logo





خنده ی بی دندان دهر

سه شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۳ سپتامبر ۲۰۲۴

مرضیه شاه بزاز

new/marzie-shahbazaz2.jpg
آب بود، خاک اما به دریغ
نظر لطفش بر باغ دگر
ره چشمه بسته بود
تا که انجیر صبور
ساقه لاغر، برگها پژمرده، سارها بی آواز
و نه عطری که زنبورک مست
پی زایش گردد!*
.
.
فصل جفتگیری بود
مهر را کوره ی ایام چون هیمه ی خود، می سوزاند
و درخت بی سایه و دار
بر نداشته شاخی رو به فلک، نه برافکنده نگاهش به زمین
روز با خورشید، سَر و سِری شب با مهتاب داشت
خاکِ سفله اما
سایه سارِ پار یادش رفته
شوره زاری شده بود.
.
.
ای تازه رسیده یار
تو نه از خاک بترس، نه از کوره ی ایام بترس
تو فقط باران شو
بی دریغ بر سر هر بام ببار
بر تن و ساقه ی من، بر پیرهنم
قطره شو در صدفم،
سیرابم کن!
منم از پیله ی تنهایی برون آمده، از وادی شعر
در مقدم عشق
صد واژه ی ممنوع همساز کنم.
.
.
چون مسیحا نفسی
ای یار
افسردگان واژه را جانی بده
رقصی کنند چون کولیان
در دشت و کوچه بدوند بی این و آن
از میوه های جان من
شوری برند، شعری شوند
حتی اگر این باران
ناقوس پایانی شود
یا که فریادی و بر بادی رود
تردید مکن
گر شعر از شوری دمد
حتی سلیمان نبی
قلعه ای از خاکی دگر،
قبله ای نو پی افکند**
از تیرکمان کودکی سنگی جهد
این معبد سه گانه را
هر سه ستون بشکند
خنده ی بی دندان دهر شیرین شود!
.
آه بیا
یار ببین
بر شاخه ام،
از جنگِ یادهای تلخ خود
حتی شیرین تر از سیب،
انجیری پر دانه شده
اغوا شوی یا نشوی
در خاک، شیطان خفته است
تا از بندش برجهم
ای یار بیا، درنگ مکن
دیر کنی،
در حلقوم خاکِ دون
کرم کند، نصیب شوره زار شود.
.
.
*گل مانند درخت انجیر از خود مایه ای ترشح می کند که زنبورکهای سیاه ماده را جذب خود میکند، چون زنبورک به داخل گل رود، بالشهایش کنده می شوند و اسیر مایه ی چسبناک گل می شود و آنگاه زنبور تخمریزی می کند و جسمش در گُل استحاله می شود و بخشی از میوه ی انجیر میشود.
** دیوار ندبه، قلعه ای است که می گویند سلیمان نبی ساخته.

آتلانتا، دوم سپتامبر 2024
divanpress.com



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد