در این دوران پوپولیسم ناسیونالیستی، گرایش مربوطه فقط دولت ها و ساختارها را آلوده نمیکند بلکه به نیروهای اپوزیسیون رژیم های گوناگون نیز سرایت نموده و سمپاتی آنان را هم برانگیخته است! به عنوان نمونه، می توان از جریان موسوم به " ایران گرایان " در اپوزیسیون خارج کشور رژیم ملایان نام برد. در این جریان فکری، عناصر پوپولیستی و ناسیونالیستی به طور آشکار در هم تنیده شده و شیوه رویکردش به مسائل نیز تا حد زیادی الهام گیر از پوپولیسم جهانی( هر چند در شکل جنینی اش) است. از نگاه من، این پدیده نیز یکی از تجلیات دوران آغاز شده پوپولیسم است البته در مقیاسی کوچک. | |
در تاریخ جهان، اینک دوران تازه ای آغاز شده است. دوران پوپولیسم. دقیق تر بگویم پوپولیسم ناسیونالیستی. اگر در میانه قرن ۱۹، " شبح " کمونیسم در اروپا می چرخید، امروز، در ربع نخست قرن ۲۱، شبح پوپولیسم بر فراز جهان می گردد. حدود ۱۵۰ سال، بزرگ ترین و نافذترین پروژه سیاسیِ تغییر جهان همانا کمونیسم بود. گفتمانی که در پی لغو و امحای کاپیتالیسم جهانی بود. ولی در آن نبرد سهمناک به گستره کل جهان، سرانجام آن پروژه جذاب اما ناموفق شکست خورد و به تاریخ پیوست. به دنبال این رویداد، کاپیتالیسم جهانی متجلی در دموکراسی های لیبرال، سی سالی با گردن افراشته و مغرور از پیروزی بقای خود را جشن گرفت و در روندی شتابان به نام " جهانی شدن " این بار سراسر کره زمین ( و نیز بخش هائی از کیهان ) را به زیر مهمیز خود کشید. روندی که تنها با انباشت بی سابقه سرمایه و گسترش بی نظیر بازارها مشخص نمی شد بلکه با بحران های کمرشکن نیز همراه بود. اینک در ادامه همان روند، کاپیتالیسم جهانی و به ویژه دمکراسی های لیبرالِ سابقاً موفق با دگرگونی دیگری روبرو هستند. این دگرگونی، همان رشد و گسترش پدیده پوپولیسم ناسیونالیستی است که در آغاز سخن از آن سخن گفتم. پوپولیسم یاد شده، امروز بزرگ ترین و نیرومندترین دژ سرمایه داری جهانی یعنی آمریکا را به زیر فرمان خود درآورده و در حال به چالش کشاندن ساختارهای لیبرال دموکراتیک در آن کشور و نیز در دیگر نقاط جهان است. رخدادی که در زمامداری ترامپ و " ترامپیسم "، تبلور بارز یافته است. عنصر مرکزی این سیستم جدید زمامداری، بریدن از اصول و بنیان های دموکراسی لیبرال و تخریب آن است. آنچه که با واژه Disruption بیان می شود. این مدل زمامداری، در مدتی کوتاه، چنان مشخصات بارزی از خود نشان داده که از همین حالا برخی از تاریخ دانان آن را " بناپارتیسم پورنوگرافیک " نامیده اند. این مدل منحصر به آمریکا نیست و در کشورهای مختلف از مدتی پیش حامیان و مقلدان خود را یافته است. در همان حال، برخی از دموکراسی های لیبرال در برابر آن تهاجم آژیر ها را به صدا در آورده و در جستجوی راه های حفظ و نجات خویش هستند. این تلاش در کشورهای مختلف با درجات مختلفی جاری است بی آنکه بتوان نتایج نهائی و خروجی آن را از هم اکنون پیش بینی کرد.
جالب است اشاره شود که در این دوران پوپولیسم ناسیونالیستی، گرایش مربوطه فقط دولت ها و ساختارها را آلوده نمیکند بلکه به نیروهای اپوزیسیون رژیم های گوناگون نیز سرایت نموده و سمپاتی آنان را هم برانگیخته است! به عنوان نمونه، می توان از جریان موسوم به " ایران گرایان " در اپوزیسیون خارج کشور رژیم ملایان نام برد. در این جریان فکری، عناصر پوپولیستی و ناسیونالیستی به طور آشکار در هم تنیده شده و شیوه رویکردش به مسائل نیز تا حد زیادی الهام گیر از پوپولیسم جهانی( هر چند در شکل جنینی اش) است. از نگاه من، این پدیده نیز یکی از تجلیات دوران آغاز شده پوپولیسم است البته در مقیاسی کوچک.
تا اینجا، بیان وضعیت بود. حال چند سطری هم در باره خود پوپولیسم و مشخصات اصلی آن می نویسم:
سیاست شناسان پوپولیسم را به اشکال گوناگون تعریف می کنند. از جمله به مثابه نوعی منطق سیاسی و یا یک اسلوب استراتژیک ویژه و یا شیوه ای خاص از ارتباط گیری. اما در این میان، تعبیر پوپولیسم به مثابه یک "رویکرد ایده ای" بیشتر از بقیه تعابیر پذیرفته می شود. بر پایه این رویکرد، پوپولیسم نوعی " ایدئولوژی سطحی" فهمیده می شود. در این رویکرد، پوپولیسم یک جریان فکری اخلاقی و نه برنامه ای است که کارکرد دموکراسی را در قالبی تنگ و باریک هدایت می کند. آن گاه، در این فضای باریک دلخواه، پوپولیسم با آن ایدئولوژی سطحی اش خود را به ایدئولوژی های بزرگ و قوی یعنی لیبرالیسم یا سوسیالیسم می چسباند. از همین رو، بعضی از پژوهشگران، پوپولیسم را گرایشی حربا ( آفتاب پرست ) گونه می شمارند که برای رسیدن به هدف هایش متناسب با روحیه و وضعیت ذهنی و مادی جامعه، هر لحظه به رنگی در می آید. در این راستا، پوپولیست ها خود را در مقام داور میان دو قطب " مردم اصیل " و " نخبگان فاسد " قرار می دهند و از این طریق خصوصیت برجسته ( و بناپارتیستی ) خود را بروز می دهند که همان گرایش ضد نخبگان و تحقیر و تخریب سیستمی است که آنان در راسش قرار دارند. همان گرایش Disruption. البته این ویرانگری آگاهانه می تواند در مسیرها و حوزه های گوناگون به حرکت درآید با عواقبی چه بسا غیرمنتظره و فاجعه بار. البته، فقط آینده نشان خواهد داد، آیا این موج برخاسته یک پدیده زودگذر است و یا دورانی طولانی خواهد بود با عوارض و ره آوردهای فعلاً نامعلوم برای جهان و جهانیان.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد