از آرزوهای دختران بگو

کودکانی بودند در بهار زندگی
آرزوها در دل
در حال شکفتن بودند...
در حال شکفتن هستند
آنان بسیارند
در کوچه و خیابان
در شهر، در مدرسه و دانشگاه
در خانه های امن
در بازداشتگاه ها
در مراکز نگهداری از کودکان خیابانی
در خانه هایی که نامی بر آنها نیست
دختران که از رحم مادران چشم به ستارگان دوخته اند
دختران که طالع نحس پنداشته می شوند
دختران
ناخن ها به رنگ آذین می کنند
لبان را سرخ می کنند
گیسوان می افشانند
در رویا بال می گشایند تا بر شانه های عاشقان بنشینند
از دختران بگو
از دختران شهرم بگو
از دختران بگو که گیسوان به گل آذین کرده اند
از دختران بگو که در رویا رخت عروسی بر تن دارند
از دختران بگو که در رویا مادری را تمرین می کنند
از دختران بگو که در حزین خرابات ساقیان عشق هستند
از دختران غمگین بگو
از دختران شاد بگو
از دختران بگو که چشم به عاشقان دارند
از دختران بگو که از آتشِ درون می سوزند
با ز هم بگو...
از دختران بگو که شیرینی عشق را از آنان به یغما برده اند
از دختران بگو که اسیر دستان سیاه پوشان اند
از دختران مان بگوئید
از دختران تان بگوئید

پائیز ۲۰۲۴
محمود میرمالک ثانی