مهدی استعدادی شاد ،در سایت عصر نو مقاله ای چاپ کرده است در باره مسعود کیمیایی و ساخته او فیلم قیصر. از همان آغاز مقاله مخاطب توجه اش به مضامینی که نویسنده با دقت مطرح کرده است، جلب میشود .بیش از همه صراحت کلام و احاطه او به تاریخ تحولات اجتماعی میهنمان.در واقع میتوان گفت که نویسنده پیش از آنکه به «سینمای مسعود کیمیایی » بهطور اعم و فیلم بلند قیصر بهطور اخص بپردازد، از دیدگاه جامعه شناسانه بهدرستی مسایلی را که جامعه ایران سالیان متمادی در گیر آن بوده و هست به وجه درخشانی پیش چشم مخاطب ترسیم کرده است. سپس به فیلم «قیصر ساخته مسعود کیمیایی » پرداخته است. در آغاز فشرده ای از سناریو فیلم ارائه داده و بعد برداشت متفاوت دو هنرمند «ابراهیمی گلستان، نویسنده و فیلمساز، هوشنگ کیکاووسی، منتقد سینما که اگر اشتباه نکرده باشم یک فیلم بلند سینمایی هم ساخته است. در این شکی نیست که نویسنده صرفا برای روشن شدن قضایا به این مهم پرداخته است و در این رهگذر توانسته با قلم شیوای خود بر مضمون اثر سینمایی کیمیایی «قیصر» نور و روشنایی بیشتری بتاباند. نویسنده از لحاظ مضمون به نقد فیلم قیصر دست یازیده، اما در نهایت از« سینمای کیمیایی »؛ از عوالم او دور مانده است. البته نویسنده خودش بهتر می داند در رابطه با یک اثر هنری -سینمایی- ضروری است که ناقد اولاً موقعیت اجتماعی فیلمساز را بهخوبی درک کند، وابستگی طبقاتی ،اینکه فیلمساز با چه عوامل دست و پا گیری درگیر بوده است و اساسا چگونه قادر شدهاست با اندک تدارکات و بی هیچ پشتوانه مالی برای «,رآلیزه کردن» فیلم قیصر تن به خطر بزند. آنگاه باید دید جایگاه کیمیایی در جامعه و اینکه این جوان علاقمند به هنر هفتم بدون اینکه مثل خیلی از اساتید در این قلمرو تحصیلات آکادمیک داشته باشد، در کجای خاک میهن ریشه دارد. کیست و تحت چه شرایطی و عواملی توانسته با جسارت دست به تجربه بزند .،اسفندیار منفرد زاده، این موسیقیدان جوان چگونه توانسته با الهام از هنر نمایشی «تعزیه »و با بهرهگیری آلات و ابزار موسیقی سنتی و با درک عمیق مضمون فیلم کیمیایی بیان تراژیک زندگی قیصر و خانواده اش باشد. قیصر بیش از هر چیز یک فیلم ایرانی است، همچنانکه که «پدرخوانده» بر گرفته از سنت مافیایی ایتالیا است، همچنانکه «بانی و کلاید» بر گرفته از سنت آدم های ماجراجوی آمریکا ست. یا بگیر «آل کاپون » یا«پاپیون» فرانسوی. باید دید چه عواملی باعث شد فیلم قیصر به محض آنکه روی اکران آمد، خوش بدرخشد .
مسعود کیمیایی کار گردان اعماق است! فیلمساز جوانی که اوایل فیلم تجربی میساخت، بی هیچ پشتوانه مالی با کمک بازیگر جوانش«پوری بنائی» این فیلم را ساخت، اسفندیار منفرد زاده تمام خلاقیتش را بهکار برد که به عالیترین شکلی موسیقی متن قیصر را بسازد. ارکستر کوچک کیمیایی، بازیگران، موسیقی دان، عکاس و فیلمبردار در یک هماهنگی کامل بی هیچ چشمداشتی قیصر را ساختند .این فیلم درخشید، تماشاگران آن موسیقی متن فیلم قیصر را ضبط کرده و به خانه ها بردند.در واقع میتوان گفت که کیمیایی و بازیگران تولد دوباره پیدا کردند. بهروز وثوقی، با بازی درخشانش یک چهره سینمایی شد . وثوقی در ادامه بازیگری به تماشاگران نشان داد که چه استعداد شگرف در وجودش نهفته است.
فیلم سیاه -سفید است، نور و روشنایی و سایه روشن های فیلم بیان فضای سنگینی است که بعد از مرگ تراژیک خواهر کوچکتر قیصر بهوضوح احساس می شود. باغچه و حیاط و حوض و ایوان خانه فضای خانههای جنوب تهران را به تماشاچی القآ می کند. در باغچه پرندهای نمی خواند، اصلأ پرندهای بهچشم نمیآید که بالای شاخ و برگ درختان بنشیند و آواز بخواند. هوا ابریست ،ابر ها بر آسمان خانه سنگینی می کنند .تو گویی بعد از خودکشی خواهر کوچکتر آفتاب و روشنایی از خانه رخت بسته است. این تصاویر در کادر خوش نشسته است .گفت و شنود اشخاص فیلم ، اصلاحاتی که بهکار می برند مؤید ایناست که کیمیایی احاطه کامل بزبان مردمان جنوب شهر تهران دارد .از این رو برای تماشاگر واژگان ملموس هستند، زنده هستند. دوربین کیمیایی با وسواسی همه زوایای یک خانه سنتی جنوب تهران را به تصویر می کشد. خانه سوگوار مرگ نابهنگام عزیزی است که روی در نقاب خاک کشیده است؛ خواهر کوچکتر که میتوانست عاشق شود، عشق بورزد و به خانه بخت برود. اهل خانه سوگوار اوست. خنده و شادی از این خانه رخت بسته است. در همچین شرایطی قیصر برادر کوچک «فرمان»از جنوب به خانه بر می گردد. موسیقی متن با ضربآهنگ بی وقفه بیان لحظه به لحظه احوالات تراژیک اعضای خانواده است. همه این عوامل پیش زمینه عمل نمایشی است که دست کیمیایی را برای یک سری ماجرا باز می گذارد.
کیمیایی هوشمندانه زمینه را بهگونهای آماده می کند که تماشاگر نه تنها حضورش را در «سکانس های» متحرک هردم پیشرونده فیلم احساس می کند، بلکه به مثابه قصه گوی «شهرزاد هزار و یک شب» هر حادثه را بهگونهای باز آفرینی می کند که تماشاگر بی قرار در انتظار حادثه بعدی است . کیمیایی تماشاگر را در انتظار نگه میدارد، بهگونهای که در حرکت پایانی «سکانس آخر» نفس در سینه حبس می کند و این پرسش پایانی: بعد چه خواهد شد، ماجرای قیصر چگونه پایان خواهد یافت؟. قیصر از این منظر یک فیلم موفق «آکسیون»فارسی است. فیلم موفق بهغایت ایرانی است . اصالت فیلم قیصر بهخاطر ایرانی بودنش است. گرچه پیش از کیمیایی، فیلم های «شب قوزی، زنبورک و جنوب شهر از فرخ غفاری » و فیلم «خشت و آینه از ابراهیم گلستان » را داریم، فیلم قیصر ساخته مسعود کیمیایی به نوبه خود دریچه تازه ای بروی سینمای معاصر گشوده است .
مخاطب به این نکته وقوف کامل دارد که مسعود کیمیایی مانند سینماگران مطرح معاصر ما علیرغم وجود سانسور و ممیزی بر آن است که زندگی مردمان اعماق را به تصویر بکشد. راقم این سطور بر آن نیست که به باقی فیلم های کیمیایی- فیلم هایی که در زمان اقامتش در ایران دیده است، بپردازد: رضا موتوری، گوزنها، سفر سنگ و ....اما این را میداند که ساختن فیلم در سایه سانسور و ممیزی چندان آسان نیست. فیلم های رخشان بنی اعتماد، بهرام بیضایی و زنده یاد داریوش مهرجویی مصداق کلام ماست. علیرغم عوالم بازدارنده، سینمای مستقل فارسی همچنان حضوری فعال و زنده دارد. به برکت ذهن خلاق و پویای سینماگران میهنمان ،سینمای مستند -داستانی در لابیرنت پیچیدهای که مسؤلین سانسور و ممیزی سعی در مهار کردن آن دارند، به سینمای زیرزمینی روی آورده اند. حال، پرسش بنیادی ایناست ؛جایگاه سینماگران مستقل همچون محمد رضا اصلانی، ناصر تقوایی، پرویز کیمیاوی، کامران شیردل در این مجموعه در کجاس؟ اصلانی شاعر و خالق مستند زیبای «جام حسنلو » و فیلم بلند «شطرنج باد» که بهعنوان ده فیلم برتر سینمای موج نو انتخاب شدهاست. تقوایی که همچون «فرنسوا تروفو » کار گردان شهیر فرانسوی که اغلب فیلمهایش از مضامین «داستانی» سرچشمه می گرفت:«آخرین مترو، ژول و ژیم، فارانهایت ۴۵۱» پرویز کیمیاوی، یکی از جهره های درخشان سینمای موج نو فارسی «پ،مثل پلیکان، مغولها» کامران شیردل، مستند ساز بی بدیل سینمای مستقل ایرانی، پرسیدنی است جایگاه خالی مستند ساز «محمد رضا مقدسیان»در کجاست؟ «کوره پز خانه » سپس نسل بعدی از راه میرسد؛«جعفر پناهی و محمد رسول اف » آنها علیرغم تداوم ایجاد موانع در حیطه سینمای مستقل بی وقفه به کار خلاقه سینمای مستند و تجربی و داستانی مشغول هستند. همانطور که می بینیم علیرغم محدودیت ها و فشار مضاعف ممیزان کارنامه درخشان آنها از مرزها گذشته و به عنوان «سینمای معترض» در معرض دید تماشاگران جهان قرار گرفته است.
در خاتمه. لازم است در همین جا یادآوری کنم که فیلم«دار» ساخته رضا علامه زاده زمانی که او جوان بود و در بند بود و فیلم «دار» در محاق سانسور و به قول کیمیایی«توقیف» بود و او کیمیایی چقدر دلش می خواست که فیلم «دار» به نمایش گذاشته شود. ،در تبعید به عنوان سینماگر معترض دست به ساختن مستند هایی زده است که به جرات می توان از آن ها بهعنوان «سینمای مقاومت » نام برد.