logo





نه به اعدام. دوباره یک روز روشنا سیاهی از خانه می‌رود

ٖبه شعر خود رنگ می‌زنم زآبی آسمان خویش. سیمین بهبهانی

يکشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱ اوت ۲۰۲۴

محسن حسام

Mohsen-hesam02.jpg
مخاطب من،شنیده ای که سه دخت کرد ، دخت ایران، محکوم به اعدام شده‌اند. از شریفه بگویم، زاده «میانه» ساکن «رشت»، همان شریفه که به‌خاطر دفاع از حقوق کارگران بازداشت و زندانی شده است. به‌تازگی این حکم به وی تفهیم اتهام شده است. مقامات قضایی شریفه را تحت عنوان«بغی» محکوم به اعدام کرده‌اند. شریفه «باغی»هست، باغی نیست؟ مخاطب از خود می‌پرسد ما می‌توانیم در یک تشکل سندیکایی شرکت کنیم یا نه فعالیت به منظور ایجاد یک تشکل سندیکایی که از حقوق کارگران دفاع کند، مجاز نیست؟ مخاطب من، راقم این سطور ساکن فرانسه است. می‌خواهم یک بار برای همیشه با تو از تشکل سندیکایی بگویم. در فرانسه سندیکاهای متعدد وجود دارد. می‌خواهم برای تو از سندیکایی بگویم که دولتی نیست، سندیکای کارگری.

اما بگذار نخست از شریفه، وریشه و پخشان بگویم. شریفه در یک خانواده کارگری بزرگ شده است. با درد و رنج آن‌ها آشناست. دلش می خواست در کنار آن‌ها باشد .دلش می خواست برای بهبود و ارتقای سطح زندگی آن‌ها فعالیت کند. همانطور که مخاطب به این امر واقف است، تشکل کارگری به دلایلی شکل نگرفت و از هم پاشید. اتهام باغی جعلی است، ساختگی است، باغی از نگاه «ج.ا» به کسی می گویند که در تشکیلاتی که طرفدار مشی مسلحانه باشد، فعال باشد. مخاطب من، این یک اتهام واهی است. شریفه مثل هر انسان شرافتمندی دلش می خواست به همنوعانش کمک کند و این کار قابل ستایش و تقدیر است. یعنی این‌که شریفه یک فعال اجتماعی ست، مددکار اجتماعی است مثل «وریشه» مثل «پخشان ». آن ها قلبشان برای مردمان فرودست جامعه می‌تپد. تمام توانشان را به‌کار می‌گیرند ت ابه مردمان محروم کمک کنند، به‌خاطر راحتی و آسایش دیگران از خود در می‌گذرند. نان خود را با دیگران تقسیم می‌کنند. شریفه ، وریشه، پخشان از این دست آدم‌ها هستند. در جامعه همیشه عده‌‌ای می‌ایستند، منافع فرودستان را به منافع شخصی خود ترجیح می‌دهند. برای مخاطب قابل فهم است، مخاطب با شریفه، وریشه، پخشان همدرد است، مخاطب احساس آن‌ها را درک می‌کند. از این روست که با توجه به حقانیت آن‌ها خواهان آزادی هر چه سریع‌تر و بدون هیچ‌گونه قید و شرط آن‌هاست.

مخاطب من، وریشه و پخشان را می‌شناسی، همان وریشه وپخشان «دو دخت کرد» را می‌گویم که زندگی شان را وقف مردمان نجیب کردستان کرده‌اند. پخشان، مددکار اجتماعی، روزنامه نگار. وریشه، زنی با انگیزه‌های قوی انسانی. وریشه و پخشان دو عنصر مقاوم ، تیمارگر مردمان جنگ زده زیر ضربات «داعشی ها» به آوارگان و آسیب دیدگان یاری می رسانده اند. آن‌هایی که در خدمت بشریت هستند، مرز نمی شناسند، گاه این سوی مرز گاه آن‌سوی مرز، هرجا که مردم زیر ستم به‌وجود آن‌ها نیاز داشته باشند، حاضراند. از سالخوردگان مراقبت می کنند، زخم های کودکان را التیام می‌بخشند. هم‌چون پرستاران نوزادان را تر و خشک میکنند. وریشه و پخشان بارها تن به خطر زده اند، از جانشان گذشته و در برابر داعشی‌ها ایستاده‌اند. پرسیدنی ست از چه رو مقامات «امنیتی-قضایی فعالان مدنی را بازداشت می کنند؟ خدمت به انسان‌ها ، در درد و رنج آن‌ها سهیم بودن، باری هر چند کوچک از مشکلات آن‌ها برداشتن، بدون هیچ‌گونه چشمداشتی کاری است بشر دوستانه و قابل تقدیر. همیشه همین‌طور است، در جامعه عده‌ای می انبارند، پروار می شوند. اما هستند کسانی که با ایثار و از خود گذشتگی سعی می‌کنند در حد توانشان به مردم خدمت کنند. هر جا که امکان کمک به همنوع است، حضور دارند، بی هیچ چشمداشتی . .از آنان باید درس آزادگی آموخت، آموزگارانی با سعه صدر و در حد خود یگانه . ایثار و از خودگذشتگی جزو خصلت های بارز آنها ست. شاید از این روست که مقامات امنیتی-قضایی آنها را زیر ضرب قرار داده‌اند. می کوشند با اتهامات واهی تصویری وارونه از آن‌ها به نمایش بگذارند. بازجویی های مداوم شبانه، فشار های جسمی و روحی ، بیان زبونی مقامات امنیتی و قضایی است که می کوشند به ضرب شلاق و گلوله و طناب دار و اعترافات اجباری هر حرکت آزادی خواهانه را در نطفه خفه کنند . در حالی که خود به این امر وقوف کامل دارند که اعترافات اجباری نمایش ضعف و زبونی رژیم«ج.ا» است .مخاطبان میهنمان به این امر وقوف کامل دارند. پیش چشمشان این گونه نمایشات روز به روز بی اثر و بی رنگ‌تر می شود.

.مخاطب می گوید آزادی بیان و عقیده و قلم، حق مسلم شهروندان ماست. هیچ‌کس را نباید به‌خاطر آزادی بیان و اندیشه مورد مواخذه قرار داد. «من یک زن آزاده ام، بگذار سخن بگویم، من یک مددکار اجتماعی هستم، یک روزنامه‌نگار هستم، یک عضو سندیکای کارگری هستم، من طرفدار آزادی بیان و عقیده و قلم هستم . شاعرم ، نویسنده ام، هنرمندم، سینماگرم، عکاسم، نقاشم، خطاطم، حقوقدان هستم، فعال مدنی هستم، فعال حقوق بشری هستم، فعال سیاسی هستم .کارگرم، پیشه ورم ، ایرانی‌ام، کجاست خانه‌ام؟ شمال و جنوب،شرق و غرب خانه من است. گیلکم، طالشم، ترکم، لرم، کردم، بلوچم. بگذار با تو سخن بگویم مخاطب من، بگذار برای تو از شریفه، وریشه و پخشان سخن بگویم، دختران کرد، دختران ایران، جان های شیفته، آزاده و ایثارگر. مخاطبان میهن به وجود آن‌ها افتخار می کنند. «دو باره می سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش/ستون به سقف تو می‌زنم اگر چه با استخوان خویش/ دو باره می بویم از تو گلی به میل نسل جوان تو. سیمین بهبهانی.

سندیکای کارگری. سندیکا یا اتحادیه صنفی«syndicat professionnel "به معنای سازمان صنفی کارگران و زحمت‌کشان است. سندیکاsyndicate» اتحادیه یا اتحادیه صنفی است که هدف آن بهبود شرایط شغلی کارگری است. مانند دستیابی به دستمزد بهتر، مزایا، هم‌چنین بهبود شرایط کار، تدوین قوانین در رابطه با وضعیت کارگران، مسائل ایمنی، از جمله شرایط عادلانه کار، دستمزد، ترفیع و پوشش درمانی و البته مسائل مربوط به بازنشستگی. Syndicat -سندیکا. این لغت از ریشه فرانسوی آن «syndict»گرفته شده وار لاتین«sundicus».در سال ۱۵۱۴ میلادی یک فرهنگ لغات-فرهنگنامه، لغت «سندیکا syndicat» را به عنوان انجمنی تعریف می‌کند که هدف آن دفاع از منافع مشترک به‌طور مثال کارگران می باشد. از جمله می‌توان از سندیکای دانشجویی و سندیکای کارفرمایان نام برد. درباره تشکل‌های کارگری می‌توان به تفصیل سخن گفت. هدف از تعاریف بالا این بود که مخاطب عنایت کند که چگونه و با چه ترفندی قضات شریفه محمدی را متهم به تشکیل انجمن کارگری نموده و سرانجام با اتهام واهی «باقی»حکم اعدام او را صادر کرده‌اند.

مخاطبان میهنمان به‌شدت با احکام صادره مخالف هستند. زندانیان سیاسی -عقیدتی به ویژه شریفه محمدی ،وریشه مرادی و پخشان عزیزی باید بدون هیچ‌گونه قید و شرطی آزاد شوند. از نظر مخاطبان میهنمان هرگونه فشار مضاعف جسمی و روانی بر شریفه ،وریشه و پخشان جهت اعترافات اجباری محکوم است. ماشین مرگ باید متوقف گردد .شریفه محمدی، وریشه مرادی، پخشان عزیزی آزاد باید گردند.

پاریس،شنبه دهم ماه اوت ۲۰۲۴ محسن حسام.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد