قرار بوده اینها بشوند هنر
و نشده بودند
بادمجان پوست کنده، تا به تا
روی بوم سفید
که نه سرخ نه پخته
لهیده شده بودند
اینجا میوه ها را هم می کشند به دار
سبزی ها را هم
تنوع را معنی نمی کنند حق حیات
«باید برود» می نامند شان
به ضرب زور و شلاق
قرار بود همه برای دفاع از آنان باشند و بس
حرفشان واحد
گامشان واحد
طبلشان واحد بدمد در راه آنان
برای در امان ماندن از دست آنان امّا
قراری گذاشته نشده
قرار نبود گذاشته شود
قرار بود خط خطی بشود دفتر ها و تقویم ها
توقعی خام
که به زیر چاقو باید سپرده میشد
باد میشد زیر چکش حق وتوی نمایندگان
جالا میان اینهمه لاشه
و کوره های گوشت کوب
کدام کلمه باید می آمد
با لبه های تیزش
بر می چید انگشت اتهام را از لب سکوت ؟
وقتی لاشه ها را می چسبانند روی بوم
می فروشند به کلکسیونر ها
کدام کلمه باید می آمد؟
هان، کدام کلمه؟
کودکی با کفشهای عاریه
سنگین تر از وزن خودش
بر بخیه ی دهان انفجار زمین
چون بند بازی محتاط قدم بر می دارد
قرار نبود اثری هنری باشد
اما در آمده بود
لازم نبود به فروش برود
لایه لایه لاشه را
زبان تفرعن
رها کرده رفته است
قرار بود انسان شده باشند
پشت سر گذاشته شده بود
از خاکریز ها
جائی که یکروز سر هیچ بازی می کردیم
هر وقت گذرت افتاد
یاد آر
آن لهیده ی قاچ قاچ را
در اوج فتح یک لبخند
یاد آر
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد