![]() |
|
واژه سکسوآلیته (Sexualite) از ابداعات اوایل قرن نوزدهم در اروپا است. از این زمان است که پدیده جنسیت و روابط جنسی با پدیدههای دیگر در پیوند قرار گرفته، تعریف میشوند. سکسوآلیته را برای مفاهیمی گسترده، از جمله میل جنسی، احساس جنسی، غریزه و رفتارهای جنسی و در بسیار مواقع حتا جنسیت به کار میبرند. به نظر فوکو سکسوآلیته یک سیستم تاریخی گستردهای است که در آن خواهشهای جنسی بدن، لذت جنسی و گفتمان و شناخت در این عرصه، به هم مربوط میشوند. اگر علم یک سوی این زنجیره باشد، سوی دیگرش قدرت شکل میگیرد.(۱) او میگوید؛ "بر مبنای روابط قدرت است که سکسوآلیته به منزلهی عرصهای برای شناخت ساخته شد، روابط قدرتی که سکسوآلیته را به منزلهی ابژهای ممکن تأسیس کردند؛ و در عوض، قدرت از آن رو توانست سکسوآلیته را آماج خود قرار دهد که تکنیکهای دانش و روشهای گفتمانی توانستند آن را محاصره کنند."(۲)
فوکو به فلسفه سکسوآلیته نظر دارد و میکوشد بنیادی در احساس و ماهیتِ لذت جنسی در انسان بیابد. جایگاه آن را در ذات انسان بجوید و ابعاد هستیشناسانه آن را بازشناسد. اخلاق جنسی در بررسیهای او با شرایط آمیزش و تجربهی لذت در رابطه قرار میگیرد، ازدواج و خانواده را در این شرایط برمیرسد تا به این پرسش نزدیک شود که چرا و در چه شرایطی بوده و هست که همجنسگرایی از جامعه طرد شده و یا میشود. تمامی کوششهای او در این بررسی بر این امر متمرکز است که تأثیر آمیزش جنسی را در زندگی بازیابد. نه اخلاق حاکم، بلکه تاریخ انتقادی آداب و اخلاق موضوع کار و بررسی فوکو بوده است که در آن به رفتارها و تاریخمندی آنها نظر داشته است. عرف موجود در طی تاریخ در برابر رفتار حاکم قرار میگیرد، مقاومت میکند و در نهایت به هنجاری نو تغییر شکل میدهد. فوکو به همین عملکردهای مردم توجه دارد.(۳) پس میتوان گفت؛ "سکسوآلیته یک برساختهی تاریخی است که امکانهای زیستشناختی و ذهنی و اشکال فرهنگی متفاوتی -هویت جنسیتی، تفاوتهای تنانه، ظرفیتهای تولید مثلی، نیازها، تمایلات، خیالها، کُنشهای اروتیک، نهادها و ارزشها- را در خود جا داده است...سرچشمه همه مؤلفههای برسازنده سکسوآلیته، یا در بدن است، یا در ذهن...اما ظرفیتهای بدن و روان فقط در روابط اجتماعی معنا مییابند." و در همین رابطه "سکسوآلیته را نباید یک دادهی طبیعی دانست که قدرت سعی دارد تا آن را در اختیار بگیرد، یا حوزهای نامکشوف که دانش سعی دارد تا به تدریج آن را کشف کند. سکسوآلیته همان نامی است که میشود به یک برساخته (سامانه) تاریخی اطلاق کرد."(۴) آنچه امروز از واژگان جنسی استنباط میشود، تا همین چند دهه پیش کاربرد و معنایی دیگر داشت. میل و خواهش جنسی نیز در این چند دهه دگرگون شده است. واژگان نو آن بار معنایی پیشین را ندارند، به دنیای امروز و روابط تنخواهی عصر جدید تعلق دارند؛ جنسیت، دگرجنسگرایی، همجنسگرایی تا سالها پیش در فرهنگهای زبان جایی نداشت. دنیای مدرن در رسیدن به این مفاهیم راهی طولانی را درک و تجربه کرده است. در جامعه و فرهنگ سنتی لذت جنسی امری یکجانبه بود. هدف همانا به لذت دست یافتن مردان بود. محدودیتهای شرعی و احکام مذهبی در همین رابطه صادر میشد و ادبیات و اخلاق حاکم نیز بر این راستا حرکت میکرد. دنیای مدرن در این روند اخلال ایجاد کرد. لذتجویی زنان مطرح شد. همجنسگرایی و تکهمسری نیز در همین راستا مطرح گشت. واژگان جنسی در زبان فارسی تعاریفی دقیق به خود نمیگیرند. جنسیت (Gender) که رفتارها، نقشها و اندیشههای اجتماعی هر فرهنگی را در بر میگیرد، چه بسا با سکسوآلیته مترادف به کار میبرند. جنسیت در واقع به نقش اجتماعی جنسها نظر دارد. جنس (Sex) اما در همین رابطه به سکسوآلیته نظر دارد و مفهومی بیولوژیک و زیستشناسانه به خود میگیرد. جنس تا چند سال پیش به زن و مرد محدود بود. امروز اما از این محدودیت فراتر رفته، افراد دو جنسیتی را نیز در بر میگیرد. واژه سکس از سویی دیگر برای رابطهی جنسی، همآغوشی و آمیزش جنسی، جنسیت و ویژگیهای جنسی نیز به کار برده میشود. واژه جنسیت از اوایل قرن نوزدهم در غرب رایج گشت، این پدیده را در ایران میتوان همگام دگرگونیهای اجتماعی در عرصه سیاست و فرهنگ بررسی نمود. از دوران جنبش مشروطه همگام با اُفت و خیز جامعه، جنبشی نیز در عرصه جنس و جنسیت در کشور بنیان گرفت. اگرچه نمودی برجسته نداشت، اما آغازی بود برای تحولاتِ در راه. مفهوم جنسیت در ایران، همچون جنبش اجتماعی و سیاسی، تحت تأثیر جنبشهایی بود که در جهان جریان داشت. انقلاب فرانسه و دستآوردهای آن بر تمامی جهان غرب تأثیر گذاشت. دو همسایه ایران؛ روسیه در تب انقلاب میسوخت، ترکیه عثمانی میکوشید آغازی دیگر در ساختار اجتماعی خویش پی ریزد. در چنین شرایطی مشروطهخواهان میکوشیدند ناسیونالیسم نوپای ایرانی را با اصلاحات دمکراتیک در پیوند قرار دهند. در پی جنبش مشروطه دایرهی واژگان جنسی ما به عللی مختلف روز به روز محدودتر شد. این روند امروزه به آنجا رسیده که ما از توصیف هر رابطهی جنسی عاجزیم. کلمات کهن به گوش آشنا نیستند، مترادفهای عربی نیز بیگانهاند. واژههایی چون همجنسگرایی، دگرجنسخواهی، جنس و جنسیت که در گفتارهای امروزین به کار گرفته میشوند، واژگانی هستند که به دنیای مدرن نظر دارند. در برگردان آنها به فارسی ناخواسته از واژگانی غیرمدرن بهره برده میشود که در بسیار مواقع معنایی کاملاً دگرگون دارند. به بیانی دیگر ما در پسِ واژگان مدرن، سنتی میاندیشیم. در جهان مدرن هر واژهای اشارهای است و نمادی که با شنیدن آن ذهن با موضوع رابطه برقرار میکند. در زبان و ذهن ما اما چنین حادثهای اتفاق نمیافتد و یا اگر بیفتد به فکر و برداشتی مغشوش در ذهن نتیجه میشود. این مشکل ما، زبان و فرهنگِ ماست که با ذهنِ غیرمدرن و واژگانی غیرمدرن میکوشیم تا مفاهیم جامعه مدرن را درک کرده، تعریف کنیم. خلاف دوران حاضر که فرهنگ ما در کمبود و یا نبود واژگان جنسی قرار دارد، تا همین چند سده پیش دایره این مفاهیم و کاربرد واژگان جنسی بسیار گستردهتر بود و چنین کمبودی در آن عصر ملموس نبود. هستی جنسی آن زمان را میشد با واژگان آن فرهنگ بازگفت. مردم نیز بیهیچ پردهپوشی واژگان جنسی را مصرف میکردند. داستانهای "هزار و یک شب" که داستانهاییست عامیانه، نمونهای است روشن در این راستا. و یا "مثنوی معنوی" مولانا که خود دایرةالمعارفی است از واژگان جنسی. جنبش مشروطه در این عرصه در واقع ضدانقلاب بود. به درستی معترض به رفتار و فرهنگ "امردبازی" و "بچهبازی" حاکم بر جامعه بود. این رفتار نمیتوانست حضور جهان مدرن را در ایران نمایندگی کند. در همین راستا شاعرانی چون ایرجمیرزا در این عرصه قلم به دیگر سو چرخاندند. جای "زیباپسران" را آزادی زن و رفع حجاب گرفت. زبانِ بیحجاب اما متحول نشد، حجاب در بر کرد. دامنهی آن چنان گسترده شد که از کاربرد واژگان جنسی در این زمان فقط نقطهچینها برایمان به جا مانده است. حاصل نقطهچینی قلم بر کاغذ، همانا نقطهچینی ذهن است که میبینیم. فقر واژگان جنسی نیز نتیجه همین نقطهچینهاست که امروز در ابعادی گستردهتر بر جامعه و فرهنگ آن حاکم است. در این شکی نیست که حذفها نمیتواند در سطحِ کاربرد واژگان محدود بماند. طبیعی است که رابطهها و رفتار را نیز شامل گردد. تجدد در غرب را میتوان در آثاری از نقاشی غرب، در عریانیهای آن نیز دید که خود انقلابی بود علیه اخلاق حاکم. این روند در ادبیات و دیگر هنرها ادامه یافت و اندکاندک به رفتار عادی مردم بدل شد. تجدد در ما در این عرصه اما حذف بود. گذشته را با حذف و سانسور به کناری نهادیم، بیآنکه جهان مدرن را پذیرا گردیم. نتیجه اینکه به خلأ گرفتار آمدیم. جنبش مشروطه در عرصهی جنسیت، جنبشی در جامعه پدید آورد. آموزش و پرورش نوین، مکتب و مسجد را پشت سر گذاشت و در پی نبردی سهمگین با سنت، به مدرسه پا گذاشت. چند دهه لازم بود تا زن به مدرسه راه یابد. چنین آغازی یعنی تغییری بنیادین در درک جامعه از جنسیت، تغییری که تجربهای نو با خود به همراه داشت. در پی جنبش مشروطه، "عدل الهی" و "احکام دین" جای خویش را به "عدالت اجتماعی" و "دادگستری" داد. مورد نخست توصیه و حکم دین بود. مورد دوم اما به قوانین اجتماعی وابسته بود. روابط جنسی نیز از احکام مذهبی به قوانین اجتماعی واگذار شد، اگرچه بیتأثیر از مورد نخست نبود. چندهمسری محدود شد، سن ازدواج و بعدها آموزش و حق رأی موجب دگرگونی جامعه شد، و این خود قوانین و فرهنگِ جدیدی را به تدریج در سطح کشور پیریخت. با توسعه شهرنشینی، بهداشت و درمان شکل جدیدی به خود گرفت، امر پزشکی تحول یافت. از همجنسگرایی سنتی (همجنسخواهی) که پیش از دوران مشروطه در سطح کشور رایج بود، کاسته شد، بیآنکه شکل نوینی از آن نمود داشته باشد. شکل سنتی آن، همانا بچهبازی بود که در پسِ جامعه به زندگی خویش ادامه داد. در همین ایام است که پلیس حافظ جان مردم میشود. تن زن نیز در همین موقعیت به سوژهای سیاسی بدل میشود و رفتار جنسی تحت تأثیر آن شکل تابو به خود میگیرد. امروز پس از گذشت بیش از صد سال آشکار و پنهان، داخل کشور و بیش از آن در خارج از کشور، تابوزدایی آغاز شده، اما عشق قدیم و رفتار عاشقانهی کهن دیگر نمیتواند پاسخگوی جامعه امروز باشد. تابوزدایی اگر از پایگاه و نگاهی امروزین آغاز نشود و در این روند از تجربههای جهانی بهره نبرد، چه بسا فساد و یا کژفهمی را نتیجه گردد. در رابطه با جمهوری اسلامی، یک بخش از سیاستِ جاری آن، همچنان بر بدن استوار است. بدن و به ویژه بدن زن در آن سوژهای به شدت سیاسی است. با توجه به تاریخ اجتماعی کشور، تا کنون چنین تجربهی خشنی از احکام شریعت در رابطه با بدن دیده نشده است. سنگسار که تنبیه بدن باشد، پدیدهای است که آن را فقط با موجودیت این نظام میتوان تفسیر کرد. در هیچ کشور مسلمانی احکام شریعت در عرصه جنس و جنسیت بدین سان اجرا نمیشود. جمهوری اسلامی به امر جنسی حساسیتی ویژه دارد. به همین سبب رفتارهای جنسی را کنترل میکند.(۵) سکسوآلیته و لذت جنسی از سکسوآلیته تعریفهای گوناگونی ارائه داشتهاند، اما قدر مسلم اینکه معنای آن در روند تاریخ تغییر کرده است. اگرچه تا سالها با هدف تولید مثل در زیستشناسی تعریف میشد، حال فراتر از آن است و میتواند ورای تولید مثل صورت گیرد. آنچه را که پیشتر لذت در آن جایی نداشت، امروز لذت بایستهی آن است؛ مجموعهای از تمناهای جسم و لذت، و نهایت ارضای تن و ذهن. سکسوآلیته را نیاز جسم میدانند، همچون غذا، چیزی که نسبت به بدنهای مختلف تفاوت دارد. از این واژه نخستینبار در قرن نوزدهم استفاده شده است. استفاده از آن اما تاریخی را پشتِ سر گذاشته که بدون آگاهی از آن نمیتوان مفهوم آن را کاملاً درک کرد. تا پیش از این تاریخ کلیسا کنترل رابطهی جنسی افراد را در دست داشت. زن و مرد ازدواج میکردند تا در برابر خدا یکی شوند؛ برای کار تولید مثل. در رابطه جنسی لذت جایی نداشت و به طور کلی پیش از ازدواج و یا خارج از رابطهی زناشویی ممنوع بود و گناه. در ادامه همین احکام مذهبی حاکم بود که زنان بیوه نیز حق نداشتند پس از مرگِ شوهر دگربار ازدواج کنند. و باز در همین راستا؛ در نکوهشِ لذتِ جنسی بود که همجنسگرایی و خودارضایی گناه محسوب میشدند. همزمان با جنبشی که نظر به آزادیهای فردی و اجتماعی داشت و سرانجام به جدایی دین از دولت انجامید، روابط اجتماعی انسانها نیز در بسیاری از عرصهها تغییر یافت. به راهِ آزادی جسم بود که انقلاب جنسی در دهه شصتِ قرن نوزدهم سراسر جهان غرب را در بر گرفت، احکام و نگاه مذهب و سنت را پشت سر گذاشت و آزادیهای جنسی گسترش یافت. آنچه را که تا دیروز اخلاق محسوب میشد، از محدوده اخلاق اخراج شد. از پی همین جنبش بود که بکارت زن نیز به تاریخ پیوست و خانواده شکلِ سنتی خویش را از دست داد. این روند اما دارای پشتوانهی فکری و عملی بود و سالها مبارزه در تئوری و پراتیک با خود به همراه داشت. اختیار فرد بر بدن خویش، آزادیهای جنسی و لذت از آن، عشق و رابطه آن با جسم، هویت جنسی و بسیاری دیگر از مقولات در این عرصه از حریم شخصی خارج شده، بحثی عمومی و اجتماعی گشت. تحت تأثیر انقلاب جنسی، فمینیسم و قرص بارداری، اخلاق جنسی لیبرالیزه شد و این ممکن نبود جز در سایه روشنگری جنسی. بحث بر موضوعهایی چون آموزش جنسی، خودارضایی، رابطه جنسی خارج از خانواده، همجنسگرایی و هویت جنسی، افقهای روشنی بر انسان گشود. در ایران به علت گسستهایی که در پی جنبش مشروطه و نهایت به دنبال انقلاب اسلامی رخ داد، این روند دچار اختلال گردید و شرایطی پیش آمد که امروز شاهد آن هستیم. در سالهای اخیر تحولاتی را میبینیم که بیشتر ظواهرند و نمیتوانند بنیادی عمیق و فکری بایسته را نماینده باشند. و همینجاست که مفاهیم غربی بد فهمیده میشوند و جامعه روشنفکری ایران دچار تقلیلگرایی میگردد. در همین راستاست که بیبندوباری جنسی نام آزادی جنسی به خود میگیرد. به بیانی دیگر؛ آزادی تن و حق مالکیت انسان بر تن خویش، و همچنین آزادیهای جنسی در غرب پشتوانهای چون آزادی اندیشه و بیان و دمکراسی و لیبرالیسم دارد، چیزی که در جامعه ایران وجود ندارد. و اصلاً فکر آن نیز امکان بروز نیافته است. در هنر و ادبیات و نیز رفتار اجتماعی غرب این مقوله بر همین پشتوانه و پیشزمینه استوار است، چیزی که سالیانِ درازِ مبارزه را پشت سر گذاشته است. در رابطه با ایران، جامعه فاقد چنین پشتوانهای است و نمیتواند آنها را به شکل غربی خویش درک کند و اینجاست که دچار کژفهمی میشود. نتیجه اینکه؛ فساد جای آزادی مینشیند. در واقع مدرن بودن باید ابتدا در سر و در ذهن اتفاق بیفتد، در غیر اینصورت همانی میشود که دیده میشود. فهم سکسوآلیته را نمیتوان بدون آزادی اندیشه و بیان تصور نمود. سکسوآلیته در برابر اقتدار و کنترل جنسی، از خود تهی میشود. در هراس حاکم بر جامعهی ایران نمیتوان از سکسوآلیته سخن گفت. مدرنیته نه در سنت، بلکه بر سنت بنا میگردد و در این راه نو گام پیش میگذارد. سکسوآلیته تنها در بُعد جنسی محدود نیست. در وسعتی تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی معنا میپذیرد. سکسوآلیته بر فردیت استوار است و در آزادی فردی و اجتماعی رشد میکند و شکل میگیرد. بر این اساس مبارزانِ راه رسیدن به آن، نمیتوانند خود را در یک عرصه محدود کنند و این کاریست دشوار.(۶) میل جنسی امری غریزی در انسان است که در روند زندگی تأثیر از محیط و فرهنگ کسب میکند. میتواند با وی بماند و یا در توانِ دگرگونی خویش، دگرگون گردد. این میل را میتوان در حیوانات نیز مشاهده نمود. رفتارهای جنسی از همان آغاز تولد بر کودک تحمیل میگردند و در زندگی وی شکل میگیرند. اگر بدن را منشاء لذت بدانیم، نخستین تجربههای لذت، از جمله لذتِ جنسی، از همان نخستین سالیان زندگی آغاز میشود. فقدان آن اما موجب رنج و ناگواری در بزرگسالی است. در فرهنگهای سنتی، از جمله فرهنگ ادیان ابراهیمی، لذت در حصار قرار میگیرد، محدود میشود، زشت و گناه شمرده میشود؛ چیزی که باید از آن دوری کرد. اینجاست که تابوها سربرمیآورند. تابوها بر قابلیت جنسی و رفتار افراد تأثیری منفی میگذارند. به طور کلی فرهنگ تأثیری تعیینکننده بر رفتار جنسی دارد. تحت تأثیر فرهنگ است که اصل لذت از رابطه جنسی حذف میشود و این رفتار صرفاً به تولید مثل محدود میماند. عضو جنسی نیز در این فرهنگ میتواند همچون لذت جنسی مایه شرم و گناه گردد. چنانچه آلت جنسی بینام میگردد و یا "شرمگاه" خوانده میشود. میزانِ فرهنگ در روند جامعه باعث میشود تا رفتار جنسی انسان از جسم فراتر برود و زبان را نیز به خدمت گیرد. دخالت و تأثیر زبان در رفتار جنسی باعث تحولِ آن میشود و آن را از امری غریزی و حیوانی فراتر میبرد. زبان باعث انتقال ارزشها و تجربهها نیز میشود، احساس را بیان میکند و پژواک خواهش جسم میشود. لذت بردن و لذت بخشیدن در رابطه جنسی به زبان غنا میپذیرد و زوج با دنیایی دیگر از هم آشنا میگردند. تفاوتها را میشناسند و به فهمِ هم میرسند. در این شرایط است که پیشینههای تربیتی و چه بسا ژنتیکی میتوانند در این رابطه نقش مثبت و یا بازدارنده داشته باشند. باورهای فرهنگی و دین بر منش جنسی انسان تأثیر میگذارند. نیازِ سرکوبشده میتواند سلامتِ روانی را درهم ریزد. به همین علت آگاهی میتواند نقش مهمی در آن داشته باشد. دانشِ امروز بر موضوع، قادر است شخص را از حصار تنگِ نسلهای پیشین برهاند. برای نمونه؛ خودارضایی که قرنها رفتاری زشت بود، در سایه تحولات علمی از زشتی خارج میشود و چه بسا، در حفظِ سلامت افراد و جامعه، مفید واقع میگردد. آنچه برای سلامت "مضر" قلمداد میشد، زمانی دیگر تصویری غلط نام میگیرد. انتشار کتاب "اونانیا" در سال ۱۷۱۲ تأثیری مثبت بر این روند داشت.(۷) بر آنچه که زمانی عامل بسیاری از بیماریها (ضعف چشم، سفلیس، کری، دیوانگی، حواسپرتی، فساد اخلاقی) قلمداد میشد، نقطه پایان گذاشت و یا حداقل اینکه شک در درست بودنِ آن برانگیخت. تا سالهای سال یکی از پُردغدغهترین کار مردان این بود که در ناآگاهی خویش، میل جنسی زن را کنترل کنند و از بیدار شدن امیال او بپرهیزند. این مردان مجبور بودند میل جنسی خویش را هم در حصار دین و فرهنگ و سنت به حصار درآورند. کشتنِ امیال جنسی در خود، وظیفهی همهی دخترانِ خوب نیز بود. __________________________________ ۱- Der Wille zum Wissen, Sexualität und Wahrheit, Erste Band, Michel Foucault, Suhrkamp 1983 ۲- - اراده به دانستن، میشل فوکو، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده ، نشر نی، تهران ۱۳۸۴، ص ۱۱۴ ۳- اراده به دانستن، میشل فوکو، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، تهران ۱۳۸۴. این کتاب ترجمه جلد نخست از کتاب سه جلدی فوکو است در تاریخ جنسیت. ۴- سکسوآلیته، جفری ویکس، ترجمه حمید پرنیان، از انتشارات رادیو زمانه ۱۳۹۲ ۵- برای اطلاع بیشتر در این عرصه رجوع شود به؛ شهلا شفیق، اسلام سیاسی، جنسیت و جنسگونگی، ترجمه رضا ناصحی، انتشارات خاوران، پاریس ۲۰۱۳ ۶- برای اطلاع بیشتر از نابسامانیهای جامعه ایران در این عرصه، رجوع شود به؛ نجمه موسوی (پیمبری)، از سکوت تا غوغا (نگاهی دیگر به سکسوآلیتهی زن ایرانی) انتشارات مجله آرش، فرانسه ۲۰۱۷ ۷- Onaniaاثر نویسنده انگلیسی یوهان (John Marten) مارتن است که برای نخستین بار در سال ۱۷۱۲ در لندن منتشر شد و پس از آن به بیشتر زبانهای اروپایی ترجمه شد. اونانیست به کسی گفته میشود که خودارضایی میکند. نظرات خوانندگان:
نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|