اکنون، مثل روز روشن است که در آستانه رفتن دونالد ترامپ به کاخ سفید، ایلان ماسک نزدیک ترین همراه، همکار، هم پیمان و ایده پرداز رئیس جمهور آینده است. به سخن دیگر، تا اینجای کار، ماسک به دست راست ترامپ در ایجاد ساختارهای قدرت آتی نیرومندترین کشور سرمایه داری جهان تبدیل شده است.
در تاریخ آمریکا، تا کنون سابقه نداشته که یک سرمایه دار بخش خصوصی از این همه نفوذ در تصمیم گیری های مقدماتی سیاسی برخوردار باشد که مستقیماً با خواست ها و هدف های خود وی انطباق دارند. صحبت از نوعی نقش آفرینی جدید صاحبان ثروت در ساختار قدرت است.
نگاهی نشانه شناسانه به روندهای جاری حاکی است که با نقش یاد شده، سرمایه داری جهانی در حال ورود به فازی تازه است. رفاقت ترامپ و ماسک در آن راستا، تنها تجلی فردی ( پرسونیفیکاسیون ) آن نقش و آن روند آغاز شده است. و این به هیچ رو تصادفی نیست. زیرا، گذشته از وجود دلایل عملی برای نزدیکی این دو فرد، عامل دیگری نیز آنها را به هم پیوند می دهد: پوپولیسم راست ترامپ و تفکر آزادخواه ( = لیبرتارَین ) ماسك هدف مشابهی را تعقیب می کنند. و آن عبارت است از لغو نهادهای موجود. چیزی که برای راستگرایان به معنای آزاد شدن از کرست های تنگ قانون گرائی و موازین دولت حقوقی و برای لیبرتارین ها به مثابه موتور نوجوئی و موفقیت اقتصادی است.
پیوند ترامپ و ماسک، جنبه دیگری نیز دارد و آن نوعی رفتار شورشی و غیر متعارف با ایدئولوژی های خودشان است: ترامپ اهل نزاکت، دیپلوماسی و یا اخلاق گرائی نیست؛ و ماسک، مقابله با قواعد متعارف اقتصادی و حتی قوانین فیزیک را بر پرچم خود نوشته است. این را در پاره ای از کارهای وی می توان مشاهده کرد:
با شرکت در ابداع روش پراخت PayPal، نظام مالی را متحول نمود؛ با ساختن اتومبیل های برقی، فصلی تازه در استفاده از انرژی ( قطع نظر از جهات خوب و بد آن ) گشود؛ راکت هایش توانستند به رغم ناکامی های اولیه، با سماجت تمام هدف های خود را در کیهان پی گیرند؛ با ایجاد شرکت "استارلینک"، تملک حدود ۶۰ درصد از ماهواره های موجود در فضا را به دست آورد و سرانجام توانست (تا اینجا) قراردادهای میلیاردی با ناسا امضا کند. اما اقدامات نوآورانه ماسک ابعاد دیگری نیز دارد: شرکت " نیورالینک " ( Neuralink ) او دارد زمینه ها و اشکال ترکیب مغز انسان با کامپیوتر را دنبال می کند. در سال ۲۰۱۵، ماسک یکی از بنیانگذاران طرح OpenAI بود که حاصل آن پدیده "هوش مصنوعی " موسوم به Chat -GPT بود و در سال ۲۰۲۲ رواج همگانی یافت.
با توجه به چنان کارنامه ای و در سایه طرح های ویزیونر گوناگون، بی سبب نیست که این مولتی میلیاردر نوپا و نورسیده جامعه آمریکا و همگنان وی خویشتن را " ترانس اومانیست " می نامند. در پس این نامگذاری، ایده بزرگ و غریبی نهفته است: از نگاه آنان، بشر در شکل بیولوژیکی کنونی خود، یک "تکنولوژی دوران گذار" یا انتقالی بیش نیست! با عبور از آن مرحله انتقالی، انسان خواهد توانست در آینده ای نامعلوم "تمدن های بین کهکشانی" و "کلنیالیسم کیهانی" پدید آورد. آنچه که در مرکز رویاهای ماسک جای دارد.
با پیدایش این گونه ایده های رویا بینانه (ویزیونر) و شیدائی گونه (مانیک) در عرصه اقتصاد و در میان صاحبان ثروت، طبیعی می نماید که شخصی چون ایلان ماسک برای پیگیری و تحقق ایده های خود به نظام سیاسی - اجتماعی دیگری نیازمند است. نظامی که باید ساختارشکن باشد، موانع دست و پا گیر حقوقی و نهادی رایج در سیستم های دمکراسی لیبرال را برطرف کند و راه را برای موفقیت های بزرگ تر اقتصادی بگشاید. در این مسیر و برای تحقق آن خواست ها، وجود یک پوپولیست راست گرای ساختارشکن و نامتعهد به قوانین بازی دمکراتیک همچون ترامپ در راس قدرت، یک مائده آسمانی است. و از همین جاست که همکاری رئیس جمهور آینده آمریکا و مولتی میلیاردر ویزیونر و زیاده خواه، نماد آشکار پیوندی بی سابقه میان قدرت و ثروت در نظام سرمایه داری آمریکاست. جلوه ملموس این پیوند را در یکی از آخرین موفقیت های ماسک می توان دید: اخیراً او توانست رفیق و همفکر خود Jared Isaacman را به ریاست موسسه دولتی ناسا به ترامپ بقبولاند.
پیوند یاد شده و همه نتایج و اقدامات تاکنونی حاصل از آن، به این یا آن صورت پیدائی مرحله ای دیگر از رشد سرمایه داری را به نمایش می گذارد. مرحله ای که به این شکل و شمایل و با مشخصات ویژه یاد شده، تا به حال سابقه نداشته است. اینک باید این روند غیرمتعارف را پی گرفت و تحولات بعدی آن را مورد بررسی قرار داد.