logo





دولت پزشکیان و منحنی سینوسی ثبات سیاسی کشور
بخش اول – ثبات سیاسی ناپایدار

جمعه ۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴

حمید شیرازی

تشکیل دولت آقای پزشکیان با حواشی و هیاهو های بسیار بهانه ای شد تا نگارنده تامل بیشتری درباره چرایی و چگونگی تشکیل این دولت انجام دهد. اولین چیزی که در این تامل جلب نظر میکند آن است که این دولت در هنگامی تشکیل می‌شود که ج.ا در بدترین و بحرانی ترین وضعیت تاریخ ۴۵ ساله خود قرار دارد. با دقت در این انتخابات و مرور تاریخی تشکیل دولت‌ها در ایران ، نگارنده به این نتیجه رسید که تشکیل این دولت مانند یک فیلم سینمائی تکراری است که در گذشته ان را در عرصه تاریخ کشور دیده است. این فیلم یعنی تشکیل دولت هائی مثل دولت آقای پزشکیان وقتی بحران های سیاسی – اجتماعی- اقتصادی کشور در اوج خود بوده اند با بازیگرانی دیگر چندین بار در صد سال گذشته کپی و تولید شده و برای مردمی که با چشمان حیرت زده و نا امید ناظر اوضاع بوده اند به نمایش گذاشته شده.

هدف از بخش اول این نوشتار بررسی تاریخ پر فراز و نشیب ثبات سیاسی در کشور از دیدی کلان در صد سال گذشته و رابطه آن با تشکیل دولتی مثل دولت آقای پزشکیان است. تاریخی که در آن به وضوح می‌توان یک منحنی سینوسی در فرایند ثبات و توسعه کشو را مشاهده کرد. منحنی سینوسی، به منحنی تناوبی گفته می‌شود که محور افقی آن زمان و محور عمودی آن یک متغیر مثل ولتاژ است. در این منحنی متغیر به طور تناوبی از نقطه مبدا صعود می‌کند تا به حداکثر خود م‌یرسد و سپس به پایین افول می‌کند تا به کمترین می‌ان می‌رسد و دوباره صعود می‌نماید. اگر ثبات سیاسی کشور را درصد سال گذشته را متغیر محور عمودی قرار دهیم و زمان را در در محور افقی و منحنی ثبات را رسم کنیم، منحنی به‌دست آمده نشان می‌دهد ثبات و یا توسعه کشور یک منحنی تاسف بار سینوسی است. بدین معنی که در طول صد سال گذشته چندین بار شاهد ارامش و صعود و رشد کشور و افول آن تا مرحله اشغال نظامی در زمان رضا شاه، اشغال اقتصادی در زمان ج.ا، و وضعیت نابهنجار سیاسی – اقتصادی- اجتماعی کنونی بوده‌ایم. ثبات مقطعی و توسعه نسبی و سپس افول وحشتناک شرایط کشور بر اثر نابخردی‌های سیاسی نیاز به تشکیل دولتی غیر متعارف دارد که به نحوی بحران های انباشته شده ناشی از نابخردی های خانه خراب کن را از طرق مختلف مثل لفاظی، کاهش فشار بر مردم، سازش های بین المللی، و.. رفع و رجوع کند. این فراز و نشیب ها و تشکیل دولت های غیر متعارف و از سر درماندگی سناریو تکراری فیلم سینمایی است که قبلا اشاره شد. آخرین نسخه این فیلم دولت کنونی با بازیگری آقای پزشکیان است.

هر چند مشاهده این حرکت سینوسی آسان تر از تحلیل دلایل ان است، ولی هدف مهمتر آن است که به ریشه ها و دلایل این حرکت سینوسی تاریخ کشورمان پرداخته شود که بی شک کار مشکلی است و نیاز به تامل بيشتر و‌ درگیرشدن حداکثر متفکران و فرهیختگان ایرانی را دارد. در بخش دوم این نوشتار، نگارنده سعی کرده در حد توان به واکاوی دلایل منحنی سینوسی ثبات در کشو پردازد.

نام دولت آقای پزشکیان
– برخی مخالفین، دولت ایشان را دولت رهبری می‌دانند و آقای پزشکیان را مهره ای بیش نمی‌داند، برخی دیگر آن را دولت دوم رئیسی خوانده اند، برخی دیگر آن را دولت بیان مشکلات میدانند، زیرا روزانه اقای پزشکیان مشغول بیان مشکلات است از بی پولی گرفته تا بقیه داستان ها، و بسیاری نام های منفی دیگر. مبنای این نوع نگرش تحقیر آقای پزشکیان است که به باور نگارنده عملی پسندیده نیست.

راستی اگر بخواهیم نامی به این دولت دهیم چه نامی باید بر آن گذاشت؟ به باور نگارنده بهترین نام برای این گونه دولت ، "دولت استیصال" و یا "دولت از سر درماندگی" است. انتخاب این نام به هیچ رو در جهت تخفیف آقای پزشکیان و ناظر بر شخصیت و عملکرد ایشان نیست. این نام ناظر به نوع دولتی است که بعد از چهار‌دهه سیاه کاری، گروگانگیری، فساد، بی تدبیری، غارت، درگیری با جهان، مداخله در عملیات نظامی برون مرزی، خودکامگی، اختناق، و ... باید اداره امور کشور را بدست گیرد، آن هم در نظامی که در آن ده ها مافیای قدرت وجود دارد. هر چند به خاطر بعد تاریخی شاید غیر قابل باور باشد، ولی نگاهی به تاریخ نشان میدهد که ما از این گونه دولت های استیصال در صد سال گذشته چندین مورد داشته ایم که دولت آقای پزشکیان آخرین آن‌هاست.

قبل از شروع بحث درباره دولت های "استیصال" گفتنی است که این دولت ها در زمانی تشکیل شده اند که وضع کشور در بدترین شرایط بوده وتشکیل ان ها از سر ناچاری بوده. به عبارت دیگر دولت های "استیصال" در نقطه مینیمم منحنی سینوسی تاریخ ثبات در کشور بوجود می‌ایند تا بتوانند به اوضاع سامانی دیگر دهند. در برابر این دولت ها میتوان به دولت هایی هم اشاره کرد که باید آن‌ها را دولت های "مستاصل" خواند این دولت ها که شمارشان زیاد است در هنگامی تشکیل شده اند که کشور در مرحله نزولی منحنی به نقطه افول در حرکت بوده. نمونه این دولت های "مستاصل" و کوتاه مدت را در زمان بین انقلاب مشروطیت و تا روی کار آمدن رضا شاه و بین سال‌های ۲۰ تا ۳۲ مشاهده میکنیم که در حوزه این بحث نیست و باید جداگانه به آن پرداخت.

محدوده تاریخی بحث
– محدوده بررسی یک صد سال گذشته در نظر گرفته شده که از نظر تاریخی قرابت بیشتری با زمان ما دارد. اگر به تاریخ دور تر ایران مراجعه کنیم نیز با همین روند سینوسی روبرو میشویم. شکست صفویه بدست اشرف افغان، صعود نادر شاه به قدرت، یک پارچه کردن کشور بدست آغا محمد خان، دو شکست از روسیه نمونه هایی از فراز و نشیب تاریخی ماست. برای ورود به بحث نگاهی به وضع کشور در سال ۱۹۱۹م برابر با ۱۲۹۸ ه.ش. نقطه آغاز خوبی است. سالی که کنفرانس صلح پاریس بعد از جنگ بین الملل اول در جریان بود. در آن زمان دولت ایران را به عنوان یک کشور در این کنفرانس نمی پذیرفتند. در مورد این کنفرانس وان چه بر هیئت ایرانی رفته محمد علی فروغی مطالب زیادی نوشته که دست‌مایه مقالاتی دیگر شده. یکی از این مقالات در مرجع (۱) از سایت بی بی سی به نام "چند ایرانی علاف در پاریس" آمده که اوضاع ذلت بار ایران در آن زمان را نشان میدهد. بعد از ان شاهد روی کار آمدن رضاشاه در ایران در ۱۹۲۵ م. برابر ۱۳۰۴ ه.ش بودیم و دولت ایران توانست که قوام نسبی پیدا کند و کابینه های مستاصل جای خود را به دولت های پایدارتری دادند و ثبات و توسعه در کشور آغاز شد. از ان سال تا کنون نظام پهلوی ۵۴ سال و نظام ج.ا ۴۵ سال بر کشور حاکم بوده اند. در هر دو دوره با بحران روبرو بوده ایم ولی بحران هایی که در چهار دهه اخیر و به ویژه دو دهه اخیر با ان روبرو هستیم دارای ابعاد نجومی است. در زیر به مهمترین نمونه های دولت های استیصال اشاره می‌گردد.

اولین دولت استیصال
– روند ۸ سال آخر حکومت رضاشاه سال های تعمیق خودکامگی بود. قطع روابط سیاسی با فرانسه و امریکا و کنار گذاشتن حاج مخبرالسلطنه هدایت به عنوان نخست وزیری معتدل و افزایش روابط با آلمان هیتلری، افزایش فشار داخلی بر مردم رویداد های قابل ذکر در زمینه افزایش خودکامگی است. با شروع جنگ دوم ایران اعلام بی طرفی کرد و روابط با آلمان ادامه یافت و همین امر بهانه ای شد که متفقین به ایران حمله کرده و کشور اشغال نظامی شد. در این شرایط وحشتناک رضا شاه دست به دامان محمدعلی فروغی که - او را زن ریشو می‌خواند و دامادش را اعدام کرده بود- شد و از او خواست که دولتی تشکیل دهد و سلطنت را به پسرش واگذار کند. فروغی با سعه صدر این پیشنهاد را پذیرفت و دولتی از سر استیصال تشکیل داد. او توانست با سیاستی نرم ثبات را به کشور برگرداند و به آلمان اعلام جنگ داد و جمله معروفی گفت که خودش هم به آن باور نداشت" می‌ایند و می‌روند و به ما کاری ندارند"

بی شک اولین دولت استیصال در ایران از نظر داخلی حاصل سال ها خودکامگی، اختناق، فشار بر مردم و.. و از نظر سیاست خارجی ایستادن در جهت معکوس تاریخ یعنی فاشیسم جهانی بود. بعد از شانزده سال ثبات و توسعه آمرانه که اثرات بزرگی در تاریخ ایران داشت، با اشغال ایران این روند متوقف شد.

دومین دولت استیصال
– سال های بین ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ سال های بحران و دولت های مستاصل کوتاه مدت بود. کشور با بحران های فراوان روبرو بود از اشغال اذربایجان تا وضع اسفناک اقتصادی تا درگیری های روزمره خیابانی و ملی شدن صنعت نفت. در سال ۳۲ با سرنگونی دولت مصدق و روی کار آمدن دولت زاهدی دومین دولت استیصال ولی به ظاهر از سر قدرت در ایران برای مدت کوتاهی شکل گرفت که دولت کودتا نام گرفت، بعد از ان با تمرکز قدرت کم کم دولت ها ثبات بیشتری پیدا کردند و دوران ثباتی آغاز شد. یرواند آبراهامیان درباره سال های بعد از ۱۳۳۲ مینویسد " جامعه ایران که سیزده سال صحنه جار و جنجال های نیرو های سیاسی بود، در ۲۴ سال بعد زندگی سیاسی آرامی داشت، سال‌هایی که در ان سیاست مبارزه اجتماعی کم کم به سیاست مهندسی اجتماعی تبدیل شد"(۲). به این ترتیب ثباتی پیش آمد که توسعه را امکان پذیر می‌کرد. حوادث سال های بعد نشان داد این ثبات که در طول ان پیشرفت های بزرگی حاصل شد نیز ثبات پایداری نبود.

سو مین دولت استیصال
– روند رشد و توسعه در کشور در زمان شاه روندی صعودی را نشان میدهد. در سال ۱۳۴۲ شاه مصمم به اجرای اصلاحات اجتماعی شد و درگیری با بخشی از روحانیت شروع شد که به سرعت سرکوب شد و صدمه عمده ای به روند ثبات و توسعه نزد. بین سال های ۵۰ تا ۵۷ دوباره خودکامگی سرعت گرفت ، افزایش درآمد نفت هم عاملی شد بر سرعت بخشیدن به بحران‌های اجتماعی، درگیری لفظی شاه با غرب اوج گرفت، در سال ۱۹۷۵ ایران به قطعنامه ای در سازمان ملل رای داد که صهیونیسم را برابر با آپارتاید میدانست که چندان به مذاق صهیونیسم خوش نیامد ،فساد گسترش یافت، و مجموعه ای از دلایل دیگر ما را به آستانه سال ۵۷ رساند که کم کم قدرت سیاسی قادر به کنترل اوضاع نبود . در این شرایط بعد از نخست وزیر شدن شریف امامی و ازهاری نوبت به سومین دولت استیصال یعنی شاهپور بختیار رسید . در این جا هم باید گفت که دولت بختیار نیز وارث سال ها ندیده گرفتن قانون اساسی و خودکامگی بود و با این قصد قدرت را دردست گرفت تا باقیمانده مشروطیت را نجات دهد که موفق نشد. بسیاری از مفسرین بر این اعنقاد‌ند که اگر دولتی مثل بختیار یکی دو سال زودتر انتخاب شده بود شاید انقلاب ۵۷ رخ نمی‌داد.

انقلاب ۵۷ و اثر ان بر ثبات و توسعه – ایران از معدود کشور هایی است که در طول ۷ دهد دوانقلاب در ان صورت گرفته انقلاب مشروطیت و انقلاب ۵۷. انقلاب مشروطیت قصد شالوده شکنی نداشت و حتی سلسله قاجار را تغییر نداد و قصدش تنظیم قانون اساسی و مدرن کردن سیاست بود . با این حال اثرات شدیدی بر ثبات در کشور داشت. انقلاب ۵۷ اساسا بر سنت انقلاباتی مثل انقلاب فرانسه شالوده شکن بود و اثرات بسیار وسیعی بر ثبات و فرایند توسعه در ایران داشت. انقلابیون پیروز جدید نه تنها داعیه تغیر ایران را داشتند بلکه می خواستند جهان را هم تغییر دهند و گزینه ای در برابر دو اندیشه مسلط سیاسی یعنی کاپیتالیزم و سوسیالیزم ارائه دهند. ولی در عمل چیزی دیگر شد که بحث در مورد ا از محدوده این نوشتار خارج است. در دو دهه اول انقلاب با تنش های سیاسی زیادی مثل گروگانگیری، جنگ با عراق، از بین رفتن مدیریت ها در کشور، در گیری بین جناح های داخلی، اختناق و جنایات بسیار برای تثبیت نظام مثل کشتار ۶۷ و... روبرو بودیم که دوران بی ثباتی شدیدی بود که از عوارض هر انقلابی است.

چهارمین دولت استیصال
– دولت رجایی نیز دولتی تا حدودی از سر استیصال بود، اولین و شاید مهم‌ترین وظیفه ان حل و فصل مسائل حاصل از گروگان گیری بود. این مشکل با قرار داد الجزایر رفع و رجوع شد. قراردادی که هنوز مردم از ان اطلاعی ندارند و میزان خسارات مالی ان به کشو هنوز مشخص نشده. تند روی سیاسی در گروگان گیری نمی‌توانست سرانجامی غیر از ان داشته باشد.

پنجمین دولت استیصال
– دولت رفسنجانی نیز دولتی بود که بر ویرانه های جنگ و و اقتصادی زمین خورده ناشی از ۸ سال جنگ بیهوده تشکیل شد. این دولت می بایست به سازندگی خسارات ناشی از جنگ می‌پرداخت و افزون بر ان باید جوابگوی هزاران جنگنده ای می‌بود که باید به زندگی عادی برمی‌گشتند. او دولت خود را "دولت سازندگی" نامید و خصوصی سازی و اقتصاد سرمایه داری را در دستور کار دولت خود قرار داد و توانست تا حدودی بر اوضاع مسلط شود و ثباتی را به کشور باز گرداند. در پایان این دوره فاصله طبقاتی در کشور افزایش یافت و نیروهای امنیتی قدرت بالایی یافتند و اختناق شدیدی را برای همه مردم حتی خودی ها تحمیل کردند. در این زمینه در مرجع (۳) می‌توانید به سخنان عبدالکریم سروش توجه کنید.

ششمین دولت استیصال
– دولت آقای خاتمی یا دولت اصلاحات در شرایطی تشکیل شد که پس از دو دهه جنگ ، اختناق ، کشتار، و... مردم در ناامیدی کامل بودند و میگفتند مردم با نظام قهر کرده اند. بنابراین به دولت و شخصیتی نیاز بود که بتواند تا حدودی رابطه نظام و ملت را بازسازی کند. دادگاه میکونوس ایران را محکوم کرده بود و در صحنه بین المللی وجهه ایران بسیار پایین بود. دولت آقای خاتمی نیز در این شرایط استیصال تشکیل شد. در دوره اول زمامداری او نفت به پایین تری قیمت خود تا حدود ۱۴ دلار در بشکه رسید ولی این دولت توانست کشور را بسیار بهتر از زمانی که نفت بشکه ای ۱۴۰ دلار در زمان احمدی نژاد بود اداره کند. او تا حدودی نهاد های امنیتی را کنترل کرد و در مجموع کشور رو به یک ثبات نسبی دیگر رفت. دولت او شاید موفق ترین دولتی بود که بعد از انقلاب تشکیل شد. در زمان او نیروهای ضد ثبات و دولت ها سایه و سایر مراکز قدرت تا جایی‌که به خاطر دارم هر ده روز یک آشوب به پا می‌کردند و پیدا بود که این ثبات هم ناپایدار است.

هفتمین دولت استیصال
– دولت آقای روحانی بعد از پایان دو دوره زمامداری احمدی نژاد تشکیل شد در شرایطی که کشور تا خرخره در تحریم های بین المللی بود. این تحریم ها به میدان داری آمریکا و تشکیل ائتلاف جهانی علیه ایران با شرکت روسیه و چین و پشتیبانی سازمان ملل وضع شده بودند. او دولت خود را دولت تدبیر و امید نامید که در واقع دولتی از سر استیصال بود تا بتواند ایران را از شر تحریم های جهانی نجات دهد. این دولت با مذاکرات برجام و بده و بستان های زیاد توانست تحریم ها را بردارد و هواپیمایی پر از پول نقد را به ایران آورد. با پایان تحریم ها ایران تا حدودی نفس راحتی کشید و این جا بود که ماموریت این دولت به پایان رسید. داستان موافقت با برجام در مجلس هم با فرستادن یک پیک به مجلس و به سرعت حل شد. بعد از پایان تحریم ها و پیدایش ثبات نسبی و سرازیر شدن پول نفت درباره نیروهای پنهان داخل نظام فعال شده و با مداخلات فرامرزی نظامی ، درگیری های داخلی هیئت حاکمه، مسئله هسته ای، و.. دوباره تنش ها آغاز شد و با روی کار آمدن ترامپ دوباره تحریم های آمریکا علیه ایران شروع شده و کشور بار دیگر اشغال اقتصادی شد.

هشتمین دولت استیصال
– دولت مستعجل آقای رئیسی دولتی بود که بر اثر استیصال به واسطه وجود مراکز قدرت مختلف با ماموریت خالص سازی به منظور یک دست کردن حاکمیت و حذف تحریم ها تشکیل شد که کار مهمی نکرد و میراث خراب تری را برای دولت بعدی باقی گذاشت.

نهمین دولت استیصال
– دولت آقای پزشکیان اخرین دولت " استیصال" و شاید استیصالی ترین ان در یک قرن گذشته است. همانطور که آمد این مسئله ناظر بر فرد آقای پزشکیان نیست بلکه ناظر بر نهاد دولت در نظامی است که بر اثر چهار دهه نابخردی سیاسی کشور را در مرحله فروپاشی قرار داده. در این زمینه سخن بسیار رفته و احتیاجی نیست که همه ان چه بر این کشور در چهار دهه گذشته رفته در شرایطی که بالاترین درآمد های نفتی را داشته ایم سخنی گفته شود. کافی است اشاره کنیم که برای ارزیابی وضعیت کشورها از نظر اجتماعی – سیاسی- اقتصادی در جهان کنونی شاخص های کمی وجود دارد مانند درصد اشتغال، میزان تورم، ضریب فلاکت، درآمد ناخالص ملی، فساد، ضریب شفافیت، رشد اقتصادی سالانه، اعتماد داخلی به نظام حاکم، اعتبار بین المللی، سیاست خارجی مدبرانه، ضریب خوشحالی مردم، میزان مشارکت مردم در امور سیاسی و...نگاهی به این ضرائب در کشور نشان میدهد که تمامی این ضرایب در نازلترین میزان خود قرار دارند که در واقع نشان از کشوری بیمار دارد که بوسیله نظامی بیمارتر اداره می‌شود واین نظام توقع دارد که دولت جدید معجزه کند. این شرایطی است که بنا بر ضرب المثل ایرانی سنگ روی سنگ بند نمی شود. در زمان روی کار آمدن احمدی نژاد رفسنجانی دقیقا چنین پیش بینی را انجام داد. در این شرایط است که قرعه فال به نام آقای پزشکیان زده میشود و دولت او تشکیل میشود، تا شاید بتواند نابخردی های چهار دهه گذشته را با نیک خویی و بازی کردن نقش منتقد رفع و رجوع کند. آیا این دولت در شرایط فعلی و ساختار معیوب کشور قادر است کاری انجام دهد؟ و یا ستار العیوبی خواهد بود که بعدا به روال جاری برخورد به روسای جمهور گذشته ج.ا تمام کاسه و کوزه ها بر سرش شکسته شود و یک رییس جمهور خائن آمریکایی دیگر به لیست روسای جمهور قبلی با همین صفات اضافه شود.

ثبات سیاسی بی شک یکی از مهمترین عوامل توسعه در کنار عوامل دیگر مثل نیروی انسانی و سرمایه و سیاست خارجی معقول میباشد. نگارنده امید ان دارد که در بخش اول این نوشتار به طور مختصر فراز و نشیب های ثبات سیاسی ایران در یک‌صد سال گذشته را نشان داده باشد. نتیجه این بررسی ان است که در صد سال گذشته ثبات سیاسی پایداری به دلایل گوناگون در کشور وجود نداشته به خصوص در دوران ج.ا که نتیجه ان وضع کنونی و تشکیل دولت آقای پزشکیان است. در بخش دوم این نوشتار سعی شده تا حد امکان به واکاوی دلایل عدم شکل گیری ثبات پایدار در کشور که مسئله ای غامض است پرداخته شود.

مراجع:

۱-https://www.bbc.com/persian/world/2014/07/140702_l44_ww1_iran_treaty_versailles
۲-ایران بین دو انقلاب – یرواند آبراهامیان – ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی - نشر نی-صفحه ۵۵۴
۳- https://youtu.be/9wou-Ke5bmw




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد