در رابطه با مقوله اخلاق باید بدانیم که بر اساس پژوهشهای فراوانی آشکار شده است انسان کنونی بخشی از هنجارهای اخلاقی خود را مدیون ژنهائی است که از پیشینیان خویش، یعنی از میمونهای انساننمائی(۱) چون شامپانزه به ارث برده است. بنا بر تئوری داروین انسان فرگشت(۲) میمونهای انساننما همچون اورانگوتان، شامپانزه، گوریل و ... است. بنا بر تازهترین پژوهشها ۹۸٫۷ ٪ مواد ژنتیک شامپانزه و انسان خردمند(۳) و یا هوشمند یکی است و با این حال آن ۱٫۳ ٪ توفیر ژنتیکی سبب دگرگونی بنیادین میان شامپانزه و انسان گشته است. البته تفاوت میان انسان و شامپانزه فقط به توفیرهای ژنتیکی محدود نمیشود و بلکه بافت پروتئینهای انسان و شامپانزه و دیگر میمونهای انساننما از هم بسیار متفاوتند.
میدانیم که شامپانزهها همچون انسانها گروهی میزیند و در نتیجه برای آن که امکان همزیستی مسالمتآمیز میان اعضای گروه وجود داشته باشد، نیاز به برخی هنجارهای اخلاقی گروهی است که در جوامع انسانی دربرگیرنده بخشی از هنجارهای نخستینی است که انسان به طور ژنتیکی از میمونهای انساننما ارث برده و بخش دیگری را در روند فرگشت خویش آفریده است.
میان شامپانزهها نیز همچون جوامع انسانی نوعی هیرارشی وجود دارد، یعنی شامپانزهها در اجتماعی ردهبندی شده زندگی میکنند. یک گروه شامپانزه از گروهکهای کوچکتری تشکیل شده است که برخی از آنها دارای انسجام درونی و برخی دیگر دارای درهای باز هستند و شامپانزهها بهدرون آنها میآیند و میروند. بهعبارت دیگر این بخش از گروهکها مُدام دچار گسیختگی میگردند. بههمین دلیل هرگاه یکی از آنها بخواهد پایش را از ساختار ردهبندی شده پیشیافته بیرون نهد و بکوشد از آن فراتر رود، نظم درونی گروه میتواند دچار آشوب شود.(۴)
دانشمندان دانشکده مردمشناسی زوریخ سوئیس نخستین پژوهشندههائی بودند که پس از چندین سال زیستن با شامپانزهها دریافتند هر گاه یکی از اعضای یک گروهک بخواهد به درون گروهک دیگری ورود کند و مورد اعتراض اعضای آن قرار گیرد، در نهایت گروهکهای درگیر مجبور به کشمکش با هم خواهند شد و در چنین وضعیتی «ریشسفیدان» برای جلوگیری از متلاشی شدن گروه میکوشند میان گروهکهای معترض وساطت کنند و در مواردی با دادن امتیاز به عنصر یاغی و یا تنبیه او از پاشیدن جامعه خویش جلوگیری کنند. در مواردی نیز گروهک عنصر یاغی از گروه رانده شده و باید به مکان دیگری کوچ کند، یعنی خود باید به گروهی بدل گردد و یا با کوچ خود بتواند به گروه دیگری بپیوندد.
دیگر آن که شامپانزههای نر جوان از مرزهای منطقه مسکونی گروه خود حفاظت میکنند و گاهی نیز برای گسترش وسعت محیط زیست گروه خویش به منطقه مسکونی گروه شامپانزه همسایه یورش میبرند و به جنگ و کشتار میپردازند. نتیجه آن که تیم پژوهنده دانشگاه زوریخ مدعی است توانسته «نزد شامپانزهها نوعی اخلاق را کشف کند که هر چند با «اخلاق انسانی» توفیر دارد و آن را فقط میتوان «اخلاق شامپانزهای» نامید، اما دارای شباهتهائی نیز با ساختارهای اخلاقی انسان هوشمند است.(۵)
پژوهشهای دیگری نیز به همین برداشت رسیدهاند و آشکار ساختهاند پیش از آن که انسان خردمند پا بهعرصه تاریخ بگذارد، برخی از جانوران که گروهی میزیند، همچون فیلها، پاویانها(۶) و بهویژه میمونهای انساننمائی چون شامپانزهها برای تضمین زندگانی گروهی خویش مجبور به آفرینش ارزشهای اخلاقی (مُرال) گشتهاند.
در همین رابطه فیلها که جانورانی اجتماعی و با هوش هستند، برای حفظ امنیت درونی گروه خویش همیشه از پیرترین فیل مادهای که رهبر گروه است، پیروی میکنند، زیرا او که از بیشترین تجربه برخوردار است، میداند که در هنگام خشکسالی در کجا میتوان با حفر زمین به سفره آب زیرزمینی دست یافت و در کدام منطقه هنوز میتوان درختانی را یافت که چون ریشههایشان به آبهای زیرزمینی پیوند خورده است، سرسبزند و برگهایشان قابل خوردناند.
پژوهشها نشان داده است که در هنگام مرگ یکی از فیلها همه فیلهای گروه به سراغ جسد فیل مُرده رفته و با لمس پیکر او و نشان دادن اندوه خویش از او خداحافظی میکنند. همچنین پژوهشگران دانشگاه پنسلوانیا شبیه همین رفتار را میان گروه میمونهائی که پاویان نامیده میشوند کشف کردهاند که گروهی میزیند. آنها نیز پس از مرگ یک عضو گروه با آشکار ساختن اندوه خویش از جسد او خداحافظی میکنند و برای آن که از تأثر خود بکاهند، به نظافت پوست همدیگر میپردازند.
آشکار است چنین رفتارهائی مبتنی بر هنجارهای اخلاقی شبیه انسان خردمند هستند، یعنی هنجارهای اخلاقی شامپانزهها همچون ارزشهای اخلاقی انسانها در خدمت جامعه و گروه قرار دارند تا دوام موجودیت جامعه و گروه تضمین شود.
آرتور شوپنهاور نخستین فیلسوفی بود که «دلسوزی»(۷) را یکی از مهمترین ارزشهای اخلاقی دانست که بهطور غریزی در جانوران و بهویژه در میمون و انسان میتوان آن را مشاهده کرد. به باور او همین غریزه آمیخته به اخلاق سبب پیدایش اخلاق (اتیکی) در برخی از جانورانی که گروهی میزیند و همچنین در انسان خردمند گشته است.(۸)
دیگر آن که نخستینشناس(۹) هلندی – امریکائی پروفسور فرانتس دِ وآل در کتاب خود که با عنوان «میمونِ درون ما» انتشار یافته، یادآور شده است که چگونه یک پاویان ماده یک روز تمام از پرندهای که به شیشه قفس او خورده و بیهوش بر زمین افتاده بود، نگهداری کرد تا پرنده دوباره بهخود بازگشت و توانست پرواز کند. به این ترتیب آشکار میشود که دلسوزی و شفقت(۱۰) ارزشهای اخلاقی هستند که پیشینیان ما آنها را آفریدند و بهمثابه بخشی از ژنتیک آنها به ما رسیده است.
بنا بر همین دادهها میتوان به این نتیجه رسید که شاید ما با میمونها دارای توفیر زیادی نباشیم، بهویژه آن که بسیاری از پژوهشها آشکار ساختهاند که شامپانزهها جانورانی بسیار باهوش هستند وهوشی برابر با یک کودک ۴ ساله دارند. آنها حتی برای حل یک مشکل میاندیشند و دستاوردهای تجربی خود را به کودکان خویش میآموزند. دیگر آن که شامپانزهها برای تأمین نیازهای خود از ابزار استفاده میکنند. برای نمونه آنها برای شکار موریانه شاخه چوب را در سوراخهای لانه موریانه فرو میکنند. همچنین با شاخهای که از درخت میکنند، میکوشند به عسلی که در درون لانههای زنبورهای وحشی تولید شده است، دست یابند. آنها حتی برای شکار حیوانات کوچک از چوبهای نوک تیز استفاده میکنند. همچنین برای شکستن گردو و نارگیل از سنگ بهمثابه سندان و چکش بهره میگیرند. فراتر آن که برای تأمین غذای خود بیش از ۲۰۰ گیاه را میشناسند و در هنگام بیماری و بهبود زخمهای خود از برگ و شیره گیاهان مخصوصی استفاده میکنند. همچنین شمپانزهها بنا بر پژوهشهای زبانشناسان میتوانند با ایما و اشاره و با بهرهگیری از صداهای مختلف با هم مراوده داشته باشند. آنها حتی بههم کلک میزنند، سر هم کلاه میگذارند و حتی به هم دروغ میگویند.(۱۱) آنها حتی میتوانند با کمپیوتر اعداد کوچک را جمع و تفریق کنند.
دیگر آن که بنا بر دستاوردهای دانش بیولوژی مدرن بسیاری از جانوران و بهویژه جانورانی که گروهی میزیند، دارای رفتارهای اخلاقی (مُرال» هستند. این پژوهشها آشکار ساختهاند که رفتار اخلاقی بسیاری از جانوران دارای ویژهگیهای انسانی است و یا آن که بسیاری از رفتارهای اخلاقی انسان کنونی شبیه رفتارهای برخی از جانوران است.
امروزه ثابت شده است که برخی از میمونهای انساننما همچون انسان دارای رفتارهای اخلاقی نسبت به همنوعان خود و حتی نسبت بهدیگر جانوران هستند، همچون ابراز دلسوزی و همدردی به عضوی که به او ظلم شده است، إحساس خود را به همنوع خود سرایت دادن، با یکی یا با چند همنوع خود برای اجرای یک پروژه همچون شکار و جمعآوری مواد غذائی و یا ساختن ابزار کار همکاری کردن، بخشی از غذای خود را به همنوع خویش دادن، یعنی چیزی را بین خود و دیگری تقسیم کردن، پس از مشاجره با همنوع خود با او مدارا کردن و حتی کاری برای دیگران انجام دادن که نمونه شگرف آن ماهیانی هستند که کارشان تمیزسازی پوست ماهیهای بزرگ از پارازیتها، جلبکها و ... است.(۱۲)
چکیده آن که بنا بر بررسیهای گوناگون میتوان دریافت که اخلاق هر چند دارای وجهی احساسی و عاطفی است، اما از انگیزههای درونی یک موجود زنده سرچشمه میگیرد و بههمین دلیل اخلاق در جانوران فرآورده احساس است و در انسان مدرن دستاورد همآمیختهگی احساس و خرد.
هامبورگ، سپتامبر ۲۰۲۴
msalehi@t-online.de
www.manouchehr-salehi.de
پانوشتها:
۱- Menschenaffen / Hominoidea
۲- Evolution
۳- Homosapien
۴- Swewczyk, Daniel: „Auch die Affenbande hat einen Ordnungshüter“, Welt Online, Link, Stand: 12.03.2012
۵-
http://www.tierrechtetv.de/
۶- Paviane
۷- Mitleid / Pity
۸- Franz de Waal: „Der Affe in uns - Warum wir sind wie wir sind“, München Wien, Seite 10
۹- Primatologie / Primatology
۱۰ Mitgefühl / Compassion
۱۱- Frans de Waal , ٬Wilde Diplomaten. Versöhnung und Entspannungspolitik bei Affen und Menschen“, Carl Hanser Verlag, München 1991, Seite
۱۲-
https://freiheit-fuer-tiere.de/