logo





درد غربت در وطن

چهار شنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳ نوامبر ۲۰۲۴

محمد تقی طیب

new/mohammad-taghi-tayeb1.jpg
آنچه که در این نوشتار قصد بیان کردنش را دارم برایم بسیار سخت و مشکل است زیرا گرچه دقیقا مساله در ذهن خودم کاملا واضح و روشن است ولی با زبان و کلماتی که با یکدیگر در تماس هستیم و در کنار یکدیگر زندگی میکنیم امکان بیان واضح آن دشوار است. در عین اینکه افراد برای تماس و انتقال فکر و منظورشان از کلمات و زبان مشترک استفاده میکنند ، اما خود زبان یکی از موانع اصلی ارتباطات بشری است. حتما شما هم در زندگی شاهد صحنه ها و یا وقایعی بوده اید که حالات مختلفی از قبیل خشم ، خشونت ، اجحاف ، بی منطقی ، نامفهومی ، بی دلیلی و.......برخی مشخصات دیگر در آن واقعه را حس کرده و یا دیده اید ولی قادر به بیان آن در یک کلمه و یا جمله نیستید و حتی با شرح بسیار باز هم ادای کامل مطلب را نمی توانید بکنید. این از مشکلات و نقص هر زبان است ولی ما چاره ای جز این نداریم که با استفاده از کلمات قراردادی سعی کنیم حداکثر وضوح را در بیانمان به دیگری برسانیم.
بعنوان مثال ما در هیچ زبانی در جهان کلمه ای که معادل "رند" زبان فارسی باشد نداریم حتی در زبان فارسی هم که حافظ بطور مکرر در اشعارش این کلمه را به کار برده، استفاده از این کلمه برای ما همیشه محتاج توضیحات اضافی است و در نهایت هم هیچگاه بطور کامل بیان مفهوم این کلمه امکان پذیر نیست.

با پیشرفت حیرت انگیز تکنولوژی در سالهای اخیر ودرواقع یکپارچه شدن جامعه جهانی ، مشکل ذکرشده چندین برابر شده است. هدف از این نوشتار وضعیت زندگی بشر در طول عمروی از لحاظ روحیه و معنی و مفهوم زندگیست. تمرکز من علی الخصوص بر روی تمام مهاجرینی است که در نیم قرن اخیر به دلایل مختلف مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده اند و بالطبع دچار گسیختگی اجباری فرهنگی و هویتی نیز گشته اند. حتی بسیاری از آنهایی که در کشور خود مانده اند، به دلیل تغییر سریع جهانی از جهات مختلف ، از این تهی شدن هویت و دوگانگی در مفهوم زندگی در امان نمانده اند.

مقصود اصلی من از این نوشتار کسانی هستند که اکنون حداقل هفتاد سال دارند . این گروه شروع تغییرات شگرف رخ داده در ایران در عرض پنجاه سال اخیر ونیز چند دهه زندگی قبل از تغییرات عظیم را هم زمان تجربه کرده اند. من چون خودم در این گروه قرار دارم لذا سعی میکنم در قالب کلمات موجود این وضعیت را بیان کنم. واضح است که فقط این نوشتار برای افراد این گروه قابل فهم خواهد بود.

صحبت بر سر ارجحیت و با ارزش تر بودن این دوره با دوره های پیشین نیست، زیرا که مفاهیم و ارزشهای بشری به‌طور مداوم در حال تغییر و تعریف دوباره هستند. کسانی که در دوره زندگی خود با این تغییرات بطور کند مواجه هستند دچار آشفتگی و سراسیمگی روح و مفهوم زندگی نمی شوند اما افراد زندگی کرده در دوره زمانی قید شده ، به‌طور مداوم در مواجهه با تناقض های شدیدی هستند که که در بسیاری از موارد علل پریشانی ها حتی بر خودشان معلوم و یا قابل فهم نیست.
وضعیت روحی ، هدف و مفهوم زندگی در دوره نوجوانی من و والدین من ، قابل فهم برای هر دو طرف بود زیرا تا آن موقع تغییرات بسیار کند و در مقیاس های کوچک رخ میداد و در نتیجه زمان مورد نیاز برای هضم تغییرات وجود داشت و هر دو نسل قادر به تطبیق خود با دیگری در مقیاس تغییرات رخ داده بودند. اما اکنون نسل دوره یاد شده و فرزندان آنها تطابق فکری و مفاهیم زندگی مشترک ندارند ولذا مشکلات عدیده ای بروز میکند که قابل فهم و حل برای هیچ طرفی نیست و برای هر دو نسل مشکل آفرین میگردد.

والدین ما و نسلهای پیش از آنها زندگی آشفته و گنگی نداشتند و در مجموع تقریبا هر کس در حد امکانات خود از زندگی راضی بود اما بنظر من بازنده اصلی در این گذر زمان ، نسل دوره یاد شده میباشد که در واقع تقصیری هم ندارد و بقول معروف گردش روزگار چنین سرنوشتی را برایشان رقم زده است. از خصوصیات مشکلات پیش آمده این است که مسائل ظهور کرده برای والدین با توجه به باورها و منطق گذشته قابل درک و هضم نیست ولی فرزندان آنها بدون دلیل و به دنبال تبعیت از یکدیگر، این دگرگونی های عظیم را پذیرفته اند.بر این مبنا عکس العمل والدین برای فرزندانشان در مقابل مسائل و مشکلات پیش آمده قدیمی و نا کارآمد میباشد.

اثر دردناک دیگر این دو گانگی فرهنگی را افرادی که پس از سال ها دوری ازوطن به ایران سفر میکنند با تمام وجود می بینند و حس میکنند. همسر من در سفری که چندین سال پیش به تهران داشت ، یک تاکسی تلفنی سفارش میدهد. پس از سوار شدن به تاکسی راننده سئوال می کند شما از خارج آمده اید؟ همسرم جواب میدهد بلی اما شما از کجا فهمیدید؟ راننده که مرد موقری بوده ، جواب میدهد از طرز بستن درب ماشین. این مورد نشان میدهد که تغییر فرهنگ چه تاثیری در جزئی ترین امور زندگی دارد. هدف از این مثال ارجحیت دادن یکپارچه فرهنگی بر دیگری نیست که آن خود محتاج به گفتار مبسوط دیگریست.

در آلمان بسیاری از اوقات به مهاجرینی که در کشور آنها زندگی می کنند و رفتار یا گفتار غیر مرسوم و جلب توجه کننده ای دارند ، از لغت " خارجی" استفاده میکنند. معمولا بکار بردن این کلمه بار منفی را نمایان میسازد که البته باعث آن عمدتا عمل فرد مهاجر در آلمان است. استفاده از لغت «خارجی» به علت رفتار غیر معمول در جامعه از قبیل بلند صحبت کردن در وسائل نقلیه عمومی و ریختن آشغال تنقلات روی زمین موقع راه رفتن است. تجربه واحساس خارجی بودن در وطن ، تا بن وجود انسان رخنه کرده و او را می آزارد. در مصاحبت ها و ملاقات ها با دوستان و حتی افراد نزدیک فامیل ، این دوگانگی عظیم فرهنگی بوجود آمده و" غریب بودن در وطن "را میتوان بوضوح شنید ، دید و در نهایت رنج برد.

محمدتقی طیب – هامبورگ
ششم نوامبر دوهزارو بیست و چهار



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد