logo





محله‌ی هرندی داغ ننگی بر پیشانی حکومت

چهار شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۰۱ ژانويه ۲۰۲۵

س. حمیدی



علیرضا زاکانی شهردار تهران ضمن آغاز فعالی‌اتش در شهرداری همه روزه به دیدار خانواده‌ی معتادان می‌شتافت. او آرزویی را تبلیغ میکرد که به زودی زمینه‌های کافی جهت رفع اعتیاد معتادان فراهم خواهد شد و برای همه‌ی معتادان خانه خواهد ساخت. تبلیغی که تنها زاکانی به برآوردن آن باور داشت. چنین تبلیغی تا به آنجا بالا گرفت که ابراهیم رییسی به بازدید از محله‌ی هرندی تهران مجبور گردید. او نیز در این بازدید وعده‌هایی را به مردم محلی داد، که این وعده‌ها هرگز عملی نشدند. محله‌ی هرندی تهران پیش از این نیز با بازدید محمود احمدی‌نژاد، محمدباقر قالیباف، نمایندگان شورای شهر تهران و مجلس شورای حکومت آشنایی داشت. گروه‌هایی که همگی برای محله‌ی هرندی دل می‌سوازنند، ولی از توان کافی برای تغییر چهره‌ی این محله برخوردار نیستند. ابراهیم رئیسی حتا حکمی برای علیرضا زاکانی صادر کرد و او را به عنوان مسئول ساماندهی آسیب‌های اجتماعی شهر تهران برگزید. اما صدور چنین حکمی هرگز از تعارفی خودمانی پا بیرون نگذاشت.

محله‌ی هرندی بین خیابان‌های شوش و مولوی قرار دارد که از شرق به غرب فضایی از خیابان خیام تا خیابان ری را در بر م‌یگیرد. هرچند جمعیت این محله از سی هزار نفر فراتر نمی‌رود ولی بافت تجاری قسمت‌های شمالی آن شرایطی را پیش می‌آورد که بر جمعیت روزانه‌ی آن چیزی حدود ده هزار نفر افزوده گردد. خیابان شرقی- غربی هرندی نیز در محدوده‌ی میانی این محله قرار گرفته است که ساکنان آن در پوشش ناصواب انواع و اقسام آسیب‌های اجتماعی دست و پا می‌زنند. در این محله هم‌چنین بیش از محلات دیگر تهران مهاجران افغانستانی سکنا گرفته‌اند. انگار امنیت ایشان در جایی دیگر از افغانستان یا ایران، امری ناممکن می‌نماید. بنگاه‌های معاملات ملکی شهر تهران هم همگی از اجاره دادن مسکن به افغانستانی‌ها پرهیز دارند. دستوری دولتی که کسی خود را یارای مقابله با آن نمی‌بیند. اما محله‌ی هرندی از معدود مکان‌هایی در تهران است که در آن می‌توان بدون ارایه‌ی اوراق هویت رسمی سکنا گزید.

بافت معماری خیابان‌ها و خانه‌های محله‌ی هرندی بافتی سنتی و قدیمی است. تا آنجا که خانه‌های قدیمی آن با ریزشی عمومی مواجه هستند. لازم نیست سیل و زلزله‌ای در فضای آن پا بگیرد. فرسودگی سالیان سال است که بر سازه‌های آن فائق آمده است و بنای خانه‌ها هر لحظه‌ای امکان دارد از هم بپاشند. مردمان آن، همان داغ ننگ خوردگان جامعه هستند. نفرین شدگانی که در سال‌های دور بیرون از دروازه‌ی شهرها سکنا می‌گزیدند، ولی اکنون ضرورتهای برآمده از فلاکت جمهوری اسلامی، همگی را در دل شهری امروزی سکنا می‌دهد.

آسیب‌های محله‌ی هرندی در همان کاستی‌های معیشتی زمان "اعلی‌حضرت همایونی" ریشه دارد. با این تفاوت که این کاستی‌ها بدون استثنا تا به امروز همچنان رشد یافته‌اند. چون در آن دوره دروازه غار و بسیاری از گودهای حاشیه‌ی شهر تهران در همین محله جانمایی می‌شد. سپس "اعلی‌حضرت" با بلدزر‌هایش به گودهای همین محله یورش برد و مردمان آلونک نشین و فقیرش را از دل آن تاراند. مدیران اعلیحضرت چنان می‌اندیشدند که به اتکای بولدوزر دولت و شهرداری خواهند توانست بر فقر و آلونک نشینی جامعه چیره شوند؛ اما چنین نشد. میراثی شوم و چشم‌آزار که جمهوری اسلامی نیز در فزونی آن چیزی فرونگذاشت.

در محله‌ی هرندی انگار خرید و فروش مواد مخدر را آزاد اعلام نموده‌اند. چون پلیس جمهوری اسلامی عافیت خود را در آن می‌بیند که از حضور در این محله بپرهیزد. مگر با دستگیری چند نفر فروشنده و معتاد می‌توان بر آسیب‌های اجتماعی چنین محلهای فائق آمد؟ در اکثر خانه‌های آن کلنی‌هایی آزاد از مردان و زنان به سر میبرند که چه‌بسا با ازدواج رسمی و قانونی بیگانه باقی مانده‌اند. تن فروشی برای بسیاری از زنان این کلنی‌ها شغل به حساب می‌آید. چون راهی غیر از این برای معاش و گذران خود نیافته‌اند. تازه پدیده‌ی مواد فروشی را هم باید به مشاغلی از نوع تن فروشی افزود. البته میتوان دامنه‌ی چنین مشاغلی را به فرزند فروشی نیز گسترش داد. انگار با فروش فرزند خویش خواهند توانست رفاه و آسایش او را در آینده تضمین نمایند.

افراد محلی گاهی اوقات از زیست در همین خانه‌های فرسوده نیز باز می‌مانند. آن‌وقت در گذرها یا بوستان‌های محله پناه می‌گیرند. در واقع به این نوع از زیستن عادت نموده‌اند. البته زیستن در بوستان امکانات بیشتری برای ایشان فراهم می‌بیند. چون دسترسی به آب و توالت را برای همین بی‌خانمان‌های شهری آسان خواهد کرد. بچه‌ها نیز فضای مناسب‌تری برای بازی خود خواهند یافت.

شغل زباله‌گردی نیز در محله‌ی هرندی بیش از مناطق دیگر تهران بزرگ وجاهت می‌پذیرد. کم نیستند کودکان و جوانانی که به کسب درآمد از این راه اشتیاق نشان می‌دهند. بخش‌های وسیعی از زباله‌های شهر تهران شبانه راهی این محله می‌شود تا صاحبانشان به تفکیک آنها دل‌خوش نمایند. زباله‌های تفکیک شده گاهی اوقات تا کیلویی بیست هزار تومان هم به فروش می‌رسد. زباله‌گردهای این محله به طور متوسط روزانه چیزی حدود هفتصد هزار تومان درآمد کسب می‌کنند. اما به طور طبیعی از جان و سلامتی خود در این راه مایه می‌گذارند. موضوعی که اکثر ایشان از فهم و درک مناسب آن عاجز مانده‌اند. اما شهرداری و دولت هیچ برنامه‌ی روشنی برای ساماندهی ایشان در اختیار ندارند و سلامتی آنان را در جایی از برنامه‌ی رفاهی خود به حساب نمی‌آورند. گروه‌هایی از مدیران شهری نیز هستند که این زباله‌گردها را "زباله‌دزد" می‌نامند و به میزان درآمد روزانه‌ی ایشان حسرت می‌خورند.

گروه‌های خیریه یا مردم‌نهادی نیز هستند که از خدمت‌رسانی به ساکنان محله‌ی هرندی کوتاهی نمی‌کنند. چنان‌که در راه آموزش کودکان این محله نهایت تلاش خود را به عمل می‌آورند و بسته‌های بهداشتی مناسبی نیز در اختیار ساکنان آن می‌گذارند. چنان‌که تا کنون از توزیع سرنگ، قرص ضد بارداری، کاندوم و شیر خشک رایگان چیزی بین همین افراد کوتاهی ننموده‌اند. برخی از همین گروه‌های مردم‌نهاد حتا مرکزی را برای خدمت‌رسانی خود در فضای محله‌ی هرندی راه انداخته‌اند. این مراکز از نزدیک با نیاز ساکنان محلی آشنا می‌شوند و در رفع برخی از آن‌ها از هیچ تلاشی فروگذاری نمی‌کنند. ولی کارگزاران دولتی همیشه نسبت به عملکرد گروه‌های مردم‌نهاد کینه می‌ورزند.

شهرداری تهران هم نمونه‌هایی از گرمخانه‌ی خود را در محله‌هایی از این دست سامان می‌بخشد. گرمخانه‌ها را برای سکنای شبانه‌ی افراد بی‌خانمان در نظر گرفته‌اند و کار دیگری از آن‌ها ساخته نیست. اما بی‌خانمان‌های شهری از حضور در فضای گرمخانه‌های شهرداری دوری می‌جویند. بی‌اعتمادی به رفتار دولتیان شرایطی را پیش آورده است که بی‌خانمان‌ها در این راه نیز از خیر دولت بگذرند. ولی در نگاه بی‌خانمان‌های شهری تهران، تنها زیست شبانه در سرمای بوستان‌ها است که چنین امنیتی را برای این گروههای بی‌پناه و بی‌خانمان تضمین خواهد کرد.

مدیران نهادهای حکومتی نشست مشترکی را هم برای حل و فصل آسیب‌های اجتماعی محله‌ی هرندی راه انداخته‌اند. در این نشست خودمانی، افرادی از استانداری، نیروی انتظامی، بهزیستی، کمیته‌ی امداد، مجلس شورای حکومت، شورای شهر تهران و هم‌چنین نمایندگانی از قرارگاه‌های سپاه شرکت داشتند. در همین نشست، همگی گفتند و شنیدند و بر آن‌چه که در محله‌ی هرندی می‌گذرد، تأسف خوردند. اما در نهایت چیزی در این محله تغییر نکرد و همچنان نمونه‌های جدیدتری از آسیب اجتماعی، فساد، بیماری و فحشا در آن ظاهر شد. چون مدیران دولتی ناکارآمدی خود را به نداشتن بودجه پیوند می‌زنند. اما مردم خوب می‌فهمند که همین مدیران پخمه و ناکارآمد حکومت، همواره نمونه‌های فراوانی از چنین بودجه‌هایی را در سوریه، عراق، لبنان و یمن به فنا داده‌اند.

مدیران جمهوری اسلامی موضوع آسیب‌های اجتماعی را امری فردی و شخصی می‌بینند تا نقش‌آفرینی دولت‌ها را در بروز و شیوع آن‌ها امری نادیده بپندارند. با همین رویکرد است که حدود دویست و بیست هزار نفر از شهروندان کشور را به زندان‌های عمومی سپرده‌اند. حتا گروه‌هایی از همین زندانیان، برای اعدام در نوبت به سر می‌برند. جمهوری اسلامی از ته دل باور که در فضایی از همین اعدا‌م‌ها و به زندان سپردن شهروندان، جامعه نیز اصلاح خواهد شد. توهمی از دین که تنها از ذهنی مریض و بیمار برمی‌خیزد.
توضیح: بخش‌هایی از آسیب‌های اجتماعی محله‌ی هرندی در فیلم ارزشمند "مجبوریم" هم به نمایش درمی‌آید. مجبوریم، کاری است ماندگار از رضا درمیشیان. دیدن این فیلم سینمایی به همه‌ی خوانندگان محترم توصیه می‌شود.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد