logo





یوزف فوگل

ایلان ماسک یک نقاب شخصیتی است

چهار شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۴ دسامبر ۲۰۲۴

یوزف فوگل، دانشمند رسانه‌ای می‌گوید: «هدف افرادی که از سرکردگان سرمایه‌داری اطلاعاتی جدید هستند، جایگزینی دولت با انحصارهای سرمایه‌داری است. برای این منظور، آن‌ها از ادبیات سایبری الهام می‌گیرند.»

فوگل، پژوهشگر ادبیات و رسانه از برلین که ۶۷ سال دارد، با کتاب‌هایی همچون «شبح سرمایه»، «اثر حاکمیت» و اخیراً "سرمایه و کینه‌توزی" در میان مخاطبان گسترده‌تری شناخته شده است. او در این سه‌گانه، به بررسی سرمایه‌داری قرن ۲۱ پرداخته است. به‌ویژه روابط میان صنایع مالی و اطلاعاتی و چگونگی ارتباط غول‌های فناوری با جریان‌های مالی جهانی از موضوعات مورد علاقه اوست. پس از بازنشستگی از مقام استادی در دانشگاه هومبولت برلین در تابستان ۲۰۲۳، او اکنون در دانشگاه پرینستون تدریس می‌کند.
آنچه در زیر می‌خوانید مصاحبه اوست با هفته‌نامه "اشپیگل".

اشپیگل: آقای فوگل، در حال حاضر به نظر می‌رسد که ایلان ماسک به مرد قدرتمند پشت سر دونالد ترامپ تبدیل شده است. ماسک برای او تبلیغات انتخاباتی کرده، ظاهراً با او دوست شده، و اکنون قرار است ریاست یک اداره جدید به نام «بخش کارآمدی دولت» را بر عهده بگیرد. وقتی به ایلان ماسک نگاه می‌کنید، چه چیزی می‌بینید؟

فوگل: در وهله اول باید بگویم: ماسک چیزی است که می‌توان آن را «ماسک شخصیتی» (Charaktermaske) نیز نامید، یعنی تجسمی از برخی روابط اقتصادی خاص. از این منظر، او منحصر به فرد نیست، بلکه در زمره مجموعه‌ای از شخصیت‌ها قرار دارد که در دهه نود میلادی با پورتال‌های اینترنتی، خدمات پرداخت و استارت‌آپ‌های تأمین‌شده از طریق سرمایه‌گذاری خطرپذیر رشد کردند: افرادی مانند سرمایه‌گذار پیتر تیل، بنیان‌گذار آمازون جف بزوس، و یکی از بنیان‌گذاران فیسبوک مارک زاکربرگ. ما با گالری‌ای از شخصیت‌هایی مواجهیم که تحولات اخیر سرمایه‌داری آمریکایی را نمایندگی می‌کنند.

اشپیگل: این شخصیت‌ها چه ویژگی‌هایی دارند؟

فوگل: من نمی‌توانم خود را با حساسیت‌ها و ویژگی‌های ذهنی افرادی مانند ایلان ماسک هم‌سو کنم. اما می‌توان مشخص کرد که این شخصیت‌ها در چه محیط فرهنگی و چه جهان‌بینی‌هایی شکل گرفته‌اند: یعنی در یک منطقه خاکستری میان خیال‌پردازی و علمی-تخیلی.

اشپیگل: منظورتان دقیقاً چیست؟

فوگل: خیال‌پردازی‌های ابرمردانه نویسنده پرفروش روسی-آمریکایی، "آین رند"؛ دیدگاه‌های رباتیک آیزاک آسیموف؛ یا حماسه "ارباب حلقه‌ها" اثر جی. آر. آر. تالکین. جذابیت این آثار تا نام‌گذاری شرکت‌ها نیز پیش رفته است: مثلاً «پالانتیر»، یک شرکت نرم‌افزاری که توسط پیتر تیل تأمین مالی شده، نام خود را از «سنگ‌های بینا» در "ارباب حلقه‌ها" گرفته است. برای کسی مثل ماسک، احتمالاً بیشتر دیستوپیاهای علمی-تخیلی الهام‌بخش بوده‌اند، مانند رمان‌های نیل استیونسون یا ارنست کلاین.

اشپیگل: این کتاب‌ها درباره چه موضوعاتی هستند؟

فوگل: این رمان‌ها جوامعی را توصیف می‌کنند که تحت سلطه شرکت‌ها قرار دارند، گاهی دچار فجایع آب‌وهوایی هستند، و حتی نوعی ارز دیجیتال دارند که استیونسون قبل از اختراع واقعی ارزهای رمزنگاری‌شده، آن را موضوع کتاب‌هایش کرده است. در این داستان‌ها، صنعت دیجیتال فضایی مجازی را فراهم می‌کند که به‌عنوان راه فراری از دنیای روزمره خالی از جذابیت عمل می‌کند. این‌ها ممکن است تخیل شخصی مانند ایلان ماسک را شکل داده باشند. همچنین مفهوم «متاورس» زاکربرگ نیز ریشه در همین داستان‌ها دارد و از «Snow Crash» استیونسون الهام گرفته است، جایی که در اثر کلاین «OASIS» نامیده می‌شود.

اشپیگل: این ارتباط با جهان‌های ادبی از کجا ناشی می‌شود؟

فوگل: از اواخر دهه ۹۰ میلادی بحث‌هایی درباره این موضوع مطرح بود: چگونه می‌توان در یک جامعه خدماتی جدید، جایی که دیگر خبری از روال‌های ثابت و مسیرهای شغلی مشخص نیست و کار پروژه‌ای کوتاه‌مدت غالب شده است، ضعف‌های شخصیتی ایجادشده در افراد را تثبیت کرد؟ آیا شخصیت‌ها و مدل‌هایی وجود دارند که بتوانند این خلأ را پر کنند؟ به‌طور ساده بگویم: آیا تو جادوگری؟ یا ساحری؟ یا شوالیه‌ای نجیب؟ یا پری خوبی؟

اشپیگل: آیا رمان‌های علمی-تخیلی و بازی‌های نقش‌آفرینی واقعاً می‌توانند چارچوب روایی برای سرمایه‌داری مخاطره‌پذیر ارائه کرده باشند؟

فوگل: بله. در اوایل دوران استارت‌آپ‌ها، مربیان توصیه می‌کردند: از این جهان‌های خیالی الگوها و شخصیت‌های مناسب خود را انتخاب کنید و دنیای کاری خود را به نوعی فانتزی تبدیل کنید. این مسئله همچنین می‌تواند به توضیح منیت‌های متورم در این حوزه کمک کند؛ منیت‌هایی که در واقع نشانه‌هایی از ضعف‌های شخصیتی هستند.

اشپیگل: منظورتان از ضعف‌های شخصیتی چیست؟

فوگل: از یک طرف، به یاد دارم که از اوایل هزاره جدید، کتاب‌های راهنمایی منتشر شد که به موضوعاتی مانند بازاریابی شخصی، برندهای فردی (Ich-Branding) و مدیریت شخصیت برای افرادی که دچار سردرگمی یا کم‌رویی بودند، می‌پرداخت. از طرف دیگر، می‌توان به صحنه‌هایی از آخرین مبارزات انتخاباتی آمریکا اشاره کرد؛ جایی که افرادی مثل ماسک با سروصدای اغراق‌آمیز و حرکات نمایشی مثل مشت‌زدن به سینه بادکرده خود را در مرکز توجه قرار می‌دادند. در این نمایش‌های امنیت، می‌توان به این قاعده روان‌شناختی فکر کرد که مصرف بیش از حد صابون، لزوماً نشانه پاکیزگی پایدار نیست.

اشپیگل: شما از اصطلاح «ماسک شخصیتی» استفاده می‌کنید که در واقع از کارل مارکس گرفته شده است. آیا می‌توانید به‌عنوان مکمل تحلیل‌های فرهنگی، درباره بنیان‌های اقتصادی این پدیده توضیح دهید؟ چه نیروهای اقتصادی در این ماسک شخصیتی نمایان می‌شوند؟

فوگل: اگر ایلان ماسک را به‌عنوان تجسمی از سرمایه‌داری اخیر آمریکا در نظر بگیریم، می‌توان چندین خط هم‌گرایی را ترسیم کرد. از یک سو، تسلط سرمایه‌داری مالی وجود دارد، همان چیزی که اقتصاددانان آن را «مالی‌سازی» اقتصاد می‌نامند؛ فرآیندی که بدون شبکه‌های دیجیتال و فناوری اطلاعات قابل تصور نیست. از سوی دیگر، سرمایه‌گذاری روی ماده خامی به نام «اطلاعات» قرار دارد، که شرکت‌های پلتفرمی و رسانه‌های اجتماعی بر پایه آن رشد کرده‌اند. این دو جنبه – دیجیتالی‌سازی امور مالی و سرمایه‌گذاری روی اطلاعات – زیرساخت‌های اقتصاد کنونی را تشکیل می‌دهند و، اگر بخواهیم استعاره‌ای به کار ببریم، شبکه سیمی پشت ماسک‌های گچی را آشکار می‌کنند.

اشپیگل: ماسک با تسلا حمل‌ونقل را الکتریکی کرد، با شرکت فضایی اسپیس‌ایکس قصد دارد در آینده مریخ را مستعمره کند و تحقیقات در مورد اتصال مغز انسان به هوش مصنوعی را پیش می‌برد. نقطه اشتراک فعالیت‌های او را در کجا می‌بینید؟

فوگل: علاوه بر دشمنی رایج با اتحادیه‌های کارگری، شوراهای کار، مالیات یا مقررات محیط‌زیستی، یک وجه اشتراک در تلاش برای ایجاد تغییری اساسی در درک سیستم اقتصادی نهفته است: یعنی گذار از سرودهای لیبرالی درباره رقابت به جشن‌های آزادی‌خواهی برای شرکت‌های انحصاری.

اشپیگل: انحصار؟

فوگل: پیتر تیل، یکی از متحدان نزدیک ماسک، یک‌بار نوشت: «در واقع، سرمایه‌داری و رقابت متضاد هستند. سرمایه‌داری بر پایه انباشت سرمایه بنا شده است، اما در یک رقابت کامل، همه سودها توسط رقابت از بین می‌روند.» این دیدگاه به برنامه‌ای برای نوع جدیدی از سرمایه‌داری تبدیل شده است؛ سرمایه‌داری‌ای که در آن انحصار حتی می‌تواند به حل مشکلات اجتماعی کمک کند.

اشپیگل: چگونه چنین چیزی ممکن است؟

فوگل: این انحصارگران می‌خواهند دولت مراقبتی را با شرکت‌های مراقبتی جایگزین کنند. به‌عبارت دیگر، می‌توان روندی را مشاهده کرد که در آن این شرکت‌ها به نوعی نقش دولت را به عهده می‌گیرند. نباید فراموش کرد که، برای مثال، شرکت استارلینک ماسک تقریباً نیمی از ماهواره‌های مدار زمین را مدیریت می‌کند. در ایالات متحده، ماسک تقریباً در ارائه زیرساخت اینترنت از طریق ماهواره‌های دولتی و خصوصی یک انحصار ایجاد کرده است. وضعیت مشابهی در رسانه‌های اجتماعی رخ می‌دهد: پیش‌بینی می‌شود که نه تنها پلتفرم ترامپ یعنی Truth Social، بلکه حتی X نیز به نوعی ارگان حکومتی تبدیل شود. آنچه در افق لیبرالیسم دهه ۷۰ با خصوصی‌سازی وظایف عمومی آغاز شد، اکنون با این شبه‌انحصارگران به کمال می‌رسد – حتی تا جایی که شامل ایجاد پول خصوصی می‌شود. از این رو، علاقه خاصی به ارزهای دیجیتال وجود دارد که پس از انتخابات افزایش قیمت شدیدی را تجربه کردند.

اشپیگل: نقطه شروع این تحول کجا بود؟

فوگل: آنچه امروز به‌عنوان »Silicon Valley« (دره سلیکون) شناخته می‌شود، با دو تغییر قانونی نسبتاً ناچیز در سال ۱۹۹۶ شکل گرفت که اثرات عظیمی داشتند. نخست، قانون ارتباطات راه دور که خصوصی‌سازی گسترده زیرساخت‌های اینترنت را به اجرا گذاشت و اولویت را به ارائه‌دهندگان خصوصی نسبت به نهادهای عمومی مانند کتابخانه‌ها، مؤسسات پژوهشی و دانشگاه‌ها داد. دوم، ماده ۲۳۰ قانون «نزاکت ارتباطات» که تفاوت بنیادینی بین «ناشران» (publishers) و «واسطه‌ها» (intermediaries) ایجاد کرد.

اشپیگل: لطفاً این مورد دوم را بیشتر توضیح دهید.

فوگل: این قانون چیزی بی‌سابقه در تاریخ سرمایه‌داری مدرن ایجاد کرد: امتیاز مصونیت از مسئولیت. به این معنا که شرکت‌ها دیگر برای محصولاتی که با آن‌ها کسب درآمد می‌کنند، پاسخگو نیستند. این قانون پس از دعواهای حقوقی مرتبط با پیام‌هایی که در انجمن‌های اینترنتی (message boards) – نسخه‌های اولیه پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی امروزی – منتشر می‌شد، تدوین شد. بر اساس این قانون، ارائه‌دهندگان اینترنت و پلتفرم‌ها به شرطی که محتوای منتشرشده توسط کاربران یا طرف‌های ثالث باشد، دیگر به‌عنوان ناشر برای این محتوا مسئول شناخته نمی‌شوند. به همین دلیل است که، به‌رغم آن‌که فیس‌بوک یکی از بزرگ‌ترین ناشران محسوب می‌شود، در معنای حقوقی هیچ‌چیزی را منتشر نمی‌کند. این شرایط مطلوب آغازین، اقتصاد نوین را ممکن ساخت و در اواخر دهه ۹۰ میلادی باعث شکل‌گیری تعداد زیادی عرضه اولیه سهام شد. این قانون – با تغییرات جزئی – هنوز هم پابرجاست.

اشپیگل: اما بسیاری از این شرکت‌ها در سال ۲۰۰۰ و با ترکیدن حباب دات‌کام سقوط کردند.

فوگل: بله، و این سقوط و تصفیه بازار مرتبط با آن، زمینه را برای ظهور انحصارگران جدید در این حوزه فراهم کرد.

اشپیگل: افرادی مانند زاکربرگ، تیل یا بزوس خود را به‌عنوان بازماندگان نمی‌بینند. برای آن‌ها مفهوم اصلی «اختلال» (disruption) است؛ توانایی درهم‌شکستن ساختارهای قدیمی و ایجاد چیزهای نوین.

فوگل: مفهوم «اختلال» (Disruption) در اصل به جدایی «کلیسای آزاد اسکاتلند» از «کلیسای اسکاتلند» اشاره داشت. امروزه این واژه به نوآوری‌های تکنولوژیکی اطلاق می‌شود که بازارها را متحول می‌کنند: مانند ماشین بخار، بهره‌برداری از برق و اتوماسیون. ارتباط بین صنعت مالی، دیجیتالی‌سازی و شرکت‌های پلتفرمی نیز بی‌شک تحولی اختلال‌آمیز در ساختار اقتصاد ایجاد کرد. این واژه اکنون جایگزین مفهوم قدیمی‌تر «تخریب خلاقانه» شده و به‌عنوان اصطلاحی رایج برای توصیف نوعی منش کارآفرینی استفاده می‌شود که نه‌تنها رقبا بلکه بازارها را نیز تخریب می‌کند. این خصیصه‌ای تیره و خشن در شخصیت‌پردازی سرمایه‌داری نوین است.

اشپیگل: آیا پیروزی دوم ترامپ نیز یک رویداد اختلال‌آمیز است که نشان‌دهنده آغاز دوره‌ای جدید است؟ یا این تنها پذیرش لفاظی‌های پیروزمندان است؟

فوگل: باید همیشه به صدای بلند به رویدادهای پرطمطراق شک کرد. بهتر است داستان‌های زمینه‌ساز چنین رویدادهایی را بررسی کنیم. در این مورد، باید به افزایش قدرت مداخله سیاسی سرمایه در ایالات متحده توجه کنیم. این روند از سال ۱۹۷۸ آغاز شد، زمانی که به نهادهای خصوصی، مانند شرکت‌ها و بنیادها، اجازه داده شد تحت عنوان آزادی بیان به‌طور مستقیم در کمپین‌های سیاسی شرکت کنند. این روند با حکم «شهروندان متحد» (Citizens United) دیوان عالی در سال ۲۰۱۰ تکمیل شد که محدودیت کمک‌های مالی به «سوپر پک‌ها» (Super PACs) – کمیته‌های اقدام سیاسی برای حمایت از احزاب – را لغو کرد.

اشپیگل: در انتخابات اخیر، دموکرات‌ها تقریباً دو برابر جمهوری‌خواهان بودجه در اختیار داشتند.

فوگل: برای درک کامل این موضوع باید اذعان کرد که نظام رسانه‌ای آمریکا از هم پاشیده است. شبکه خبری راست‌گرای «فاکس نیوز» مدت‌هاست که بیش از مجموع مخاطبان شبکه‌های لیبرال مانند سی‌ان‌ان و ام‌اس‌ان‌بی‌سی بیننده دارد. شرکت رسانه‌ای راست‌گرای «سینکلر» نیز سال‌هاست که ایستگاه‌های محلی رادیویی و تلویزیونی را خریداری کرده و آن‌ها را با محتوای متمرکز تغذیه می‌کند. علاوه بر این، بیش از نیمی از آمریکایی‌ها اخبار را از طریق شبکه‌های اجتماعی دریافت می‌کنند. ترامپ کمپین انتخاباتی ۲۰۱۶ خود را بر توییتر متمرکز کرد و این روند با ظهور X تشدید شد.

اشپیگل: با این اوصاف، اینکه ماسک اکنون ریاست «دپارتمان کارآمدی دولت» را بر عهده دارد، چه معنایی دارد؟

فوگل: این اصلاً «دپارتمان» نیست، بلکه یک ارتباط غیررسمی میان افرادی است که منافع شرکت‌های بزرگ، صندوق‌های پوششی و شرکت‌های سرمایه‌گذاری را نمایندگی می‌کنند. نوعی میز گرد لابی‌گران که قرار است به دولت مشاوره دهند. به‌عنوان یادآوری، شرکت فضایی ماسک، «اسپیس‌ایکس»، هم‌اکنون قراردادهای دولتی به ارزش میلیاردها دلار در اختیار دارد. تاکنون هیچ‌چیز مشخصی درباره چگونگی اجرای برنامه‌های این ابتکار روشن نشده است: از جمله اخراج‌های گسترده، تعلیق مقررات و کاهش هزینه‌های دولتی تا سقف دو تریلیون دلار در سال.

به نظر می‌رسد که هدف نه صرفاً کاهش اندازه دولت، بلکه خصوصی‌سازی ساختارهای دولتی باشد.

اشپیگل: آیا این روند نشان‌دهنده شکل‌گیری نوع جدیدی از دولت است؟

فوگل: آیا می‌پرسید که آیا می‌توان نیروهای آینده‌ای را مشاهده کرد که در حال حاضر در حال شکل‌گیری‌اند؟ می‌توان این پرسش را – همان‌طور که تئودور آدورنو نیز مطرح کرد – مطرح کرد که چرا از قرن نوزدهم تاکنون، به‌ویژه در زمان بحران‌های مالی، جنبش‌های بیگانه‌ستیز و راست‌گرای افراطی رونق گرفته‌اند. این روند پس از بحران اقتصادی دهه ۱۸۷۰ و در اوج یهودستیزی رخ داد، در جمهوری وایمار نیز دیده شد، و اکنون پس از بحران مالی ۲۰۰۸ بار دیگر شاهد آن هستیم.

فوگل: آدورنو پاسخ داد که شباهت این روندها در تمرکز سرمایه نهفته است.
اشپیگل این به این معناست که شما چیزی جدید نمی‌بینید؟

فوگل: دینامیک‌های قدیمی خود را در قالب‌های جدید بازتولید می‌کنند. برای مدت طولانی، دموکراسی نماینده و تضمین‌های قانونی مرتبط با آن به‌همراه یک فضای عمومی لیبرال به‌عنوان پیش‌نیازهای یک اقتصاد بازار سالم شناخته می‌شدند. اما برای دینامیک‌های سرمایه‌داری جدید، این رژیم دموکراتیک با تمام قوانین و مقرراتش بیشتر به‌عنوان مانعی تلقی می‌شود. چون با چنین موضعی نمی‌توان مبارزات انتخاباتی مؤثری انجام داد، رویکردی فرصت‌طلبانه و کینه‌توزانه شکل گرفت: بهره‌برداری از منبع خشم و تنفر – علیه مهاجران، پناهجویان و اقشار مشابه. این یک چشم‌انداز سیاسی موفق بوده و حتی در اروپا نیز مشهود است.

اشپیگل: پیتر تیل اخیراً در یک پادکست اظهار داشت که نهادهای دولتی و آموزشی آمریکا «به‌طرز جبران‌ناپذیری آسیب دیده‌اند» و دیگر قادر به پاسخگویی به مقتضیات عصر شبکه‌های رایانه‌ای نیستند. این موضوع قبلاً از جانب جریان‌های چپ، مثلاً حزب دزدان دریایی یا جنبش‌هایی مانند «دموکراسی مایع»، نیز مطرح شده بود. آیا سیاست راست این تحولات نهادی را بهتر از چپ مطرح کرده است؟

فوگل: بدون شک، پتانسیل‌ها و فرصت‌هایی که پیشگامان اولیه جنبش اینترنتی پیش‌بینی کرده بودند، استفاده شدند – اما نه توسط این جنبش‌ها، بلکه توسط سرمایه‌گذاران خصوصی و شرکت‌ها. به همین دلیل است که شبکه‌های دیجیتالی و رسانه‌های اجتماعی دیگر حامل امید نیستند. امروز بحث بیشتر بر سر این است که از ابتدایی‌ترین اشکال حاکمیت قانون در دموکراسی دفاع کنیم – به شیوه‌ای کاملاً محافظه‌کارانه و در شرایطی که عملاً به عقب رانده شده‌ایم.

اشپیگل: تقریباً ده سال است که از منظر چپ ‌لیبرال به ترامپ عمدتاً با حیرت و خشم واکنش نشان داده شده است. چه کار بهتری می‌توان انجام داد؟

فوگل: باید دقیق‌تر نگاه کرد و دید که چگونه در پس نمایش‌های سیاسی و کمدی‌های سیاسی، استراتژی‌های جدید و شدیداً سودجویانه در حال شکل‌گیری هستند؛ همراه با تلاش‌هایی برای ایجاد نوعی سرمایه‌داری خودکامه یا الیگارشی.

اشپیگل: و این برای ما اروپایی‌ها چه معنایی دارد؟

فوگل: همان معنایی که همیشه داشته است: این که آنچه در ایالات متحده رخ می‌دهد، ممکن است تصویری از آینده اروپا باشد.

اشپیگل: آقای فوگل، از شما برای این گفت‌وگو سپاسگزاریم.

به نقل از هفته‌نامه "اشپیگل" شماره ۴۰ سال ۲۰۲۴
برگردان: هوشمند


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد