ایران، کشوری با تاریخ غنی و فرهنگی پیچیده، امروز در میانه بحرانهایی عمیق و چند بعدی گرفتار است. این بحرانها تنها محدود به مسائل اقتصادی یا سیاسی نیستند، بلکه ریشه در لایههای عمیقتر اجتماعی، روانشناختی و فرهنگ سیاسی دارند. فرهنگ سیاسی ایران، همچون آینهای از تاریخ، ناخودآگاه جمعی و ساختارهای اجتماعی، بازتابی از پیچیدگیها، تعارضات و فرصتهایی است که این سرزمین در طول قرون تجربه کرده است.
وضعیت کنونی ایران را میتوان نتیجهای از تعاملات پیچیده بین استبداد داخلی، فرهنگ سیاسی حاکم و وضعف اپوزیسیون به خصوص در خارج از کشور دانست. این سه عامل بهصورت متقابل بر یکدیگر تأثیر میگذارند و بحرانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را تشدید میکنند. در این مقاله، به تحلیل این سه محور داخلی و ارتباط آنها با یکدیگر می پردازم.
۱. استبداد: تمرکز قدرت و سرکوب سیستماتیک
ایران در حال حاضر شاهد نظامی است که خودکامگی و تمرکز قدرت در آن به شدیدترین شکل ممکن وجود دارد. نظام سیاسی ایران، که در ابتدا با شعارهای استقلال و آزادی پایهگذاری شد، امروز به نمونهای وحشتناک از حکومت استبدادی تبدیل شده است. سیطره قدرت در دست یک گروه خاص و سرکوب سیستماتیک مخالفان، کنترل رسانهها و حذف صداهای مستقل فضای اجتماعی را به شدت تیره کرده است. از دیدگاه جامعهشناسی رفتار سیاسی، ساختارهای استبدادی در ایران بهجای تقویت مشارکت مدنی، نهادهای مدنی و سیاسی را تضعیف کردهاند. نظام سیاسی بهجای پاسخگویی به نیازهای جامعه، ابزارهای کنترل و سرکوب را تقویت کرده است. یکی از ویژگیهای این نظام، کنترل همهجانبه بر رسانهها و انتشار اطلاعات غلط است. این رویکرد، همانگونه که تحقیقات علمی نشان می دهند، باعث ایجاد "ادراکات نادرست" و پذیرش اطلاعات غلط توسط جامعه شده است. این وضعیت نه تنها به کاهش اعتماد عمومی منجر شده بلکه مردم را به سمت نوعی انزوا و انفعال، عدم مشارکت اجتماعی، تمایل به خروج از کشور، ایجاد رفتار های خشونتآمیز و در مجموع قطع امید به آینده بهتر و انسداد سیاسی سوق داده است.همچنین، سرکوب اعتراضات مردمی با خشونتهای گسترده، نشاندهنده بحرانیتر شدن وضعیت حقوق بشر در کشور است. این خشونتها نه تنها موجب تضعیف حس همبستگی اجتماعی شده، بلکه باعث تعمیق شکاف بیشتر میان مردم و حاکمیت گردیده است.
۲. اپوزیسیون: فقدان انسجام و استراتژی
اپوزیسیون ایرانی به خصوص در خارج از کشور نیز بهعنوان بخشی از بحران کلی سیاسی ایران شناخته میشود. عدم انسجام در میان گروههای مختلف اپوزیسیون و فقدان یک استراتژی مشترک برای مقابله با استبداد، فرصتهای تغییر را بهشدت محدود کرده است.
یکی از ضعفهای اساسی اپوزیسیون، ناتوانی در استفاده از "روایتهای متقاعدکننده" و "چارچوببندی مشکلات" است.
تحقیقات نشان میدهند که موفقیت یک جنبش سیاسی، نه صرفاً به ارائه حقایق، بلکه به توانایی در ارائه روایتهایی بستگی دارد که با احساسات و ارزشهای مردم و همچنین اولویت های آنها هماهنگ باشند. اپوزیسیون ایرانی تاکنون نتوانسته است چنین روایتی را ارائه دهد که لااقل تا حدی برای همه گروههای اجتماعی قابلپذیرش باشد.
علاوه بر این، نبود رهبری واحد و قابلاعتماد، باعث شده تا بخش بزرگی از مردم به اپوزیسیون اعتماد نکنند. در حالی که اپوزیسیون باید بهعنوان یک جایگزین مشروع و کارآمد در مقابل نظام حاکم عمل کند. اما ناتوانی در ارائه برنامههای مشخص و قابلاجرا، این هدف را غیرقابلدسترس کرده است.
اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور، با وجود دسترسی به منابع بینالمللی و رسانهها، نتوانسته است نقش مؤثری در ارائه آلترناتیو در بدیع نظام کنونی ایفا کند. این ناکارآمدی ناشی از عواملی چون:
نبود رهبری واحد و استراتژی منسجم: اختلافات ایدئولوژیک و شخصی در میان گروههای اپوزیسیون مانع از هماهنگی و اتحاد شده است.
فقدان روایت متقاعدکننده: اپوزیسیون تاکنون نتوانسته است گفتمانی ارائه دهد که بعنوان فصل مشترکی برای تمام اقشار جامعه قابل پذیرش باشد و احساسات، نیازها و به اصطلاح ندای ناخودآگاه جمعی آنها را منعکس کند.
۳. فرهنگ سیاسی: چالشهای روانشناختی و اجتماعی
فرهنگ سیاسی ایران، که ریشه در تاریخ استبداد و ساختارهای اجتماعی غیرشفاف دارد، یکی از موانع اصلی برای تغییرات اساسی در کشور و گذار به دموکراسی است. از یک سو، فرهنگ استبداد و اطاعت در تمامی نهاد ها و ابعاد جامعه، که در طول تاریخ ایران تقویت شده، بهعنوان مانعی برای توسعه دموکراسی عمل میکند. و از سوی دیگر، نبود آموزش سیاسی، ضعف علوم انسانی و عدم امکان مشارکت مدنی، باعث شده که بسیاری از مردم از فرآیندهای تصمیمگیری سیاسی کنار گذاشته شوند.
تحقیقات در کشور های مختلف نشان میدهند که اطلاعات غلط، پیجیدگی مسائل جامعه و احساسات نقش مهمی در تصمیمگیریهای سیاسی ایفا میکنند. اما در فرهنگ سیاسی ایران، بعلت نقش مذهب، فرم تولید ثروت و سایر تعاملات اجتماعی در یک جامعه پیشآمدرن، احساسات اغلب بهصورت واکنش به انباشتی از نیاز های سرکوب شده در حهت تقویت تعصبات یا گسترش ذهنیت تقدیر مورد استفاده قرار میگیرند. این امر، توانایی جامعه را برای تفکر منطقی و تصمیمگیریهای جمعی تضعیف میکند. یکی دیگر از چالشهای فرهنگی، تمایل به قهرمانپروری و وابستگی به شخصیتهای کاریزماتیک است. این رویکرد، که در تاریخ سیاسی ایران به وفور مشاهده میشود، به جای تأکید بر نهادسازی و تقویت سیستمهای دموکراتیک، مردم را به سمت تمرکز بر افراد بعنوان "ابر مرد های ناجی" سوق داده است.
از ویژگیهای برجسته این فرهنگ میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
قهرمانپروری : وابستگی به شخصیتهای کاریزماتیک به جای تقویت نهادهای دموکراتیک و مدنی.
فقدان آگاهی و خودآگاه سیاسی مؤثر: آموزش سیاسی و مدنی بهطور سیستماتیک در ایران توسعه نیافته است و این امر موجب عدم آگاهی عمومی نسبت به حقوق و وظایف شهروندی شده است.
ذهنیت انتزاعی و رفتار ارتجاعی: بهجای مقاومت در برار استبداد و کوشش در ایجاد تغییرات ساختاری، نوعی توهم، رفتار سیاسی را حداکثر به واکنشهای مقطعی محدود میکند.
راهکارها برای تحول سیاسی و فرهنگی در ایران:
برای عبور از وضعیت پیچیده کنونی، نیازمند تغییرات عمیق و گسترده و یک رویکرد جامع و هماهنگ هستیم که سه محور استبداد داخلی، نیروهای اپوزیسیون و فرهنگ سیاسی را هدف قرار دهد. این راهکارها میتوانند:
آموزش و آگاهیبخشی: تقویت فرهنگ مدنی و آموزش سیاسی باید در اولویت قرار گیرد. این امر میتواند به مردم کمک کند تا نقش فعالتری در فرآیندهای تصمیمگیری ایفا کنند. از طریق رسانهها و نهادهای آموزشی میتوان فرهنگ سیاسی را اصلاح و آگاهی عمومی را نسبت به حقوق شهروندی و دموکراسی افزایش داد.
تقویت جامعه مدنی: ایجاد نهادهایی که بتوانند مشارکت مردم را افزایش دهند و نقش واسطهای بین جامعه و دولت ایفا کنند.
انسجام در اپوزیسیون: اپوزیسیون ایرانی باید به دور از اختلافات ایدئولوژیک و کیش شخصیتی، بر سر یک استراتژی مشترک، روایت متقاعدکننده و گفتمان جامع تمرکز کند.
ایجاد فضای گفتمان ملی فراگیر: تغییرات فرهنگی نیازمند فضای باز، تساهل و تسامح در جهت بحث و تبادل نظر است. این فضا میتواند به کاهش تعصبات و ایجاد اعتماد میان مردم و رهبران سیاسی با استفاده از ابزار های فرهنگی و هنری برای ایجاد ارتباط و کاهش شکافهای اجتماعی کمک کند.
نتیجهگیری
بحرانهای کنونی ایران، نتیجه یک تاریخ طولانی از استبداد، ناکارآمدی و چالشهای فرهنگی است. و ریشه در تعاملات پیچیدهای بین نهاد های حاکمیت، ضعف اپوزیسیون بعنوان بخشی از بدنه سیاسی جامعه و فرهنگ سیاسی دارد. برای عبور از این بحرانها و گذار به یک نظام دموکراتیک و عادلانه، نیازمند رویکردی جامع و استراتژیک هستیم که نه تنها به مشکلات ساختاری، بلکه به ریشههای فرهنگی و روانشناختی آنها نیز بپردازد. اصلاحات عمیق و همه جانبه تنها از طریق همبستگی ملی، اصلاح فرهنگ سیاسی و ارائه راهکارهای عملی توسط اپوزیسیون، امکان پذیر است و میتوان امید به آیندهای بهتر و روشنتر برای ایران تصور کرد.
____________________________
داوید پارسیان، متولد ایران، تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی، تاریخ معاصر، شرق شناسی و علم اطلاعات، ارتباطات و اسناد، در شهرهای گراتس و وین اتریش انجام داده
و از سال ۱۹۹۲ در دانشگاه وین در کادر تحقیقاتی رشته تاریخ مشغول به کار است.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد