در جنبش ژینا بیش از بیست هزار نفر از معترضان را بازداشت و به زندان سپردند. از این گروه بیست هزار نفری بیش از صد و بیست نفر حکم اعدام گرفتند. ماجرایی نامردمی که پس از گذشت دو سال همچنان دوام آوردهاست. در همین جنبش همگانی قریب هشت هزار نفر از مردم هم زخمهای کاری برداشتند. چشمان پانصد و هشتاد نفر از معترضان را هدف گرفتند که حدود شصت نفر از ایشان دست کم بینایی یک چشم خود را از دست دادند. ضمن مبارزهای نابرابر در کف خیابان شهرها قریب ششصد نفر از مردم معترض نیز جان باختند. ولی حدود هفتاد نفر از این جانباختگان کودکانی بودند که تنها معصومیت خویش را برای حکومت دینی جمهوری اسلامی به نمایش میگذاشتند. برای نخستین بار شعار "خامنهای قاتله" هم از بطن و متن همین جنبش برخاست.
جمهوری اسلامی پس از فروکش کردن جنبش ژینا به جان خانوادههای داغدار و معترضان سیاسی افتاد و از ایذا و اذیت ایشان چیزی کم نگذاشت. سپس حق عزاداری و سوگواری از تمامی خانوادهها سلب گردید. چنانکه بسیاری از ایشان به زندانهای طویلالمدت محکوم شدند که اکنون دوران محکومیت خود را به سر میآورند. با این همه جمهوری اسلامی خود را پاسخگوی این همه فجایع ضد انسانی نمیبیند. چون قاتلان این جنایتها همگی در پستوی ساختار حکومت گم شدهاند تا روزی و روزگاری دیگر از نو فاجعه بیافرینند.
مدیران امنیتی نظام جدای از این، ضمن سرکوبهای خود، بازداشت و آزار وکیلان این خانوادهها را هم امری لازم میشمارند. حکومت به خود حق میدهد تا هر وکیلی را به جرم دادخواهی از طرف خانوادهها، به زندان بسپارد. چنانکه اکنون بیش از بیست نفر از همین وکیلها در زندان به سر میبرند. کارگزاران اجق وجق امنیتی، امنیت بالادستیهای نظام را بهانه قرار دادهاند تا رعب و وحشت خود را برای مردم عادی باقی بگذارند.
مهمترین دستآورد جنبش ژینا آن است که برای همیشه ترس مردم از حکومت فروریخت. کشتار و اَعمال خشونتبار، دیگر نمیتواند چیزی از نفرت عمومی نسبت به حکومت بکاهد. چنانکه در انتخابات درون حکومتی ریاست جمهوری بیش از نیمی از شهروندان حائز رأی دادن در انتخابات شرکت نکردند و در این مبارزهی خاموش رژیم را خلع سلاح نمودند. مردم و افکار عمومی جهان اکنون با حکومتی طرف هستند که طبق ضوابط خودش فاقد مشروعیت سیاسی است.
اکنون نفرت از دین دولتی جایگاه ویژهای را در بین تودههای مردم پر میکند. بخشهای وسیعی از تودههای مذهبی نیز به جنبش عمومی ژینا پیوستهاند و جدایی دین از سیاست را فریاد میزنند. ریزش نیروهای دولتی تا به حدی است که دیگر "تنها علی مانده و حوضش". از چنین ریزشی در درون حکومت، تا کنون دستگاههای امنیتی اسرائیل و کشورهای غربی نیز به نفع خویش سود بردهاند. فروپاشی نهایی حکومت امری قطعی است. ولی نباید اجازه داد نیروهای راست فرامرزی که از آن سوی آبها حمایت میشوند، از چنین ماجرایی سود ببرند. جنبش ژینا در عین حال به حدی بالنده و پیش رفته است که به چیزی کمتر از سرنگونی جمهوری اسلامی رضایت نمیدهد. اما اصلاحطلبان درونی حاکمیت تلاش میورزند تا با وصله و پینه کردن کاستیهای نظام، آن را از ورشکستگی حتمی وارهانند. کاری عبث که هرگز راه به جایی نخواهد برد.
گفتنی است که جنبش ژینا با محوریت زنان جامعه آغاز شد و با همین محوریت تاریخی به اهداف راهبردی خویش نیز دست خواهد یافت. زنان دریافتهاند که اهداف واپسگرایانهی دین حاکم هرگز با خواست و ارادهی جمعی ایشان سازگاری نشان نخواهد داد. به همین دلیل هم براندازی نظام فعلی را به پیش میبرند. نافرمانی مدنی بخشی پایدار از همین راهبرد را پوشش میدهد. در همین راه پوشش اختیاری ابزاری برای مخالفت با سیاستهای تنگنظرانه و خودخواهانهی حکومت در آمده است. راهی برگشت ناپذیر که مردان جامعه نیز از پشتیبانی عملی آن چیزی فرونگذاشتهاند. چون زنانهپوشی دارد بین مردان جامعه هم باب میشود. حتا بسیاری از مردان آرایشهای زنانه را بر آرایش سنتی مردان ترجیح میدهند. جمهوری اسلامی هرگز نمیتواند پاسخ درست و دقیقی برای برخورد با آن بیابد. همچنین دارد در جامعه باب میشود که مردم جنسیتشان را خودشان انتخاب نمایند. دستآوردی اجتماعی که پیدایی و گسترش آن با توان تودهای جنبش ژینا پیوند میخورد.
در جنبش ژینا بسیاری از تشکلهای دانشآموزی احیا گردیدند. به همین دلیل هم نیروهای امنیتی حکومت فضای مدارس کشور را با بمب و نارنجکهای شیمیایی هدف میگرفتند. امنیتیهای حکومت ترس خود را از رشد جنبش دانشآموزی با تاکتیکهایی از تخریب به نمایش میگذاشتند.
در این جنبش برای نخستین بار هنرمندان و ورزشکاران کشور هم به طور متشکل پا به میدان مبارزه با جمهوری اسلامی گذاشتند. اکنون شکافهای موجود بین هنرمندان و ورزشکاران با کل حاکمیت هرگز ترمیم نمیپذیرد. بسیاری از استادان و نخبگان جامعه نیز برای همیشه از جمهوری اسلامی بریدند. آنان هم در صفبندی مردم با جمهوری اسلامی، سمت و سوی مردم را برگزیدند و به عهد خویش با شهروندان کشور متعهد باقی ماندند. همچنان برای حکومت بازگرداندن آبهای رفته به جوی، کاری ناممکن مینماید.
در این جنبش، پاسداری روشن از حقوق ملیتها به ذهن سیاسی مردم عادی نیز راه یافت. سپس نژادپرستان و طرفداران حکمرانی متمرکز، حربهی تجزیهطلبی خود را حربهای زنگ زده و ناکارآمد یافتند. ناگفته نماند که جنبش ژینا از دل حقوق ملی کرد سر برآورد و خیلی زود با حقوق ملیتهای تمامی شهروندان ایرانی پیوند خورد. آذریها، ترکمنها، عربها، بلوچها خیلی زود به پیام همراهی و همگامی ملیت کرد کشور پی بردند و با اهدای جان خود به مفهوم کلی آن پاسخ مثبت دادند.
در جنبش ژینا همچنین رژیم تجربهای ضد انسانی از کارکرد تفنگهای ساچمهای را به نمایش گذاشت. با همین تفنگهای ساچمهای بود که به چشمان معترضان در خیابانها شلیک میشد. رژیم در واقع تقصیر اعتراض مردم را به پای چشمانشان مینوشت و تنها شهروندانی را باور داشت که از بینایی چشمان خود وابمانند.
جدای از همهی اینها، عصارهای از جنبش ژینا در پیام زن، زندگی، آزادی خلاصه میشود. شعاری محوری که خیلی زود تمامی ملیتهای ایرانی را به هم پیوند داد. با همین رویکرد است که حمایتهای جهانی نیز از جنبش ژینا شکل گرفت. چنین حمایتی اکنون نیز به قوت و اعتبار خود باقی ماندهاست تا معترضان و مبارزان داخل کشور بهتر از هر زمانی خواست سیاسی خود را به کرسی بنشانند. در عرصهی بینالمللی نیز بسیاری از کنشگران مدنیِ دیگر کشورها، از آموزههای جنبش ژینا درس گرفتهاند. چون بر همان اهدافی پای میفشارند که جنبش ژینا عملیاتی کردن آن را در جامعه پیش روی دارد.
ماهیت دموکراتیک جنبش ژینا را هرگز نباید به فراموشی سپرد. چون تلاش این جنبش برای آزادیهای اجتماعی و مخالفت با انواع و اقسام حکومتهای فردی دینی یا شبه فاشیستی بر کسی پوشیده نیست. چنین محتوایی از جنبش ژینا در شعارهای خیابانی آن تبلور یافته است. گستردگی و تودهای بودن جنبش سمت و سویی از جهتگیری سیاسی آن را هم به نمایش میگذارد. مگر جنبش تودههای آگاه مردم میتواند هدف روی کار آوردن دولتی خودخوانده را به پیش ببرد؟ جنبش ژینا به طور حتم سالهای سال پس از براندازی جمهوری اسلامی هم دوام خواهد آورد تا همهی اهداف دموکراتیک آن اجرایی و عملیاتی شود. برقراری دموکراسی در آیندهی ایران به بالندگی و اعتلای همین جنبش یاری میرساند. نوعی از دموکراسی که حقوق دموکراتیک مردم را ضمن برگزاری رفراندومی همگانی برای تصویب قانون اساسی، برآورده خواهد کرد.
جنبش ژینا از منشوری نانوشته پیروی میکند. چنین منشور نانوشتهای را همه شهروندان ایرانی بنا به طبیعت عدالتخواهانهی خویش در دل میپرورانند. این جنبش مردمی تعریف خود از دموکراسی را از اعلامیهی جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای بینالمللی زنان، کودکان و کارگران گرفته است. قانون اساسی آیندهی ایران هم از همسویی خود با این مصوبات جهانی چیزی نخواهد کاست. حتا مشروعیت این قانون اساسی به وفاداری آن با این دستآوردهای بشری وابسته خواهد بود. قانون اساسی آیندهی ایران هرگونه تبعیض قومیتی، ملیتی، مذهبی و جنسیتی را به دور خواهد ریخت و در عین حال به حقوق قومیتی، ملیتی، مذهبی و جنسیتی شهروندان جامعه وفادار باقی خواهد ماند.