وعده‌های پوچ راه ‌حل دو دولتی.

توافق‌های اسلو (۱) تلاش کردند تا مبارزه برای آزادی فلسطین را به یک پروژۀ ساخت یک دولت محدود به کرانۀ باختری و غزه تبدیل کنند و به عمد واقعیت اسرائیل به عنوان یک دولت استعماری را پاک کنند.

ـ دربارۀ امپریالیسم آمریکا و مسیر آن چه می‌گوید؟

ـ حمایت بی‌چون ‌و چرای آمریکا از اسرائیل حقایق زیادی دربارۀ ماهیت و مسیر امپریالیسم آمریکا در بر دارد. در اصل، این رابطه هیچ ارتباطی با هم ‌ترازی ایدئولوژیک یا پیوندهای فرهنگی ندارد، بلکه با اهمیت استراتژیک اسرائیل به عنوان یک نیروی استعماری در تأمین و پیشبرد قدرت آمریکا مرتبط است. پروژۀ استعماری اسرائیل آن را به یک شریک قوی در منطقه تبدیل کرده است، که بقایش به نحوی انکار‌ناپذیر با حفظ حمایت غرب گره خورده است.

برخلاف سایر متحدان آمریکا در خاورمیانه، که اتحادشان با این کشور، اغلب، مشروط یا آشکارا معامله است، وابستگی اسرائیل به حمایت آمریکا تضمینی است بر عمل کردن این نهاد به عنوان یک امتداد پایدار از منافع آمریکا.

یکی از راه‌های اصلی که اسرائیل اهداف امپریالیستی ایالات متحده را تسهیل می‌کند، کمک به کنترل مسیرهای تجاری و منابع انرژی حیاتی خاورمیانه است. این مسئله کمتر دربارۀ تضمین جریان نفت به ایالات متحده یا اروپا است، که امروزه منابع انرژی متنوعی در اختیار د‌ارند، بلکه بیشتر برای دسترسی به این منبع انرژی به عنوان یک سلاح ژئوپلیتیک است.

با ظهور چین به عنوان یک نیرو و رقیب بالقوه برای ایالات متحده، توانایی آمریکا برای تأثیرگذاری بر دسترسی و قیمت نفت خاورمیانه به ابزاری ضروری برای محدود کردن رشد اقتصادی و گزینه‌های استراتژیک چین و دفع رقبای بالقوه برای برتری جهانی آن تبدیل شده است.

استراتژی آمریکا، همچنین، شامل تشویق فرآیند عادی‌سازی بین کشورهای خلیج فارس و اسرائیل بوده است، که خود نشان‌ دهنده یک تلاش حساب ‌شده برای تأکید مجدد بر برتری آمریکا در منطقه‌ای است که نفوذش در سالهای اخیر کاهش نسبی داشته است.

هدف این توافق‌ها تحت حمایت ایالات متحده، تقویت نقش اسرائیل به عنوان یک ستون مرکزی قدرت آمریکا در منطقه و پیوند نزدیکتر کشورهای خلیج فارس با نفوذ آمریکا است.

در اصل، عادی‌سازی تنها یک مسئلۀ دیپلماتیک نیست؛ بلکه یک حرکت استراتژیک برای مدیریت توازن متغیر قدرت در منطقه است.

اما، این استراتژی هزینه‌های قابل توجهی دارد، به خصوص که اقدامات فزایندۀ نسل‌کشی اسرائیل باعث بی‌ثباتی منطقه شده و موقعیت ایالات متحده در افکار عمومی جهانی را بیشتر تضعیف می‌کند.

این استراتژی خطر تضعیف سیستم اتحاد گسترده‌ای را همراه دارد که ایالات متحده بر آن تکیه کرده است. مثلاً، در حالی که کشورهای خلیج فارس، مانند امارات متحدۀ عربی، روابط خود با اسرائیل را عادی‌سازی کرده‌اند، مردم دیگر کشورهای منطقه به شدت مخالف سیاست اسرائیل هستند، این سیاست تنشهایی ایجاد می‌کند که می‌تواند رژیمهای مختلف و به تبع آن استراتژی منطقه‌ای ایالات متحده را بی‌ثبات کند.

ـ چرا درک این چشم‌انداز ژئوپلیتیک برای جنبشهای اجتماعی مهم است؟

ـ نسل‌کشی غزه موجی از همبستگی جهانی بیسابقه را برانگیخته است: میلیونها نفر به خیابانها آمده‌اند، دانشگاه‌ها اشغال شده‌اند و فعالان بنادر و کارخانه‌های تسلیحاتی را مسدود کرده‌اند. این موج اعتراض نه تنها اقدامات اسرائیل، بلکه سیستم‌های جهانی که این اقدامات را ممکن می‌سازند را هم به چالش می‌کشد. با این حال، اگرچه مسئله فلسطین به یک موضوع قابل مشاهده تبدیل شده است، اما نحوۀ ارائۀ فلسطینی ها اغلب می‌تواند ماهیت واقعی مبارزه را پنهان کند.

اغلب بحثها به موارد نقض‌ حقوق بشر توسط اسرائیل محدود می‌شود؛ کشتار، بازداشت،‌ و ‌تصرف و اشغال زمینهای مردم، بدون پرداختن به قدرت زیربنایی که این نقض‌ها را ممکن می‌سازد.

پرداختن به این مسئله تنها از منظر حقوق بشر، مبارزۀ فلسطین را از سیاست دور می کند و آن را به موارد منزوی نقض حقوق بشر تقلیل می‌دهد، و نه وجود یک نظام سیستماتیک استعمارگر که توسط امپریالیسم غربی حمایت می‌شود.

در اصل، این نسل‌کشی توسط ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا، به ویژه برخی از کشورهای بزرگ عضو این اتحادیه، حمایت شده است، آنها با حمایتهای دیپلماتیک و تقویت تسلیحاتی ارتش اسرائیل، به او چراغ سبز داده‌اند تا حملات و سیاست قحطی‌سازی خود را ادامه دهد.

باید توجه داشت که بحث‌ دربارۀ سیاست اسرائیل اغلب بر اقدامات نخست‌وزیران، به ویژه بنیامین نتانیاهو، متمرکز است، گویی که آنها به تنهایی مسیر دولت را تعیین می‌کنند.

اگرچه این چهره‌ها مهم هستند، اما باید به عقب برگردیم تا نیروهای قوی و عمیقی را که در درازمدت زیربنای سیاست‌ اسرائیل را ساخته است درک کنیم. این کار نیاز به تحلیل نیروهای ساختاری و تاریخی دارد که پروژۀ استعمار و نقش مهم آن در حفظ هژمونی غرب را حمایت می‌کنند.

در مورد تشدید این مشکل، روایت پایدار دیگری هست که حمایت غرب از اسرائیل را تنها به تأثیر (لابی طرفدار اسرائیل) نسبت می‌دهد. این دیدگاه به حد خطرناکی ساده‌انگارانه است و روابط ژئوپلیتیک عمیق‌تر را نادیده می‌گیرد. اتحاد ناگسستنی بین غرب و اسرائیل تنها یک مسئلۀ لابی یا نفوذ نیست؛ این یک مشارکت استراتژیک است که ریشه در اهداف مشترک امپریالیستی دارد .

شناخت نقشۀ گستردۀ ژئوپلیتیک، برای ساخت اتحادهای مؤثر برای مقابله با آن و تدوین استراتژی‌هایی که فراتر از همبستگی واکنشی باشد، ضروری است. این به ما امکان می‌دهد سیستمها و بازیگرانی که از پروژۀ استعماری اسرائیل حمایت می‌کنند را شناسایی و با آنها مقابله کنیم، در اینصورت است که می توانیم از دام در نظر گرفتن رژیمهای اقتدارگرای منطقه، به عنوان متحدان در مبارزه برای آزادی فلسطین، اجتناب ‌کنیم.

این رژیمها منافع خود را دارند، که اغلب شامل حفظ قدرت یا کسب مزایای اقتصادی و نظامی است، و هم‌ترازی بدون انتقاد با آنها می‌تواند اهداف گسترده‌تر عدالت و آزادی را تضعیف کند. علاوه بر این، چنین تحلیلی به ما امکان می‌دهد شرکتها و صنایعی را نیز که از خشونت استعماری اسرائیل سود می‌برند و از آن حمایت می‌کنند هدف قرار دهیم.

تولیدکنندگان سلاح، شرکتهای فناوری اطلاعات و شرکتهای چندملیتی نقش حیاتی در اجرای پروژۀ استعماری اسرائیل دارند، و برجسته کردن همدستی آنها برای مختل کردن شبکه‌های سود به عنوان زیربنای سرکوب، ضروری است. با شناسایی این بازیگران و پیوندهای آنهاست که می‌توانیم استراتژی‌های بهتری تدوین کنیم و مداخلاتی را هدایت کنیم که به بنیانهای اقتصادی سلطۀ استعماری حمله می‌کند.

در نهایت، شناخت بهتر از تصویر بزرگتر، به جنبشها امکان می‌دهد برای بلند مدت مسلح شوند. این به ما امکان می‌دهد متمرکز و استراتژیک بمانیم، به ویژه زمانی که با ابتکاراتی مانند بحث‌ دربارۀ ایجاد یک دولت یا توافق‌های دیپلماتیکی مواجه می‌شویم که تغییری در اوضاع واقعی ایجاد نمی‌کند.

با شناخت دقیق از واقعیت‌ اشغال و بی‌ خانمان‌ سازی، می‌توانیم از تحت تأثیر قرار گرفتن توسط پیشرفتهای سطحی یا حرکات نمادین اجتناب کنیم. در عوض، به افشای خشونت استعماری جاری و کار برای یک آیندۀ واقعاً ضداستعماری ادامه بدهیم.

ـ تغییر رژیم در سوریه این پویایی را تقویت خواهد کرد؟

ـ خیلی زود است که بتوانیم پیش‌بینی کنیم در سوریه چه اتفاقی خواهد افتاد، زیرا بازیگران زیادی درگیر هستند، هر کدام با منافع و برنامه‌های متفاوت. ما باید به اقتصاد سیاسی توجه کنیم، به ویژه پروژه‌های خط لوله، مسیرهای حمل ‌ونقل و تلاشهای بازسازی. در منطقه، «بازسازی» اغلب به عنوان پوششی برای کنترل شرکتها، تشدید تقسیم‌بندیها و تثبیت قدرت توسط بازیگران خارجی عمل کرده است.

در حال حاضر، اسرائیل که به نظر می‌رسد به کنترل وضعیت متعهد است، قلمروهای زیادی را اشغال کرده است، ارتش سوریه را هدف قرار داده است و به نظر می‌رسد که یک سوریۀ فدرال را ترجیح می‌دهد که بتواند نفوذ خود را در آن اعمال کند. این رویکرد، به عنوان یک دولت استعماری، که به دنبال گسترش قلمرو و شکل‌دهی به مسیرهای آینده به نفع خود است، همخوانی دارد. اما در هر صورت، برنامه‌های اسرائیل به شدت به اقدامات و منافع سایر بازیگران کلیدی وابسته است.

رژیم اسد مسئول بی‌سازمان‌ کردن دولت سوریه است. دولتی ضعیف و تحت حمایت‌ نیروهای خارجی، و بدون حمایت واقعی داخلی. وابستگی رژیم به روسیه و ایران برای حفظ قدرت اسد، وضعیت را مستعد تجزیه کرده است.

این شکنندگی زمینه‌ای حاصلخیز برای بازیگران رقیب ایجاد کرده است تا منافع خود را در سوریه دنبال کنند، چه قدرتهای منطقه‌ای و چه بازیگران جهانی. ترکیه نیز، همچون اسرائیل، به دنبال گسترش کنترل خود در آنجاست در حالی که کردهای خود را سرکوب می‌کند.

در این صورتهای ‌فلکی‌ ژئوپلیتیک، مثل همیشه، رژیمها و بازیگران خارجی درگیر، به آزادی یا دموکراسی برای مردم سوریه اهمیتی نمی‌دهند. در عوض، به دنبال دستاوردهای استراتژیک و اقتصادی خود هستند. در نهایت، این به مردم سوریه بستگی دارد که سرنوشت خود را تعیین کنند، حتی اگر این کار با توجه به ترکیب فعلی بازیگران محلی و حامیان آنها بسیار دشوار باشد.

ـ چرا، به استثنای چند صدای ضعیف مثل بلژیک، ایرلند، ایتالیا و اسپانیا، اتحادیۀ اروپا تا این حد در نسل‌کشی غزه همدست بوده و در دفاع از موضعی مستقل از ایالات متحده بی‌میل بوده است؟

ـ همدستی اتحادیۀ اروپا در نسل‌کشی فلسطین، بازتاب تسلیم در برابر ایالات متحده نیست، بلکه نشان‌دهندۀ همگرایی منافع است. اگرچه اتحادیۀ اروپا اغلب این تصور را ایجاد می‌کند که به چارچوب متفاوتی پایبند است، ادعا می‌کند که به حقوق بین‌الملل، حقوق بشر و چند جانبه‌گرایی اولویت می‌دهد، اما در نهایت حامی پروژۀ امپریالیستی گسترده‌ای است که زیربنای سلطۀ غرب در خاورمیانه است.

متأسفانه، بسیاری از شرکتهای فعال در بخشهای مختلف از اقدامات اسرائیل سود می‌برند و از آن حمایت می‌کنند، از تولیدکنندگان کالاهای مصرفی گرفته تا شرکتهای فناوری اطلاعات که زیرساختهای نظارتی را فراهم می‌کنند. شرکتهای تسلیحاتی و انرژی نقشی بسیار حیاتی در اجرای نسل‌کشی دارند و به درستی هدف اتحادیه‌های کارگری و سازمان‌دهندگان فلسطینی قرار گرفته‌اند، اما اثربخشی حداکثری زمانی حاصل می‌شود که افراد و گروه‌های آن شرکتها نیز همدستی در بخشهای خود را به چالش بکشند. این رویکرد جامع به جنبش امکان می‌دهد که همۀ شرکتهای درگیر را هدف قرار دهد و در نتیجه کمپین مسئولیت‌پذیری و عدالت را تقویت کند.

در 16 اکتبر 2023، اتحادیه‌ها و انجمنهای حرفه‌ای فلسطینی فراخوانی قوی به اتحادیه‌های بین‌المللی ارسال کردند و از آنها خواستند تا "ارسال سلاح به اسرائیل را متوقف کنند".. این درخواست، میزان حمایت نظامی و دیپلماتیک ارائه شده به اسرائیل را، بویژه توسط ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا، برجسته کرد.

اعداد حیرت‌آور است. در چارچوب توافق فعلی با ایالات متحده که دوره 2019-2028 را پوشش می‌دهد، سالانه 3.8 میلیارد دلار کمک نظامی به اسرائیل اعطا می‌شود. در پاسخ به آخرین حملۀ اسرائیل به غزه، ایالات متحده کمک نظامی اضافی به مبلغ 14.5 میلیارد دلار را در چارچوب یک برنامۀ امنیت ملی 106 میلیارد دلاری تصویب کرد.

کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا نیز نقش مهمی ایفا می‌کنند. به عنوان مثال، آلمان در سال 2023 تعداد 218 مجوز صادرات تسلیحات به اسرائیل را نهایی کرد که 85 درصد آن‌ پس از 7 اکتبر 2023 صادر شده است. اینگونه است که تولیدکنندگان تسلیحات در این جنگ سودهای کلانی به دست آورده‌اند. ارزش سهام پنج شرکت بزرگ تسلیحاتی آمریکایی؛ بوئینگ، جنرال داینامیکس، لاکهید مارتین، نورثروپ گرومن و ریتیون، از زمان آغاز حمللات اسرائیل، 24.7 میلیارد دلار افزایش یافته است.

این ارقام همدستی مستقیم صنعت تسلیحات در نسل‌کشی را نشان می‌دهد و بر توان بالقوۀ اتحادیه‌های کارگری و کمپینهای مردمی برای مختل کردن این زنجیره‌های تأمین و پایان دادن به تجارت اسلحه مُهر تأکید می زند.

صنعت جهانی سوختهای فسیلی نیز نقشی حیاتی در حمایت از کمپین نسل‌کشی اسرائیل ایفا می‌کند. انرژی، به شکل زغال‌سنگ، نفت خام، نفت سفید و گاز، سوخت ماشین‌آلات نظامی مورد استفاده در حمله به فلسطینیان را تأمین می‌کند. و از آنجا که اسرائیل، همچنین، به عنوان حلقه‌ای کلیدی در شبکه‌های انرژی منطقه‌ای عمل می‌کند، هدف قرار دادن حمل و نقل تأمین انرژی، مبارزات برای آزادی فلسطین و عدالت اقلیمی را همسو می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه سرمایه‌داری فسیلی نه تنها نسل‌کشی بلکه سیستمهای بهره‌کشی گسترده‌تری را نیز تغذیه می‌کند.

به عنوان مثال، توافقات انرژی با امارات متحده عربی (EAU)، که در پی توافقنامه‌های ابراهیم در سال 2020 رسمی شد، یک تحول اساسی در استراتژی گازی اسرائیل محسوب می‌شود. این توافق نشان‌دهنده تعمیق روابط اقتصادی بین اسرائیل و کشورهای خلیج است که پیامدهای ژئوپلیتیکی قابل توجهی دارد.

در سال 2021، شرکت نفتی مبادلۀ امارات متحدۀ عربی یک میلیارد دلار سهام در میدان گازی "تامار" اسرائیل خریداری کرد، که نشان‌دهنده علاقۀ استراتژیک امارات به ذخایر گاز طبیعی اسرائیل است.

چنین توافقاتی به اسرائیل امکان می‌دهد که خود را به‌عنوان یک مرکز منطقه‌ای انرژی مطرح کند، قدرت خود را در منطقه به نمایش بگذارد و همزمان اتحاد خود را با کشورهای حاشیۀ خلیج که مورد حمایت غرب هستند، تقویت کند.

در همین حال، استخراج و صادرات گاز، که اغلب در آبهای فلسطین انجام می‌شود، سلطۀ استعماری اسرائیل و غارت منابع را تقویت کرده و در نتیجه موجب تشدید محرومیت فلسطینیان می‌شود. توافقات عادی‌سازی مشابهی در زمینۀ گاز، با اردن و مصر هم امضاء شده است. این مشارکتها نفوذ منطقه‌ای اسرائیل را تقویت می‌کند، زیرا صادرات گاز از طریق خطوط لوله و مسیرهای دریایی با امنیت و نظارت نظامی شدید انجام می‌شود.

مختل کردن این صنایع، چه از طریق متوقف کردن ارسال سلاح، چه با هدف گرفتن جریان‌ سوختهای فسیلی یا برخورد با تأمین‌کنندگان مالی نظامی‌گری، راهی عملی برای تضعیف و از بین بردن زیرساختهای مناطق مستعمره و نسل‌کشی فراهم می‌کند.

رهگیری این کمکهای تسلیحاتی و جریانهای انرژی کار بسیار دشواری است. این زنجیره‌ها عمداً غیرشفاف هستند و شرکتها اغلب به شبکه‌های پیچیده و مخفیانه متوسل می‌شوند تا از پاسخگویی فرار کنند. این مسئله خود منبع تنش است.

نیاز فوری به اقدام سریع برای پایان دادن به نسل‌کشی وجود دارد، اما مداخلات مؤثر و راهبردی، اغلب به تحقیقات عمیق، سازماندهی و ایجاد ائتلاف‌های متعدد احتیاج دارد.

ـ نسل‌کشی، نسل جدید را نسبت به وحشتهای خشونت استعماری، تحت حمایت امپریالیسم آمریکا، آگاه کرده است. چگونه می‌توانیم از این جنبش حمایت کنیم؟ راه‌های‌ مؤثر مقاومت و همبستگی چیست؟

ـ همبستگی بین‌المللی با فلسطین و حمایت از آن در ماه‌های اخیر به سطحی بیسابقه رسیده است. تظاهرات گسترده‌ای در شهرهای سراسر جهان برگزار شده که نشان‌دهندۀ افزایش آگاهی عمومی نسبت به ضرورت مبارزۀ فلسطینیان برای عدالت، آزادی و بازگشت است.

اگرچه این تظاهرات قدرتمند بوده است، اما چالش اصلی اکنون اینست که چگونه این خشم و همبستگی گسترده را به اقدام سازمانیافته و پایدار تبدیل کنیم تا تغییرات واقعی و ماندگار برای فلسطین ایجاد شود. برای این کار، باید فراتر از موج تجمعات گسترده حرکت کنیم (که به خودی خود مهم است) و بر ساختن زیرساختهای لازم برای سازماندهی راهبردی بلندمدت تمرکز کنیم.

یکی از راه‌های تعمیق این جنبش، تمرکز بر همبستگی اتحادیه‌های کارگری است، ب‌ویژه از طریق سازماندهی در محل‌های کار تا اطمینان حاصل شود که هیچ فضایی، در اشکال مختلف، با اسرائیل همدست نیست.

اتحادیه‌های کارگری فلسطین اخیراً از کارگران خواسته‌اند که از کمک به موارد و مسائل تسلیحاتی اسرائیل خودداری کنند، از جمله امتناع از جابجایی کالاها و تجهیزات نظامی که به اسرائیل ارسال می‌شود.

این درخواست نقطۀ عطفی در جنبش همبستگی است، زیرا مبارزه برای آزادی فلسطین را مستقیماً با قدرت کارگران در مختل کردن سیستمهای سرکوب پیوند می‌دهد. اتحادیه‌های بین‌المللی از همین حالا اقداماتی را آغاز کرده‌اند، از مسدود کردن محموله‌ها توسط کارگران اسکله ها در بارسلونا و ایتالیا گرفته تا تعطیلی کارخانه‌های تسلیحاتی در کانادا و بریتانیا.

این اقدامات نشان می‌دهد که وقتی کارگران موضع می‌گیرند، می‌توانند صنایعی را که پروژۀ استعماری اسرائیل را تغذیه می‌کنند، به چالش بکشند.

این رویکرد، که توسط کارگران هدایت می‌شود، همچنین به احیای اتحادیه‌ها کمک می‌کند و آنها را از اقدامات صرفاً نمادین فراتر می‌برد. برای مثال، اگرچه قطعنامه‌های حمایتی اتحادیه‌ها از فلسطین اهمیت دارد، اما به‌ ندرت با اقدامات ملموس و عملی همراه می‌شود.

برای تقویت واقعی قدرت، این قطعنامه‌ها باید به سازماندهی پایگاهی، آموزش و آگاهی‌بخشی بپردازد که می‌تواند کارگران را به سمت مسدود کردن ارسال‌ محموله ها، مختل کردن زنجیره‌های تولید یا تحریمهای گستردۀ شرکتهای همدست در نسل‌کشی اسرائیلی سوق دهد.

باید از اقدامات نمادین به گامهای عملی برای پایان دادن به سیستم‌هایی که از خشونت اسرائیل حمایت می‌کنند، گذر کرد.

تقویت قدرت کارگران نیاز به رویکردی راهبردی و عمیق دارد که بر آموزش و همبستگی بلندمدت متمرکز باشد. اتحادیه‌های فلسطینی بر اهمیت درگیر کردن کارگران عادی در آموزش سیاسی تأکید کرده‌اند تا بتوانند ارتباط میان کار خود و سیستمهای سرکوبی که خشونت در غزه را تداوم می‌بخشند، درک کنند.

بسیاری از فعالان اتحادیه‌ای، در مبارزۀ فلسطین تازه وارد هستند و همۀ فعالان، آگاهی عمیقی از تاریخ استعمارگری اسرائیل ندارند. بنابراین، ایجاد فضاهای آموزشی و همبستگی که نه ‌تنها بر زمان حال، بلکه بر چگونگی ساخت جنبشهای پایدار تحت هدایت کارگران تمرکز داشته باشد، حیاتی است.

تاریخ همبستگی کارگری بین‌المللی در این زمینه چارچوب ارزشمندی ارائه می‌دهد.

همانطور که کارگران سراسر جهان نقش کلیدی در مبارزه علیه آپارتاید آفریقای جنوبی یا حمایت از جنبشهای آزادیبخش در شیلی و اتیوپی ایفا کردند، جنبش کارگری جهانی این فرصت را دارد که میراثی مشابه از همبستگی با فلسطین بنا کند.

کارگران همیشه در خط مقدم مقابله با امپریالیسم بوده‌اند و مشخص است که می‌توانند نقش دگرگون‌کننده‌ای در این مبارزه ایفا کنند.

تجربه‌های موفق مبارزات کارگری نشان می‌دهد که ساخت همبستگی پایدار زمان می خواهد، اما این پتانسیل را دارد که توازن قدرت را بطور اساسی تغییر دهد، نه ‌تنها برای پایان دادن به اشغال نظامی اسرائیل، بلکه برای از بین بردن سیستم‌ سرکوب گسترده ای که از آن حمایت می‌کند.
۱۴ فوریه ۲۰۲۵

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادداشت‌ها و منبع:

1ـ توافقات اسلو که در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۵ امضاء شد و رسماً با نام اعلامیۀ " اصول ترتیبات موقتی خودمختاری" شناخته می‌شود، مجموعه‌ای از توافقات میان اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) بود. این توافقات، تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) را برای ادارۀ بخشهایی از کرانۀ باختری و غزه ایجاد و روندی تدریجی برای راه‌ حل دو دولتی تعیین کرد.

در عمل، این دو توافق، کنترل اسرائیل را با تکه ‌تکه کردن سرزمینهای فلسطینی، افزایش وابستگی اقتصادی و به تعویق انداختن مسائل کلیدی مانند تعیین مرزها و تخلیۀ شهرکهای غیرقانونی و حق بازگشت پناهجویان فلسطینی، تحکیم کرد.

این توافقات اساساً به‌ عنوان ابزاری برای مدیریت مردم فلسطین عمل کرده‌اند، به این صورت که مسئولیتهای اداری روزمره و امنیت را به تشکیلات خودگردان فلسطین واگذار کرده‌اند، درحالی ‌که اسرائیل همچنان کنترل مرزها، امنیت و منابع فلسطینیان را در اختیار دارد.

2ـ توافق ابراهیم که در سال ۲۰۲۰ رسمی شد، شامل مجموعه‌ای از توافقات عادی‌سازی بود که توسط ایالات متحده بین اسرائیل و چندین کشور عربی ازجمله امارات، بحرین، مراکش و بعدتر سودان به مذاکره گذاشته شد. این توافق که به‌عنوان گامی بسوی صلح منطقه‌ای مطرح شده، اسرائیل را در چارچوبهای سیاسی و اقتصادی خاورمیانه ادغام کرده و در عین‌ حال، مسئلۀ فلسطین را کنار گذاشته‌ است.

ـ رفیعه زیاده، سازمان‌دهنده در گروه "کارگران در فلسطین"، فعال اتحادیه‌ای، دانشگاهی و شاعر فلسطینی است. او استاد سیاست و سیاست‌گذاری عمومی در دپارتمان توسعۀ بین‌المللی کالج کینگز لندن است.

https://www.chroniquepalestine.com/la-geopolitique-du-enocide/


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد