پا ییزو/ رد پای خون عاشقی ات
کودکی در من و/
دستی که از پرچم پیراهن تو می نوشد
آسما ن را
دوبا ره بر پا کن
اینک تویی
کسی که از بغض کرانه می آید
نفس پاییز و /
پرواز زنی که از گلوی تو / پیش می راند
نگاه کن!
رنگ درخت و/ شکل پرنده ای که
هنوز عاشقانه می گذ شت
فواره خیابانی و/ خواب کسی که
با لبان تو / سیراب می شود
نامت همیشه این بود
مثل همیشه و/ دلی که از آشوب های تو می طپد
مرا بیدار کن!
محمود معتقدی
پا ییز۸۸
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد