اقدام غیرقانونی چند وقت قبل رئیسجمهور کره جنوبی در اعلام کودتا و وقایع بعدی نمایی از قدرت دمکراسی را نشان میدهد که با تمام کاستیها هنوز بهترین روش حکومتداری برای تحقق آزادی و رفاه مردم است.
در پاسخ به این اقدام فراقانونی نمایندگان مجلس علیرغم حضور نیروهای نظامی خود را مجلس رساندند و حکومت نظامی را لغو کردند و به این ترتیب، تنها پس از چند ساعت نیروهای نظامی به پادگانهای خود برگشته، شرایط به حالت عادی برگشت.
خود رئیس جمهور هم پس از روبرو شدن با این برخورد قانونی و محکم، روغن ریخته را نذر امامزاده کرده، کودتا را پس گرفت اما نهایتا نتوانست از تعقیب و دستگیری برکنار بماند.
او هرچند به لطف ابستراکسیون حزب حاکم بهطور مقطعی خطر استیضاح را برطرف نمود، اما با پیگیری مردم و نمایندگان آنان نیروهای پلیس پس از گذشت از صفوف محافظین و طرفداران رئیس جمهور متخلف او را دستگیر کردند.
مسالهای که تبدیل به درس عبرتی تاریخی برای ارباب قدرت در کره جنوبی شد.
در واقعیت امر نیز چون طلب قدرت در انسان یک غریره سیری ناپذیر است، بهتر است به وجود یک قانون اساسی دمکراتیک برای تنظیم قدرت و تضمین شایستهسالاری متکی باشیم تا اینکه صرفا آرزو کنیم کسی که قدرت را به او تفویض کردهایم، انسانی اخلاقی و درستکار در عدم سوءاستفاده از قدرت باشد. چرا که خوبترین آدمها نیز در صورت وجود شرایط، مقهور این غریزهی "انسانی" خواهند شد.
اشتباهی که مردم ایران در سال ۵۷ مرتکب شدند و فکر میکردند لویاتان سرکش قدرت را نزد کسی به امانت گذاشتند که گاندی زمان و فرزند پیغمبر است، اما در عمل تبدیل به دیکتاتوری بغایت ظالم و خونریز در بستر ایدئولوژی مذهبی گردید.
شرط و ضمانت اجرایی یک قانون اساسی دمکراتیک نیز وجود یک جامعه مدنی قدرتمند است تا احزاب و تشکلها ایجاد شده۶، بین مردم و حکومت قرار بگیرند و قدرت اتمیزه افراد جامعه از این طریق به صورت مولکولهای قدرتمندی درآید که متضمن تداوم دمکراسی است.
بنابراین تحقق دمکراسی امری "شدنی" و نه "بودنی" است چنانکه خود کره جنوبی نیز چند دهه قبل زیر همین عنوان جمهوری، در عمل یک نیمه دیکتاتوری بود و شخصا هرگز اخبار اعتراضات مداوم دانشجویان کره جنوبی در دهه ۸۰ میلادی علیه رئیسجمهور غیردمکراتیک وقت -رو تائِوو- را فراموش نمیکنم و این پیگیری و تلاش مردم در ایجاد یک جامعه مدنی قدرتمند بود که باعث شد امروز نمایندگان و احزابی که نمایندگان واقعی مردم هستند بتوانند خیال شوم یک قدرتطلب را باطل نموده به او درس عبرتی ماندگار دهند.
همزمان با اتفاقات اخیر کره جنوبی، سوریه هم طی چند ماه اخیر دچار تحولات جدی شده و دیدیم که نیروهای مخالف اسد چگونه مثل یک تور گردشگری شهرهای مختلف سوریه را تصرف کردند و پایه گذار حکومتی جدید شدند که مردم سوریه در آن هیچ نماینده و واسطهای برای دخالت و تغییر-چه موافقت چه مخالفت- ندارند و مثل گذشته صرفا پیرو منفعل اتفاقات هستند.
عجیب اینکه اسد رهبر مادامالعمر سوریه با اینکه در آخرین انتخابات با اخذ بیش از نود و پنج درصد آراء رئیسجمهور شده بود، در واقعیت صحنه از هیچ نوع حمایت مردمی برخوردار نبود چرا که او در یک انتخابات کاذب، بدون رقابت و به لطف مهندسی نتایج، صاحب این پست شده بود.
تاسفبار تر اینکه در ایران امروز حتی همین انتخابات دروغین نمایشی برای تعیین قدرتمندترین فرد حکومت را هم نداریم و رهبری به طور رسمی مادامالعمر است.
رهبری که در بستر یک هسته قدرت فرصتطلب، که مستقیم و غیر مستقیم (با اهرم نظارت استصوابی شورای نگهبان) تمامی معادلات قدرت اقتصادی و سیاسی کشور را زیر نگین خود دارد.
این تناقضها بار دیگر دو مساله مهم را روشن میکند:
اول اینکه یک نام نمیتواند تضمین کننده تحقق دمکراسی باشد چنانکه کره جنوبی، سوریه، و حکومت کنونی ایران ، هرسه پیشوند نظام جمهوری را با سرنوشتها و شرایط متفاوت بر پیشانی خود دارند و این یعنی تنها ماهیت دمکراتیک یک حکومت و نه نام آن است که میتواند ضامن تحقق دمکراسی باشد و دوم اینکه برای تحقق یک قانون اساسی دمکراتیک نیز نیاز به نهادهای واسطهای قدرتمند وجود دارد که تنها در بستر یک جامعه مدنی -با فرهنگ مدنی اشتباه نشود- قدرتمند ممکن است تا مردم از طریق واسطههایی چون احزاب و تشکلهای آزاد که منتخب واقعی آنان هستند با حکومت در تعامل باشند.
تنها با قوه قضاییه مستقل و قوای مقننه و مجریهای که در زمینه وجود یک قانون اساسی دمکراتیک از دل احزاب و تشکلهای متنوع و از دل مردم سربرآوردهاند و متعادل کننده قدرت یکدیگر هستند، میتوان به تحقق آزادی و رفاه در جامعه امید بست.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد