مِتْرْ ۱۰۰ !
تپق زدن و اشتباه ادا کردن کلمات، جزیی از سخن گفتن است و حتی سخنورترین خطیبان نیز از آن در امان نیستند.
اتفاقی که معمولا وقتی رخ میدهد که یک کلمه درست در دهان فرد نمیچرخد و اشتباه ادا میشود.
اما مترصّد را "مِتْرْ ۱۰۰" خواندن به هیچوجه تپق زدن نبوده،عدم آگاهی مطلق نسبت به مفهوم کلمهای است که در گوش و چشم فرد غریبه است؛
چیزی از جنس ادا کردن نادرست چندباره عبارت موزه "لوور" توسط نماینده سابق مجلس که باعث تاسف و تمسخر توامان جامعه گردید.
اما در مساله "متر ۱۰۰" دو نکته مهم وجود دارد:
اول
این اتفاق به روشنی نشان داد اینکه مدام ادعا میشود، پزشکیان با بقیه فرق میکند، از ته دلش حرف میزند و صرفا حرفهای خودش را با مردم و رسانهها در میان میگذارد درست نیست و صرفنظر از درست یا غلط بودن این کار حتی سادهترین نطقها و سخنان او از پیش تعیین شده در یک اتاق فکر و تهیه شده توسط یک متن نویس است که او بعد حفظ کردن، باید همانها را واگویه کند!
دوم
واقعیت دیگر این است که حتی اگر کسی سررشته خاصی از ادبیات نداشته، فقط علاقمند به امور سیاسی و پیگیر اخبار آن باشد نیز عبارتهایی چون "رصد کردن" و "مترصد بودن" را بارها شنیده است.
شاید وجود چنین اطمینانی نیز باعث شد که متن نویس رئیس جمهور مطمئن باشد او حتما این کلمه را شنیده، لازم نیست برایش ضمه و کسره و تشدید بگذارد.
اما کسی که به جز فوق تخصص بودن در یک رشته پزشکی، سالها رییس دانشگاه، وزیر بهداشت، نماینده و مدتی نایب رئیس مجلس بوده. الان هم قبای ریاست جمهوری به تن کرده چقدر ممکن است از مرحله پرت و این کلمه چنان برایش غریبه باشد که آن را اینگونه تلفظ کند؛
این خود نشانی از موضوعی بسیار دردناک است چرا که نشان میدهد چه تعداد مغزهای متفکر و جوانهای رعنایی میبایست به خاطر حکمرانی نادرست در زندانها، جبهههای جنگ و اعتراضات به زیر خاک رفته یا از ترس جان از کشور خارج شده باشند که برای چنین مسوولیتهای خطیری نوبت به این کوتولهها رسیده باشد.
جهالتی نهادینه که از قضا فقط مختص این فرد هم نیست و در واقع اولین چیزی است که وقتی به گفتار و کردار هر یک از مسئولین کشوری و لشکری نگاه میکنید به چشمتان میخورد و مشامتان را میآزارد.
به همین خاطر شاید باید کمی در مورد مسائل بیشتر فکر کنیم.
شاید باید دوباره پای سخنان خانم دکتر احدی همکلاسی پزشکیان در دانشگاه علوم پزشکی تبریز در زمان ابتدای پیروزی انقلاب در مورد کارهایی که این فرد در سرکوب دانشگاهیان و اجباری کردن حجاب -حتی قبل از اینکه آقای خمینی آن را با شعار یا روسری یا توسری اجباری کند-انجام داده، بنشینیم.
شاید باید تقلبات روشن و واضح امتحانات دستیاری خصوصا در سال ۸۲ را دوباره بازخوانی کنیم و ببینیم که چگونه وزیر وقت بهداشت سلامت مردم جامعه را با ایستادن در برابر اخراج تعداد زیادی از پزشکان متقلب و بیسوادی که با تقلب در تخصص قبول شده بودند به خطر انداخت، چون پای آقا!رادهها در میان بود.
شاید باید دوباره در مورد نقش منفعلی که او در عدم پیگیری جنایت قاضی بدنام مرتضوی در مورد قتل خانم زهرا کاظمی و پوشاندن حقایق آن بازی کرد، خصوصا حالا که بسیاری از جرائم مرتضوی آشکار شده است، بازبینی کنیم.
شاید باید خبر حضور او در مراسم تحلیف احمدی نژاد در اوج اعتراضات جنبش سبز را دوباره جستجو و راستی آزمایی کنیم...
شاید باید به مصاحبههایی را که طی همین یک دهه اخیر انجام داده در آن با افتخار از پیش قراولی انجام انقلاب فرهنگی در دانشگاه تبریز و اجباری کردن پوشش زنان در آنجا میگوید، دوباره و اینبار با دقتی بیشتر گوش کنیم.
شاید باید نامهای که او در آن معترضین جنبش زن زندگی آزادی را اغتشاشگر و عامل خارجی خوانده و در آن هنگامه قتل و سرکوب آزادیخواه ترین جوانان این مرز و بوم تنها نگران توهین به رهبر و خشمگین از آن بود را دوباره بخوانیم.
و شایدهای دیگر تا بازیابیم و فراموشمان نشود که او حتی همان فرد ساده دل و لوطی مسلکی که تظاهر میکند و خیر مردم را میخواهد هم نیست و او و تیمش صرفا برای انجام یک ماموریت مشخص آمدهاند، که تنها میتوان امیدوار بود و آرزو کرد رفاه و آرامش مردم نیز بخشی از دستاوردهای اتفاقی این ماموریت باشد.
او فردی اشتباه در محیطی اشتباهی که شایستگی را پس میزند و به آدمهای اشتباهی- به شرط سرسپردگی- میدان میدهد، است که در کنار صدها آدم اشتباهی دیگر،-که اشتباه کردن برایشان رویهای سیستماتیک و نه استنثناء است- رشد کرده به وزارت و وکالت و ریاست جمهوری رسیده است و اشتباه کلامی در این دریای اشتباهات، قطره محسوب میشود.
مرد رندی کاملا مطیع و سرسپرده نسبت به هسته قدرت که سعی دارد با اجرای نمایش مردمی بودن و راه رفتن مثل داداش فرمون در قیصر، خودش را لوطی جا بزند و سابقه سالها عملکرد فضاحتبارش را خاک کند..
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد