logo





الیزابت برونفن

زن‌ستیزی: تاریخچه نفرت از زنان

چهار شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸ دسامبر ۲۰۲۴

نفرت از زنان به نظر می‌رسد که یکی از پدیده‌های ثابت‌ تاریخ بشر باشد. جک هالند این واقعیت را در کتاب خود «تاریخ زن‌ستیزی» که با عنوان «Misogynie» منتشر شده است، به‌خوبی مستند کرده است.

در کتاب «زن‌ستیزی: تاریخچه نفرت از زنان»، نویسنده ایرلندی و روزنامه‌نگار بی‌بی‌سی جک هالند به بررسی ریشه‌ها، تکامل و تأثیرات نفرت از زنان (زن‌ستیزی) از دوران باستان تا امروز می‌پردازد. او توضیح می‌دهد که چگونه زن‌ستیزی در فرهنگ‌های غربی ریشه دوانده و چه نقش‌هایی را دین، فلسفه و ساختارهای تاریخی در این میان ایفا کرده‌اند. هالند ارتباطی بین اسطوره‌ها و داستان‌های دینی قدیمی با مشکلات اجتماعی مدرن از جمله نابرابری دستمزد، خشونت علیه زنان و تبعیض نهادی برقرار می‌کند.

در ۲۲ ژوئن ۲۰۰۲، در منطقه‌ای دورافتاده از استان پنجاب پاکستان، زنی محکوم شد زیرا توسط چند مرد مورد تجاوز قرار گرفته بود. این مردان می‌خواستند او را به دلیل اینکه برادرش با زنی از طبقه اجتماعی بالاتر رابطه داشته است، مجازات کنند. صدها نفر در دادگاه شاهد این ماجرا بودند، اما هیچ‌کس به کمک زن نیامد. در همان سال، زنی در نیجریه به دادگاه کشیده شد زیرا پس از طلاق، منتظر فرزند نامشروعی بود. حکم دادگاه این بود که او باید تا گردن در خاک دفن شود و اعضای روستای او تا زمانی که جمجمه‌اش خرد شود، به او سنگ پرتاب کنند. یک سال بعد، سربازی که در پایگاه فورت براگ در کارولینای شمالی مستقر بود، پنجاه بار با چاقوی نظامی به همسرش ضربه زد. او گفت که این کار را از روی عشق ناامیدانه انجام داده است. ما در قرن ۲۱ زندگی می‌کنیم.

خشونت علیه زنان، که می‌تواند به بی‌اعتنایی بی‌رحمانه و مرگی بی‌کرامت منجر شود، همواره وجود داشته است – چه در ادبیات و چه در واقعیت. این پدیده نه غیرعادی است و نه شگفت‌آور، و گاهی حتی به‌طور نمایشی به آن رنگ و لعاب داده می‌شود. از حوا که در کتاب پیدایش از درخت معرفت میوه می‌خورد و به این ترتیب آغازگر گناه بشر می‌شود، تا قاتل زنجیره‌ای منحرف، جک قصاب. او در اواخر قرن نوزدهم در لندن چندین روسپی را به‌طرز بی‌رحمانه‌ای به قتل رساند و در محل جنایت از اعضای بدن آن‌ها مجسمه‌های بدشکل ساخت، با این توجیه که می‌خواست دختران گناهکار حوا را مجازات کند. این زن‌ستیزی وقتی که چهره‌ای دیگر به خود می‌گیرد، حتی شیطانی‌تر هم می‌شود. کتاب مقدس تهدید جنسی زنان را در قالب تصویر مادر پاکدامن، مریم، تقدیس می‌کند. به این ترتیب، دو روی یک سکه از بی‌ارزش‌سازی زنان به نمایش گذاشته می‌شود: یک‌بار به عنوان شیء پرستش و بار دیگر به عنوان شیء تحقیر و شیطان‌سازی. می‌توان چنین تصور کرد که زن‌ستیزی بخشی از آن "حس مشترک" است که تعصب را به‌عنوان یک هنجار می‌پذیرد. یک "حس مشترک" هولناک که همچون یک خط قرمز در تمام ادیان جهان و در طول تمام دوره‌های تاریخی دیده می‌شود.

داستان نفرت از زنان نیز داستانی تازه نیست. از زمانی که سیمون دو بووار بیش از نیم قرن پیش کتاب «جنس دوم» را منتشر کرد، در علوم فمینیستی، بی‌ارزش‌سازی زنان بارها و بارها مورد توجه قرار گرفته و با دسته‌بندی‌های انتقادی هوشمندانه‌ای توضیح داده شده است. پس چطور ممکن است که جک هالند، روزنامه‌نگار بریتانیایی، کتاب دیگری درباره آزار و اذیتی که همچنان فرهنگ جهانی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، نوشته است؟ آیا او اسناد جدیدی از آرشیوها پیدا کرده است؟ یا کلیدی برای توضیحی جامع‌تر کشف کرده است؟
جذابیت مطالعه هالند، که عنوان ساده «زن‌ستیزی» را دارد، در نوآوری آن نیست. بلکه این احساسات تلخ و آگاهی از بی‌عدالتی است که او به‌عنوان یک مرد در روایت این داستان کهنه از تحقیر و تبعیض، بیان می‌کند؛ داستانی که دقیقاً توسط مردان خلق شده است. هدف هالند آشکارا روشنگری است. او با دقت تمام، عواقب واقعی آن‌ دسته از رفتارهای فرهنگی را که طی هزاران سال زن را نه به عنوان انسان بلکه به‌عنوان صفحه‌ای برای نمایش ترس‌ها و تمایلات به تصویر کشیده‌اند، برای ما بازگو می‌کند. او با نمایان ساختن این پیش‌داوری خاموش درباره پست‌تر بودن زنان به‌عنوان چسب ایدئولوژیکی که جامعه را به هم پیوند می‌دهد، ما را ترغیب می‌کند دوباره به این فکر کنیم که چرا در رابطه میان جنسیت‌ها چنین بی‌اعتنایی و تحقیر رخ داده است.

هر فصل از کتاب، مانند باز کردن اتاق‌های مختلف یک موزه وحشت، صحنه‌ای از تخیلات عجیب و غریب را به نمایش می‌گذارد. در اساطیر باستان، از جعبه پاندورا همه شرارت‌های جهان پدید می‌آید، و زیبایی هلن جنگ وحشتناک تروآ را برمی‌انگیزد. از آن زمان به بعد، میل جسمانی و مرگ به‌طور مداوم در کنار هم قرار گرفته‌اند. اما حتی فضیلت زنانه نیز از تخیلات خشونت‌آمیز در امان نمانده است. در داستان لوکرتیا، زن دوبار مورد ظلم قرار می‌گیرد: ابتدا مورد تجاوز قرار می‌گیرد و سپس با خودکشی خود را مجازات می‌کند. هرچند زنان نیروی مهمی در گسترش مسیحیت اولیه بودند، اما در قرون وسطی بار دیگر بدن گناه‌آلود آن‌ها به کانون توجه بازگشت. طی بیش از ۲۰۰ سال، دستگاه تفتیش عقاید هزاران زن را به اتهام جادوگری در آتش سوزاند، زیرا قاضیان و کشیشان فانتزی‌های جنسی خود را به قدرت‌های فوق‌العاده‌ای نسبت می‌دادند که زنان داشتند: زنانی که به‌زعم آن‌ها توسط شیطان تسخیر شده بودند، می‌توانستند بر روی جارو پرواز کنند، آلت مردانه را ناپدید کنند و فرزندان شیطان را به دنیا بیاورند. در این میان، تصویری مخالف نیز وجود داشت: در همان زمان، فرقه‌ای در اطراف مریم، ملکه آسمان، رشد کرد و دانته و پترارک محبوب دست‌نیافتنی را بر روی پایه‌ای مرتفع ستایش می‌کردند. حتی در دوران مدرن و روشنگری نیز این دوگانگی که در آن ستایش زن با شیطانی کردن او در هم آمیخته بود، همچنان پابرجا ماند. زن شهوت‌زده‌ای که گاهی به‌عنوان لیبرتی در دربارهای اشرافی، گاهی به‌عنوان هیستریک در بیمارستان‌های شهری و در نهایت به‌عنوان زن افسونگر در سینما مردان را فریب می‌دهد. از سوی دیگر، فرشته خانه است؛ زنی که مرد پس از روزهای سخت کار یا وحشت‌های جنگ به او بازمی‌گردد. تنها خوشبختی او در این است که از مرد مراقبت کند، و او هیچ‌گونه جنسیت مستقل یا خواسته‌ای برای خود ندارد.

هالند به‌عنوان یک روزنامه‌نگار می‌داند که چگونه این افسانه‌ها را به شکلی خوانا و قابل‌فهم بیان کند. با این حال، در کلام او می‌توان تکان و تأثر شخصی‌اش را نیز شنید؛ از اینکه این افسانه‌ها چگونه قرن‌ها دوام آورده‌اند. او یکی از کلیدهای فهم منشأ زن‌ستیزی را از اسطوره آفرینش یهودی-مسیحی استخراج می‌کند. به یاد آوریم: میل به دانش در حوا موجب می‌شود که تمام محدودیت‌های زندگی زمینی به وجود آید. پس از اخراج از بهشت، آدم و حوا باید از آن پس با نبردی برای بقا مواجه شوند: با انواع بیماری‌های جسمی و همچنین تحقیر وحشتناکی که مرگ به همراه دارد. هالند نتیجه می‌گیرد که چون حوا بود که آدم را از خواب بهشتی‌اش بیدار کرد و او را وادار به رویارویی با فانی بودن جهان کرد، میل و خواهش زنانه در تخیلات یا باید انکار شود یا به حالتی معنوی تبدیل گردد. در عملِ سرکوب زن، آن بی‌قدرتی که به‌طور اجتناب‌ناپذیری در میل مردانه نیز وجود دارد، به قدرتی فرضی تبدیل می‌شود.

هیچ پاسخی قطعی برای نفرت از زنان وجود ندارد. اما بازگویی این داستان، که ما را وادار می‌کند به این تبعیض قدیمی نگاهی مجدد بیندازیم، همچنان اهمیت دارد.

«تاریخ زن‌ستیزی» را شناختن، شرط لازم برای هر زنی است که بخواهد تصویر درستی از خود داشته باشد. شناخت این تاریخ برای هر مردی که بخواهد نقش فرهنگی خود را بازاندیشی کند، ضروری است. دانستن این تاریخ به معنای درک هولناک‌ترین بخش از تاریخ بشر است. این کار بسیار دشوار است. تحمل آن غیرقابل‌تحمل است. اینکه افراد بخواهند بلافاصله از این دانش فرار کنند و آن را سرکوب کنند، کاملاً قابل‌فهم است. با این حال، این داستان زن‌ستیزی باید بارها و بارها بازگو شود.»

خشم و انزجار باید بارها از نو برانگیخته شود، وگرنه آگاهی از پیامدهای واقعی این نفرت از دست می‌رود.

هالند بی‌تردید امیدی دارد. سفر او در تاریخ زن‌ستیزی بر اساس فرض برابری جنسیتی استوار است. او با تأکیدی عمیق بر خرد و عدالت، جامعه‌ای عادلانه را پیش‌فرض می‌گیرد. تأثر او از این واقعیت که چنین جامعه‌ای هنوز به‌طور کامل تحقق نیافته است، به‌گونه‌ای فراتر از یک سند اتهام ساده عمل می‌کند. او می‌تواند جهانی بدون زن‌ستیزی را تصور کند و ما را نیز تشویق می‌کند که چنین تصوری داشته باشیم. با این کار، شرایطی در سطح ذهنیت و تصورات فراهم می‌شود که می‌تواند به تغییرات فرهنگی منجر شود. این البته نوعی قمار است، اما تغییر جهان‌بینی ما هنوز هم بهترین امید ما برای تغییر واقعیت‌های سیاسی است.

این محصول از یک شرکت کوچک یا متوسط از آلمان، اتریش یا سوئیس است که در برنامه ثبت برند آمازون شرکت دارد. این مقدمه به موضوع کتاب جک هالند، روزنامه‌نگار ایرلندی و نویسنده، اشاره دارد که در آن قدیمی‌ترین تبعیض در جهان، یعنی زن‌ستیزی، بررسی می‌شود. هالند در کتاب خود ریشه‌ها و پیامدهای این نفرت از زنان را از دوران باستان تا به امروز توصیف می‌کند.

در اسطوره‌های آفرینش یونانی، پاندورا موجب بدبختی همیشگی برای مردانی می‌شود که پیش از آن در آرامش و خودکفایی زندگی می‌کردند. در کتاب مقدس، حوا مسئول اخراج از بهشت است. در هر دو روایت، زنان عامل اصلی بدبختی بشر معرفی می‌شوند. این دیدگاه پیامدهایی جدی دارد: در یونان و روم باستان، زنان بخشی از دارایی پدران یا همسران خود محسوب می‌شدند و این مردان تا حد اجرای مجازات مرگ، بر آن‌ها قدرت مطلق داشتند. حتی در دوران مدرن، زنان به‌عنوان جادوگر سوزانده می‌شدند و تا قرن نوزدهم در انگلستان و فرانسه، مالکیت خود را هنگام ازدواج به همسرانشان واگذار می‌کردند. حق قانونی شوهر برای تنبیه همسرش در آن دوران پذیرفته شده بود. حتی امروزه نیز زنان در کشورهای صنعتی پیشرفته برای دریافت دستمزد برابر با مردان برای کار یکسان مبارزه می‌کنند. سنت‌های وحشتناک مانند سوزاندن بیوه‌ها، قتل نوزادان دختر در هند، ختنه زنان در شمال آفریقا و تجاوزهای دسته‌جمعی به زنان در مناطق جنگی همچنان بخشی از واقعیت‌های تلخ امروز هستند.

هالند تلاش می‌کند تا توضیح دهد که چگونه سرکوب خشونت‌آمیز و همچنین زیرکانه نیمی از جمعیت جهان توسط نیمه دیگر شکل گرفته است. او نگرش‌های زن‌ستیزانه تمدن غربی را به ریشه‌های آن در فلسفه و مسیحیت بازمی‌گرداند و نشان می‌دهد که چگونه متفکران و نویسندگان مرد، از افلاطون و ارسطو گرفته تا روسو و واینینگر، دلایل عجیب و غریبی برای تئوری خود در مورد کم‌ارزش‌تر بودن طبیعی زنان ارائه کرده‌اند.

هالند همچنین توضیح می‌دهد که چرا زنان اغلب یا به‌عنوان قدیسین به آسمان برده می‌شوند یا به‌عنوان فاحشه در خاک فرو می‌روند و اینکه چگونه این تصویر دوگانه از زن تا به امروز در فرهنگ روزمره ما باقی مانده است.

به نقل از Deutschlandfunk
برگردان: الف هوشمند
_________________________

*این اثر با عنوان "تاریخ مختصر زن‌ستیزی" توسط آزاده غیبی‌زاد به زبان فارسی ترجمه و از سوی انتشارات کندوکاو منتشر شده است.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد