فاشیسم در میان ایرانیان مترادف وهمسنگِ برتری طلبی سرزمینی یا ملیتی، قومی، مذهبی و نژادی هم بکار برده می شود در حالیکه این واژه و پدیده به عنوان یک ایدئولوژی و نظریه سیاسی در حوزه سیاست و اقتصاد با مترداف پنداری های ما، معنا و کارکردی تقریبا متفاوت داشته است، که البته این تفاوت ها موضوع مورد نظر این یادداشت کوتاه نیست.
در بارۀ محتوی انسانی، اجتماعی و تاریخیِ شّر و خوی برتری طلبانۀ خشونت آفرین، به عنوان يک ” کنش فردی، اجتماعی و سیاسی" و توحشی گاه " بهنجار و نهادینه" شده بسیار نوشته و گفته شده است.
درتاریخ میهنمان رگه هایی از آزاداندیشی و انسان دوستی، مدارا و صلح جوئی وهمزیستی با دیگری و دگربودگی وجود داشته است، اما تاریخ ما تاریخ برتری طلبی دینی، نژادی، سرزمینی یا ملیتی، قومی( اتنیکی) وجنسیتی نیزهست. تلاش شده و می شود تا ویژگی های برتری طلبی را در ناخودآگاه فردی و تاریخی مخفی کنیم و روی به فراموشی وتقویت "ضعف حافظه جمعی" بیاوریم. این ویژگی ها در عرصه سیاست و دین و ادبیات گاه به عنوان هنجار و معیار اجتماعی خودی نشان داده اند، حتی در گاتها و در ادبیات و متونی که درسنامه های اخلاقی هم بوده اند مثل گلستان سعدی، قابوسنامه، اخلاق ناصری، مرزباننامه و بسیارانی از اشعار و متون تاریخی و ادبی و مذهبی نوعی برتری طلبی های به ظاهر"عقلانی" و توجیه شده رامی توان دید.
برتری طلبی سامان یافته و سامان نيافتۀ گروه های اجتماعی، مذهبی، سیاسی يا دولتی دراشکال گوناگون با اعمال خشونت هایی مثل تحقیر و توهین، آزارهای روانی و جسمانی، ضرب و شتم و قتل نسبت به مهاجران و تبعیدیان دیگر کشورها و حتی هموطنان ایرانیِ دگراندیش سیاسی و عقیدتی روا داشته شده است. تازه ترین نمونه های تاریخی خشونت آفرینی های مسلمانان قشری علیه مهاجران سیک هندی در دوران پهلوی، و در حکومت اسلامی علیه افغان هاست. بخشی از این ویژگی های برتری طلبانه به حوزه ی غريزه و رفتار "غیر انسانی" انسان نسبت داده می شود، بخش هایی به "تامین منافع معنوی و مالی" و "رقابت" در عرصه های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی، و پاره ای نیز تربیتی و یادگرفتنی ست.
تنها راه مبارزه با جنون برتری طلبی و سلطه گرایی که جنایت ها و جنگ ها پیامد داشته آگاهی و خود آگاهی بشر است، بشری که جنون نژادپرستی، دین و ایدئولوژی محورانه و قوم پرستانه و تفاوت ميان ”من” و ” ديگری ” را یا نمی فهمد یا بر آن است این تفاوت را نابود کند. این نگاه ناعادلانه که نوعی خشونت است نابرابری و بی عدالتی های جديدی با خود به همراه دارد و تعادل اجتماعی و سیاسی جوامع را بهم زده است.
برتری طلبی نشان فقدان سرمايه اخلاقی اخلاق انسانی و مدنی ست و بیان فکر و رفتار غیر دموکراتیک قبیله ای، فرقه ای و سکتاريستی ست که در سطوح مختلف روابط اجتماعی مثل روابط خانوادگی، روابط اجتماعی و آموزشی، سازمان ها و احزاب سياسی و ساختار های حکومتی و دولتی خود را نشان داده است. جامعه ما که هنوز با هنجار ها و معيار ها و ساختارهای مذهبی و مستبدانه، قبيله ای و ايلی روبرو ست می رود تا به شّر و خوی برتری طلبانه بیش از پیش آلوده شود.
امروزدر اوجگیری برتری طلبیِ خشونت آفرین فقط حکومت ها و دولت ها و چهره های تمامیت خواه و نژاد پرست وبرتری طلب نقش آفرین نیستند، بخشی از مردم و جامعه و رسانه گردان ها هم گاه در مسیر تقویت این فجایع در فضای عمومی گام بر می دارند.
برتری طلبی چه از سوی دولت و چه از سوی جامعه، خشونت اجتماعی، سياسی و دینی است که در ایران در برخورد با مهاجران غیر ایرانی، تبعيض قومی، ملی و جنسیتی رواج دارد.
برتری طلبی خشونت آفرین در زمرۀ ميراث های فرهنگی، سياسی و مذهبی ما ايرانيان نیز هست. اگر با فرهنگ برتری طلبی خشونت آفرین مبارزه نکنيم با انواع دیگری از این شّر مواجه خواهیم شد. برتری طلبی در هر شکل اش نفی” تقدس حيات” و " کرامت انسانی" ست.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد