علیرغم مخالفت ظاهری رهبر جمهوری اسلامی با ترامپ، کارکردهای سیاسی فراوانی است که آن دو را به هم پیوند میدهد. کارکردهایی که میتوان آنها را کم و بیش در رفتار اجتماعی هر سیاستمدار راستگرایی بازجست و به نظاره نشست. یکی از همین ویژگیهای مشترک رهبر نظام با ترامپ در آن است که هر دو خیلی صریح و روشن کنوانسیون پاریس را نمیپذیرند. چون الزام آموزشهای جنسی در مدارس، خشم هر دو را برمیانگیزد. جدای از این، هر دوی آنها از دستور کار پیماننامهی پاریس در خصوص کاهش گازهای گلخانهای دوری میجویند. اما ترامپ در سرپیچی از مواد کنوانسیونهای بینالمللی از این هم فراتر میرود. به طور کلی او از پذیرش هر مصوبهای در نهادهای بینالمللی سر باز میزند و جایگاه قانونگذاری این نهادها را نیز در جایی به حساب نمیآورد. چنانکه از همان ابتدای ریاست جمهوریاش، فرمانی را جهت خروج از سازمان بهداشت جهانی (WHO) صادر نمود. او خیلی عوامانه باوری را پیش میکشد که از همین راه توانسته است بیست میلیون دلار حق عضویتش را به این سازمان نپردازد.
خروج ترامپ از سازمان بهداشت جهانی باوری را آشکار میسازد که او نسبت به استفاده از واکسن کرونا نیز بیتفاوت باقی میماند. چنانکه رهبر جمهوری اسلامی هم در دوران شیوع کرونا باورهایی از این نوع را تبلیغ میکرد تا مدیران دولتی از واردات واکسن خارجی بپرهیزند.
بخشهای روشنی از باورهای بهداشتی ترامپ به مخالفت او با موضوع سقط جنین بازمیگردد. مدیران دولتی در ایران جمهوری اسلامی هم نمونههایی از همین باور نامردمی را به پیش میبرند. چنانکه موضوع سقط جنین در ایران در خفا صورت میپذیرد و هزینههای کمرشکنی را به تودههای عادی مردم تحمیل مینماید.
جدای از این، مخالفت ترامپ با پناهجویان شرایطی را پیش آورده است که او در خاک آمریکا از اخراج مهاجران غیرقانونی چیزی فرو نگذارد. حتا برای پیشبرد چنین هدفی دیوارکشی در مرز مکزیک را امری الزامآور میبیند. نمونههای روشنی از چنین ماجرایی را در ایران جمهوری اسلامی هم به پیش میبرند. چون تاکنون چیزی حدود صد کیلومتر از مرز افغانستان را دیوار کشیدهاند که این ماجرا باید تا حصول نتیجهی کامل ادامه یابد. وزارت کشور حکومت همچنین باور دارد که تا پایان سال جاری خواهد توانست حدود دو میلیون نفر افغانستانی را ردِ مرز نماید. اما آمارهای رسمی حکایت از آن دارد که بخش وسیعی از همین رد مرزشدگان از نو به ایران بازمیگردند. همان ماجرایی که اکنون در مرز آمریکا با مکزیک هم اتفاق میافتد.
ترامپ از صدور شناسنامه برای کودکانی که در آمریکا متولد میشوند، سر باز میزند. مگر آنکه برای چنین کودکانی نشان و تباری امریکایی فراهم گردد. چنین موضوعی را در ایران هم مدت چهل و پنج سال است که برای افغانستانیهای مهاجر تعقیب و دنبال میکنند. با این حساب در ایران نیز صدها هزار نفر از افغانستانیها بدون شناسنامه به سر میبرند. اما دولت اجق وجق ایران هیچ برنامهی روشنی برای ساماندهی این افغانستانیها در اختیار ندارد و آنان نسل در نسل همچنان بدون شناسنامه در ایران زندگی میکنند. دولت جمهوری اسلامی به تازگی سیاستی را باب کرده بود که برای افراد خانوادهی لشکر فاطمیون شناسنامهای ایرانی صادر گردد. اما با سقوط دولت بشار اسد در سوریه مشخص نیست که ادامهی این برنامهی خودمانی را به کجا رساندهاند.
ترامپ خیلی آشکار و روشن از احترام به حقوق طبیعی دگرباشان جنسی هم طفره میرود. او به صراحت میگوید که تنها دو جنسیت زن یا مرد را به رسمیت میشناسد. چنین سیاست کهنه و نخنمایی در ایران جمهوری اسلامی نیز حدود چهل و پنج سال است که دوام آورده است و حکومت همچنان سیاستهای ناصوابی را با دگرباشان به پیش میبرد. چنانکه بسیاری از دگرباشان جنسی مجبور شدهاند تا به یکی از این دو نوع جنسیت گردن بگذارند. موضوعی که جمهوری اسلامی باورهای کهنه و قدیمی دین دولتی خود را پشتوانهی محکمی برای اجرای آن میبیند.
افزایش تولید برای ترامپ اصل قرار گرفته است. ولی او برای عملیاتی کردن چنین افزایشی از تولید، تمامی آموزههای زیست محیطی دنیای جدید را نادیده میگیرد. چنانکه او سیاستهایی از افزایش سوخت فسیلی را به پیش میبرد که همگی بدون استثنا در کنوانسیون ۲۰۳۰ پاریس نکوهش شدهاند. او در همین راستا حتا فزونی بیرویهی لایهی ازون را امری نادیده میانگارد. حتا کارخانههای تولید اتومبیل هم مأموریت یافتهاند که تنها به افزایش شمارگان خود در بازار بیندیشند. رهبر جمهوری اسلامی هم تمامی سیاستهایی از این دست را به مدت سی و پنج سال است که در ایران به اجرا گذاشته است. در نتیجه از مدیران دولتی کسی به جلوگیری از تولید اتومبیلهای غیر استاندارد نمیاندیشد. همچنان که در ایران کیفیت بنزین و سوختهای دیگر از جایگاه نازلی برخوردار هستند. پدیدههایی از این دست هرچند به آلودگی محیط زیست و هوای شهرها دامن میزند، اما دولت هیچ برنامهی روشنی برای مقابله با چنین آسیبهایی در اختیار ندارد. چون تنها تولید بیرویه برای ایشان اصل قرار گرفته است، هرچند چنین افزایش تولیدی به نابودی محیط زیست آدمها بینجامد.
ترامپ خود را هرگز پایبند به قانون اساسی آمریکا نمیبیند. مصوبات نهادهای بینالمللی را هم در جایی به حساب نمیآورد. حتا قانونهای دیگر آمریکا نیز برای او در حاشیه قرار میگیرد. نفی و انکار واقعیت و تظاهر به جهالت برای او پشتوانهای از شهامت میآفریند تا بر خلاف عرف عمومی در فضای جهانی گام بردارد. ادعای او برای مالکیت کانال پاناما نیز در چنین سامانهای بیسامان از جهالت میگنجد. چنین ادعای احمقانهای به طبع میتواند تا حمله نظامی او به کشور پاناما و تصرف کانال آن ظاهر گردد. ترامپ همچنین رؤیایی را در سر میپروراند که کانادا را تصرف نماید. تا آنجا که از کانادا به عنوان ایالت پنجاه و یکم آمریکا نام میبرد. او چنین سیاستی را حتا در خصوص گروئنلند هم به کار میگیرد. انگار دارد اسرائیل جدیدی در دنیا پا میگیرد. چون هر دو کشور قصد دارند تا تعریفهای خودخواهانهی جدیدتری از مرزبندی کشورها ارایه نمایند.
سیاست تعرض به حریم قانونی و شناخته شدهی کشورها را در باورهای دینی رهبر جمهوری اسلامی هم میتوان سراغ گرفت. خامنهای نیز در فضایی از خرافهبافی به یکپارچگی ارضی "امت اسلامی" میاندیشد. چنانکه در اصل یازدهم قانون اساسی خودنوشتهی او گفته میشود: "همهی مسلمانان یک امتاند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایهی ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد". در اصل یکصد و نهم هم گفتهاند که رهبر نظام باید از "عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام" برخوردار باشد. اما همین رهبر چنین نمونهای مخرب از ائتلاف و اتحاد را در لبنان، سوریه، عراق و یمن هم به اجرا گذاشت. ماجرایی ناصواب که اکنون آسیبهای سیاسی و نظامی خود را برای مردم منطقه به نمایش گذاشته است.
ترامپ با زبانی از ناسیونالیسم کور امریکایی با جهان سخن میگوید. چنین رویکردی شرایطی پیش آورده است تا او برای تمامی مردمان جهان قانون بنویسد و نسخهی سیاسی صادر کند. چنین نمونهای از قانون نویسی را پیش از این پیامبران سامی نیز به کار گرفتهاند. در این شیوه تنها یک نفر سخن میگوید تا در سرتاسر جهان سخن انحصاری خود را به این و آن بشنواند. همین پیامبران هرگز گوشی برای شنیدن نداشتند و گفتههای خود را حکمی جهانشمول برای مردم میپنداشتند. انگار ترامپ یکی از آخرین بازماندگان پیامبران پیشین است که گذشتهی متحجرانهای را به دنیای مدرن امروزی میکشاند. اما رهبر جمهوری اسلامی برای نمایش چنین رویکرد شلختهای، از شوونیسم مذهبی خویش سود میبرد. گویا این شوونیسم مذهبی روزی و روزگاری خواهد توانست به اتحاد همهی مسلمانان بینجامد تا هرچه زودتر ریشهی ادیان دیگر را در جهان براندازد.
تمامیتخواهی و انحصار طلبی ترامپ و خامنهای شرایطی را پیش آورده است تا هر دو تنها به دنیای متوهم خویش بیندیشند. اما گفتمانهایی از دست هرگز در بطن و متن جامعههای امروزی به بار نخواهد نشست و مردم خیلی زود در کنش اجتماعی خویش هنجارهایی از این دست را از دامن سیاست زمانه پس خواهند زد.