logo





پیروزی شکننده چپ
و خطر راست افراطی در فرانسه

دوشنبه ۱۸ تير ۱۴۰۳ - ۰۸ ژوييه ۲۰۲۴

مهدی رجبی



انتخابات فرانسه و مردم آن بار دیگر شگفتی آفریدند، و مفسران سیاسی را انگشت به دهان کردند. فضای سیاسی آماده شده بود تا کلید دولت را در کشور حقوق بشر بدست نیرویی بیگانه ستیز بسپارد. همه رسانه ها اعلام می کردند، رییس جمهور ماکرون ناگزیر از همکاری با دولتی برخاسته از راست افراطی خواهد شد. ولی نتایج صندوق های رای همه پیش بینی ها و ارزیابی های اینچنانی را نادرست اعلام کرد، و چپ را از نظر شمار نمایندگان به نیروی نخست سیاسی کشور تبدیل کرد. خطر برقرار شدن دولت راست افراطی موقتا برطرف شد، ولی مردم فرانسه درعین آن که نخواستند این نیروی سیاسی در فرانسه حاکم بشود، دوباره با تبدیل ساختن آن به یک نیروی سیاسی مهم ( نخستین از نظر شمار آرا و سومین از لحاظ شمار نمایندگان) دلبستگی خود را به راست افراطی پنهان نکردند. آنها با این کار خود شمشیر دموکلس را بالای سر جامعه سیاسی فرانسه برهیخته نگاه داشتند.

در نوشته پیش پیرامون اوضاع سیاسی فرانسه به پدیده «جبهه جمهوری خواه» اشاره کردم (*) که در گذشته راست و چپ را رودرروی راست افراطی بطور موقت گردهم می آورد. این بار نیز پدیده مزبور کارساز واقع شد و توانست راست افراطی را شکست داده و مانع از پیروزی آن در انتخابات گردد. همکاری لحظه یی ماکرون و چپ ها زیر عنوان نزدیکی جمهوری خواهان توانست مانع از شکل گرفتن سونامی راست افراطی گردد.

پیش از ادامه بررسی، نخست نگاهی به آمار نتایج انتخابات اخیر بیندازیم. (داده های زیر از سایت رسمی وزارت کشور فرانسه برگرفته شده اند)
نتایج دور دوم انتخابات مجلس 2024



راست افراطی در مجموع بیش از 10 میلیون رای دهندگان فرانسه را با خود دارد، حال آنکه مجموع نیروهای چپ نزدیک به 7.5 میلیون از آرا را بدست آوردند. این همسنجی را بلحاظ نسبی می توان چنین بیان کرد: 37 درصد رای دهندگان با راست افراطی اند، و 27 درصد از آنها با چپ. این رویکرد مردم فرانسه در دادن بیشترین سهم آرای خود به راست افراطی گرایشی نوین است که در 3-4 سال اخیر پدیدار شده است. برای شناخت بهتر این گرایش نوین در صحنه سیاسی بد نیست نگاهی به رشد نسبی آرای این جریان در کارزارهای انتخاباتی گذشته بیندازیم.



بنابراین مشاهده می شود که جریان راست افراطی در بازه چندین سال اخیر توانست اندک اندک خود را در دل مردم فرانسه جا انداخته و به نخستین نیروی سیاسی آنجا تبدیل بشود. چرا جریانی که مهمترین درخواست سیاسی وی جلوگیری از ورود مهاجران به فرانسه و اخراج بخشی از آنها ست که به کار و زندگی مشغول اند، توانست چنین جاذبه یی در بین مردم کسب کند؟

این پرسش در رابطه با کارگران و اقشار فرودست جامعه که از اوضاع نابسان اقتصادی رنج می برند، با اهمیت بیشتری مطرح می شود. چرا این گروه های اجتماعی که مهمترین خواسته شان - بنابر آنچه از دل نظر سنجی ها بیرون می آید- بالارفتن قدرت خرید و بهبود شرایط بهداشت، مسکن و زندگی اقتصادی است، فریفته شعارهای مهاجرستیز شده، و به آن نیروی سیاسی که این خواسته بیگانه ستیز دکان سیاسی اش بشمار می رود، گرایش می یابند؟ نظرسنجی های انتخاباتی حکایت از این می کنند که 60 درصد از کارگران به راست افراطی رای دادند.

پایه اجتماعی راست افراطی در گذشته و بطور سنتی، آن گروه های اجتماعی بود که در ادبیات مارکسیستی، خرده بورژوازی نامیده می شد، (**) یعنی کاسبکاران خرد، دهقانان خرد و پیشه وران. جامعه شناسی و دانش سیاسی آنها را زیر عنوان گل و گشاد طبقات میانی (middle classes) باز می شناساند. این گروه های اجتماعی بلحاظ پایگاه اجتماعی خود به پنداره ها و باورهای سیاسی و اقتصادی راست در دفاع از مالکیت خصوصی، پایین نگاهداشتن مالیات و اختصاص بیشترین سهم از مالیات به برقراری نظم و امنیت و کمک به صاحبان کارگاه ها گرایش داشتند و دارند، و چون راست افراطی ضمن دفاع از این سیاست ها موضوع مهاجران را و اینکه آنها بخشی از ثروت فرانسه را می ربایند، برجسته می کرد، آنها در میان اردوی سیاسی گسترده راست، دلبسته راست افراطی می شدند.

اینکه این گروه های اجتماعی بلحاظ سنتی پایه اجتماعی راست افراطی را تشکیل می دهند، موضوعی شناخته شده است، و محلی از اعراب ندارد، ولی چرا کارگران بسوی این جریان سیاسی گرایش یافته اند؟ راست افراطی آشکارا مخالف افزایش مالیات و بازتوزیع ثروت بسود اقشار تهیدست و در جهت بهبود شرایط بهداشت، مسکن و زندگی آنها ست. کارگران و کارمندان بلحاظ سنتی و در همه کشورهای دمکراتیک اغلب بسوی آن نیروهای سیاسی گرایش می یافتند که از سیاست های بازتوزیعی در جهت کمک به خدمات عمومی و بهبود زندگی کارگران و کارمندان دفاع می کردند. نزدیکی سندیکاهای کارگری و کارمندی به احزاب سوسیال دمکرات درهمه این کشورها گواه بارز این مدعاست.

بررسی های سیاسی و جامعه شناسی فراوانی در کشورهای غربی پیرامون این پدیده، یعنی گرایش کارگران به دوری گزیدن از جریان های سیاسی چپ و نزدیکی به راست افراطی وجود دارد. رای دادن بخشی از کارگران آمریکا به ترامپ، افزایش گرایش کارگران ایتالیا، فرانسه و آلمان به راست افراطی جلوه هایی از این پدیده اند. در انگلیس دوره بوریس جانسون، رای منطقه های کارگر نشین و بطور سنتی چپ در دفاع از این شخص، نمونه یی دیگر از این رویکرد، یعنی روی تافتن گروه های فرودست جامعه از جریان های چپ بود.

من در نوشته های پیشین که تحلیل اوضاع سیاسی فرانسه را در نظر داشت، از آن بررسی ها مدد گرفته، و ریشه های اجتماعی و سیاسی این پدیده را بازشکافته بودم. خیلی کوتاه بگویم؛ ناتوانی نیروهای سیاسی چپ در اجرای سیاست های دولت رفاهی خود، رشد فساد و گرایش فزاینده در میل به نشستن بر اریکه قدرت و ثروت جویی در این جماعت، نقش مهمی در ناخرسندی و نومیدی کارگران از آنها و فاصله گرفتن از ایشان را داشت. در اینجا برای جلوگیری از دراز شدن مقاله و با توجه به اینکه آنچه را گفتم مورد تایید اغلب تحلیل گران سیاسی فرانسه است، به این موضوع می پردازم که راست افراطی را در سیر تحول آن در سالهای اخیر بهتر پیکاوی کنیم، و سر آخر به این پرسش بپردازیم که بسیاری از دوستان در میان می نهند: صحنه شطرنج سیاسی فرانسه امکان پیروزی را به راست افراطی می دهد یا نه؟

ساختار سیاسی قدرت در فرانسه بگونه چیدمان یافته است که ضمن سپردن بیشترین سهم از قدرت سیاسی به رییس جمهور، بتواند مانع از پدیدآمدن رویدادهای مترقبه، اتفاق های ناگهانی و پیروز شدن جریان های افراطی گردد. ولی اختصاص قدرت فراوان به رییس جمهور، خود چشم اسفندیار این ساختار است. بلحاط صوری، قانون اساسی قدرت قانونگذاری را در دست مجلس نمایندگان مردم در همکاری با سنا می نهد، ولی به رییس جمهور امکان می دهد تا در عمل مجلس را به تصویب کننده درخواست های سیاسی کاخ ریاست جمهوری تبدیل کند. اکثریت نمایندگان مجلس، در حالت کلی از اردوی سیاسی رییس جمهور بر می خیزند، و در خدمت سود و صلاح این اردو کار می کنند. ولی سیر تحول اوضاع اقتصادی و رشد ناخرسندی و گاه خشم مردم از شرایط نابسامان، پایه های چیدمان سیاسی فرانسه را متزلزل ساخته است. بگونه یی که برای نخستین بار پس از 27 سال، رییس جمهور نتوانست اکثریت نمایندگان مجلس را در اختیار داشته باشد. در این که سیاست های ماکرون و ارزیابی های نادرست وی در پدیدآمدن چنین اوضاع غیرعادی سهم فراوانی داشت، شکی نیست، ولی رشد تدریجی گرایش به راست افراطی پدیده یی دراز مدت و بنیادی است که پیشتر بدان اشاره شد.

ساختار سیاسی مبتنی بر قدرت فراوان رییس جمهور که آن را به پادشاهی مشروطه همانند می سازد، تا اندازه زیادی به دخالت مستقیم مردم در آنجاکه آن فرد را بر می گزینند، بستگی دارد، و همین جاست که چشم اسفندیار رخ می نماید. در دو دور گذشته ریاست جمهوری (2017 و 2022) نامزد راست افراطی در کانون گزینش مردم در دور نهایی قرار گرفت. در دو دور گذشته، پشتیبانی چپ ها از ماکرون که بلحاظ عملی و نظری نیرویی راست و بقول رهبر سوسیالیست ها نئولیبرال محسوب می شود، در برابر راست افراطی به وی امکان پیروزی داد. ولی آیا پشتیبانی چپ ها از اردوی ماکرون یا همسان وی در دور آینده انتخاب رییس جمهور، باز خواهد توانست مانع از پیروزی راست افراطی گردد؟ نگاهی دوباره به نمودار بالا درباره رشد تدریجی راست افراطی در سیر تحول انتخاباتی بیندازیم، تا بکمک آن از پس پاسخ به این پرسش برآییم.

کارزار انتخاباتی دور دوم مجلس، اتحاد چپ را به نخستین نیروی مجلس (از لحاظ تعداد کرسی) تبدیل کرد، و بخت اینکه این نیرو در قدرت سیاسی سهیم شود، فزونی یافت. اگر نیروهای چپ بتوانند در قدرت سهم چشمگیری بدست آورند، و بدین وسیله امکان یابند تا سیاست های خود را در جهت بهبود زندگی اقتصادی گروه های فرودست جامعه عملی سازند، می توان چشم بر این داشت که کارگران و کارمندان دوباره بسوی آنها گرایش بیابند، و از جهت گیری بسمت جریان راست افراطی خودداری کنند. در غیر این صورت و در ادامه رنجش فزاینده مردم فرودست از نیروهای سیاسی چپ و راست و میانه، باید آماده بود تا در کارزار انتخاباتی آینده، مردم فرانسه نه تنها کلید اداره دولت (دستگاه اجرایی)، بلکه اداره کل حکومت را بدست راست افراطی بسپارند.

اغلب ارزیابی های سیاسی و نیز نظرسنجی ها بر این بودند و هستند که جهت گیری مردم فرودست بسوی راست افراطی بیش از آنکه نشانگر نزدیکی فکری و پشتیبانی از برنامه سیاسی جریان بیگانه ستیز باشد، بازتاب خشمگین شدن آنها از اوضاع سیاسی و از ناتوانی و درماندگی نیروهای چپ و راست در بهبود زندگی فرودستان جامعه بوده است. گزارش های بسیاری از درد دل توده مردم به گوش می رسید، مبنی بر اینکه حکومت کردن جریان های سیاسی مختلف در دهه های گذشته (چه چپ، چه راست و چه میانه ) هیچ تاثیری در بهبود زندگی شان نداشته است، پس این بار بسراغ راست افراطی می رویم تا ببینیم آن چه خواهد کرد.

گرایش این گروه های اجتماعی بسوی راست افراطی برپایه یک بررسی و شناخت همه جانبه استوار نیست، و بیشتر زیر تاثیر فضای سیاسی - تبلیغی پرورده شده توسط رسانه های میلیاردهاست. یکی از این میلیاردها که گرایش راست افراطی دارد، و آشکارا از چهره های سیاسی این جریان دفاع می کند، ونسان بولوره است که در یکی از تلویزیون های وی اعلام می شود : اگر نتیجه انتخابات به پیروزی راست افراطی نیانجامید، نباید آن را پذیرفت. به نقل از مجله تله راما وابسته به روزنامه لوموند. (***)

بنابراین، پاسخ به پرسش بالا ساده نیست، و نمی توان با قاطعیت گفت؛ این یا آن نیروی سیاسی با در پیش گرفتن چنین یا چنان سیاست هایی خواهد توانست، ارابه پیشرفت راست افراطی را از حرکت باز ایستاند. درست است که نتایج انتخابات اخیر ضربه یی جدی به امیدواری راست افراطی که خود را در یک قدمی قدرت می دید، وارد ساخت، ولی این نیروی سیاسی کارآزموده این شکست ها ست، و از نو به پیشروی خود ادامه خواهد داد. اینکه نیروهای چپ در همراهی با ماکرون یا دیگر جریان های سیاسی بتوانند مانع از ادامه آن سیر پیشرونده شوند، خود موکول به شروط بسیار است که تحقق آنها هم بستگی به دوام و استحکام اتحاد چپ دارد، هم به بسا عوامل دیگر.


** - گرچه در اینجا از ادبیات مارکسیستی یاد می کنم، ولی بهره گیری از این واژه، با باور داشتن به نظریه های مارکسیستی که در گذشته به آنها دلبسته بودم، همراه نیست.



مهدی رجبی
8 ژولای 2024


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد