
انتخاب ترامپ در ۵ نوامبر سال جاری به وسیله مردم آمریکا باعث گردید تا سیل بزرگی از تحلیل ها و تفسیرها در مورد این انتخاب که قرار نیست بر طبق قانون اساسی امریکا دوباره تکرار شود، به راه افتد. از تحلیل های اغراق آمیز در مورد اغاز دوران جدیدی در تاریخ و پایان دوران لیبرال دموکراسی تا تحلیل های کمتر اغراق آمیز تا تفسیرهای اختصاصی تر که به بررسی اثر این انتخاب بر مناطق و کشور های خاصی از جهان میپردازند.
از میان کشورهایی که پیشبینی میشود این انتخاب در آنها تاثیرات شدیدی داشته باشد یکی ایران و دیگری اکراین است. آن چه برای ما به عنوان ایرانی مهم است تاثیر آن بر ایران است. ولی با توجه به حمایت ایران از روسیه در حمله به اوکراین به طور غیر مستقیم ما هم با مسائل اوکراین درگیر خواهیم بود. اشتباه استراتژیک ج.ا در حمایت از حمله روسیه به اوکراین برای ما تبعاتی خواهد داشت که در ماه های اخیر شاهد اولین نشانه های آن بودیم و با آمدن ترامپ ممکن است بدتر هم شود. به عنوان مثال کشوری مثل آلمان که از زمان رضا شاه علیرغم فراز و نشیب های تاریخی رابطه خوبی با ایران داشته و در مذاکرات برجام به عنوان کشوری خارج از کشور های شورای امنیت شرکت داشت، اخیرا با بستن مراکز اسلامی و کنسولگریهای ایران وارد فاز مقابله با ایران شده.
صرف نظر از مسائل اوکراین، عکس العمل های شتاب زده برخی از مسئولین ج.ا در چند روزی که از این انتخاب گذشته مثل اعتراف یکی از مسئولین سپاه که تعداد موشکهایی که در عملیات وعده صادق ۲ در خاک اسرائیل به هدف رسیدند، کمتر از میزان مورد نظر بود. یا افشاگریهای عباس پالیزدار در مورد فساد در کشور تا سخنان عراقچی مبنی بر احترام به رای مردم آمریکا در مورد این انتخاب که به عبارتی تبریک به ترامپ تعبیر شده و بسیاری از اظهار نظرهای دیگر، همه نشان از نگرانی شدید اگر نگوییم ترس حاکمیت ایران از این انتخاب دارد. این انتخاب نگرانیهایی در حاکمیت دیگر کشورها مثل کشورهای اروپایی و تایوان هم ایجاد کرده ولی به وضوح سطح نگرانی در حاکمیت ایران بسیار بالاتر از این کشورهاست، یکی از دلایل این ترس وضع بسیار نابسامان و شکننده داخلی در همه زمینه های اقتصادی – اجتماعی – سیاسی است.
اما درد آور ترین و زجر آور ترین اثر این انتخاب برای بسیاری از ما ایرانیان دیدن استقبال بخشی از هموطنان از این انتخاب است که به فراوانی در رسانه های آنلاین وجود دارد. دیدن ترامپ در نقش یک منجی برای نجات مردم از دست نظامی که برامده از انقلابی است که در زمان وقوع خود طرفداران زیادی داشت و در عرض چهار دهه گذشته به یکی از منفورترین نظام های سیاسی تاریخ ایران و جهان تبدیل شده، شرم بزرگی بر انسان ایرانی مستولی میکند. این در حالیست مردم به خصوص در اروپا در همدلی با دولت هایشان از این انتخاب خشنود نیستند. نا گفته نباید گفت که حدود نیمی از رای دهندگان آمریکایی نیز که به او رای نداده اند، ترامپ را کسی میدانند که هدفش نابودی دموکراسی آمریکا است و به شدت با او مخالفند. ولی در کشور ما به علت وجود تضاد شدید بین ملت و نظام حاکم و انباشت کینه در سینهها که ناشی از چهل واندی سال دروغ، فساد، نا کارامدی، اختناق، کشتار شهروندان، و..میباشد، مردم از هر فرصتی برای دهن کجی به نظام استفاده میکنند در نتیجه بسیاری از مردم از این انتخاب خوشحال هستند و آن را روزنه ای برای تغییر می بینند. آیا به راستی این یک تراژدی ملی نیست که در برابر آن قرار داریم و باید شرم ناشی از آن را تحمل کنیم.
به راستی حاکمیت ج .ا چه بلایی بر سر کشور و مردم آورده که تا این حد کینه در وجودشان متبلور شود که بخشی از آنان طرفدار کسی شده اند که در کشور خودش علیرغم پیروزی در انتخابات، بسیاری از مردم او را فاسد، غیر اخلاقی، و مستبد میدانند. طرفداری بخشی از مردم ایران مسلما ناشی از استیصال و نا امیدی از هر گونه اصلاحی در آینده از سوی حکومت مطلقه ولایت فقیه است. این نوع دهن کجی تاسف آور بخش زیادی از مردم کشور به حمیت ملی و نظام حاکم بر کشور بی شک از عوارض حکومتی نا متناسب با زمان است که بیش از چهار دهه است با توسل به غل و زنجیر حکومت کرده و روشی به جز آن نمیشناسد.
به راستی، چرا باید سرنوشت "ثروتمندترین انقلابی" که در قرون اخیر اتفاق افتاده چنین باشد که مردم در سطل های زباله دنبال غذا باشند؟ چرا روحانیت شیعه در این آزمون تاریخی به شدت شکست خورد تا حدی که بسیاری از قرائن نشان میدهد که ایران به ضد مذهبیترین کشور خاورمیانه تبدیل شده است؟ آیا این تراژدی، سرنوشت محتوم حاکمیتی است که آقای خمینی با توجه به شناختی که از روحانیون و عملکرد و رفتار آنان داشت بهتر از تحلیل گری به درستی آن را پیشبینی کرده بود و در یکی از سخنرانیهایش گفته بود " بترسید از روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و آن وقت انقلابی میشود". آیا آن روز فرا رسیده و پشتیبانی از ترامپ نشانه شرم اور آن است. گرچه این امری است که بر هر ایرانی گران میآید ولی از دیگر سو واقعیتی است که باید آن را پذیرفت و با قویترین بانگ به حاکمیتی که چنین شرایطی را بهوجود آورده نهیب زد که دیگر این وضعیت قابل تحمل نیست. این ننگی است که حاصل بیش از چهار دهه نابخردی سیاسی و توهمات ناشی از باور های غلط حاکمان کشور است.
برخی از مفسرین این شرایط را با روزهای آخر حکومت شاه سلطان حسین مقایسه میکنند که نقش روحانیت شیعه در حکومت بسیار چشمگیر شده بود و دشمن پشت دروازه های شهر بود و در دربار بین فقها دعوا شده بود که اندازه ریش مردان چقدر باید باشد. امروز هم در حالی که پادشاهی هم نیست تا تقصیر ها را گردن او انداخت، بین فقهای حاکم در مورد حجاب دعوا شده در حالیکه کوه مشکلات پشت مردم را شکسته است آنها اقدام به باز کردن "کلینیک ترک بی حجابی" کرده اند تا بی حجابی را به عنوان بیماری روانی و اعتیاد معرفی کنند. این برخورد به بی حجابی بر منوال روش های حاکمیتی چهار دهه گذشته است که حاکمیت در دهن کجی به مردم و تخریب روحیه و تحقیر آنان از هیچ اقدامی کوتاهی نکرده و هنوز هم نمیکنند. آیا نمیتوان با کمی عقلانیت و احترام بیشتر به کرامت انسانی حاکمیت کرد؟
در این مسابقه آزار دهنده دهن کجی بین مردم متنفر از شرایط کشور و نظام حاکم که که در چهار دهه گذشته در جریان بوده و در این روزها به خاطر انتخاب ترامپ به حدی آزار دهنده رسیده ، چه طرفی باید مورد سرزنش قرار گیرد مردم و یا نظام . گر چه هستند کسانی که مردم را سرزنش میکنند ولی راست آن است تمام فریاد ها باید بر سر نظامی کشیده شود که بعد از گذشت بیش از چهل سال کشور را به این روز انداخته است که مردم از انتخاب ترامپ خوشحال شوند.
در قبل آمد که انقلاب ایران ثروتمندترین انقلاب در قرون معاصر بوده و با هیچیک از مسایلی که انقلابات دیگر مثل فرانسه و روسیه و چین با ان درگیر بوده اند مواجه نبوده. برای یادآوری خوانندگان از شرایطی که این نظام حاکمیت را در کشور به دست گرفت در زیر لینک سخنان هاشمی رفسنجانی در تابستان ۵۸ آمده و درخواست میگردد که خوانندگان به آن گوش دهند. در این سخنرانی، به خوبی وضعیت بسیار خوب اقتصادی که ج.ا قدرت را در آن هنگام به دست گرفت بیان شده.
https://youtube.com/watch?v=NBZyF3akvV8&si=U0Czm5-BFjyCiMYu
جهت مقایسه و درک سقوط کشور در مدتی کوتاه در زیر لینک سخنرانی دکتر سروش در سال ۱۳۷۰ آمده یعنی ۱۲ سال بعد از سخنرانی رفسنجانی آمده . سروش از قول رفسنجانی میگوید بعد از جنگ هیچ چیز باقی نمانده بود و باید کاری میکردیم که وضع بهتر شود و وقت برای رسیدگی به گلایههای فرهنگی را ندارد. سروش در این لینک از شدت اختناق حاکم بر کشور در آن زمان میگوید که بسیار شنیدنی است و بیانگر آن است که چگونه استبداد و اختناق حتی کسانی مثل سروش را هم تحمل نمیکرد.
https://youtu.be/9wou-Ke5bmw?t=216
بعد از سال ۱۳۷۰ به مدت کمی در زمان اصلاح طلبان وضع کشور تا حدودی بهتر شد و بعد از آن تا کنون با افزایش اختناق، استبداد ، فساد، و توهمات بیمار گونه ناشی از بزرگ بینی کاذب سردمداران و در سایه حکومت مطلقه ولایت فقیه به این جا رسیدیم. لینک زیرنیز سخنان هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۹۰ که از سر نا امیدی فساد حاکم بر کشور را افشا میکند. شاید بیش از این نیازی نباشد که داستان غم انگیز سقوط کشور توضیح داده شود.
https://youtu.be/EogeGLzEFEs?si=ZNJxY4SY-yl_Etjb
بر خلاف انقلابات دیگر که در وضعیت بسیار نابسامانی به قدرت رسیدند و در طول زمان به وضعیت به سامان تری رسیدند، مثل انقلاب روسیه و یا چین، ما از اوضاع بسیار به سامانی شروع کردیم و به این وضع بسیار نابسامان رسیدیم. قابل ذکر است که در طول چهار دهه گذشته بسیاری از کشورهای منطقه ما و شرق آسیا به جهش های بزرگی در زمینه اقتصاد و تعامل با جهان رسیده اند. علیرغم داشتن بالاترین درآمدهای نفتی در این دوران، سقوط مداوم ما ادامه داشته تا به امروز رسیدیم. در این دوران ما در دام توهمات رهبران و گرفتاری در پنجه استبداد دینی که حاصل آن فساد حاکم بر کشور، فرار مغزها، تخریب محیط زیست، حیف و میل میلیاردها دلار، درگیری با جنگ های برون مرزی بی حاصل، و بسیاری مشکلات دیگر ناشی از ناکارآمدی نظام حاکم، به دامان این تراژدی ملی و شرم آور در غلطیده ایم.
امروز در برابر این تراژدی ملی ناخواسته و ناشایسته و تحمیلی قرار داریم و صرفا نمیتوان به ذکر مصیبت پرداخت و باید با ان جسورانه روبرو شد. این تراژدی قبل از هر چیز باید زنگ خطری برای نظامی باشد که چنین تحقیری را بر خود و کشور رواداشته ولی به نظر میرسد که نظام برای تصحیح حرکت های خود به روال چهل سال گذشته، حاضر نیست که با مردم خود تعامل کند و بیشتر مایل است با ترامپ در شرایطی نا برابر به توافق های پشت پرده خفت بار دست یابد نظیر آن چه در جریان گروگانگیری سفارت آمریکا اتفاق افتاد که مسلما خود خسران عظیم دیگری برای کشور است. در این شرایط تراژیک و بی مسئولیتی نظام بر تک تک ایرانیان فرض است که ندا در دهند که برای انجام تغییرات در کشور امیدی به ترامپ نمیتوان داشت. شایسته آن است که مردم با منسجم کردن صفوف خود، امید به آینده بهتر، تقویت جامعه مدنی، ارتقا مبارزات خشونت پرهیز، تکیه بر غرور ملی، و وارد کردن فشار بر حاکمیت مبنی بر احترام به کرامت انسانی و منافع کشور، به مسیر درست و ملی مبارزه، با هدف نجات کشور از این اوضاع با تکیه بر نیروی داخلی داخلی برگردند که مسلما منجر به تغییرات بنیادی خواهد شد.