منتقد گرامی، شوقی،امروز مقالهای از شما در سایت عصر نو خواندم که مرا به شوق و وجد در آورد. شما با بهرهگیری از زبان غنی فارسی و با احاطه به ادبیات داستانی دقایقی از زندگانی پر فراز و نشیب نویسنده ارجمند «منصور یاقوتی»را به وجه درخشانی باز نمودهاید. سالها پیش راقم این سطور سعادت نصیبش شده بود در سفری که منصور یاقوتی از کرمانشاه به تهران انجام داده بود، همراه دوست نویسنده ام «قادر عبدالله»شبی را میزبان من باشند. ما تا پاسی از شب به بحث و گفتگو در باره ادبیات داستانی-معاصر-پر داختیم. یاقوتی بهحدی متواضع بود که من و قادر عبدالله در شگفت شدیم. من بهشخصه تا آن زمان نویسندهای تا آن حد متواضع و انعطاف پذیر ندیده بودم. سرش را پایین انداخته بود و به گلبوتههای قالی مینگریست. گاهی اوقات سر بر می داشت و به تآنی سر تکان می داد. بیشتر اوقات در عوالم خودش بود. من میزبان آن دو بودم، خاموش بودم. مادام که قادر عبدالله با شور و هیجان و اشتیاق سخن می گفت، من خط نگاه او را دنبال میکردم . از ورای نوری که از بیرون توی سالن می افتاد، شعاع نور خورشید را تماشا می کرد؛ تو گویی بهدیدن نور شنگرفی آفتاب به وجد آمده بود، سر تکان می داد و لبخند می زد. خودم هم نمیدانستم که چرا یکباره بهیاد «درویشیان»افتاده بودم. سخنان قادر عبدالله که به پایان رسید، به منصور یاقوتی گفتم که او مرا بهیاد درویشیان می اندازد. واقعیت این بود که من به عمرم انسانی شریف به مانند درویشیان ندیدهبودم ؛انسانی نمونه و در حد خود یگانه. شگفت آنکه منصور یاقوتی شباهت زیادی به او داشت، گفتی دو نویسنده همزاد که در یک شهر در یک روستا -هر دو آموزگار بودند- از یک آب و گل سرشته بودند. آن سالها منصور یاقوتی بعد از انتشار مجموعه داستان «زخم»رمان بزرگش را چاپ کرده بود .گر چه در این اثر رگههای از تآثیرات نویسنده ترک «یاشار کمال» دیده می شد، اماعلیرغم آن اثر در حد خود قایم به ذات بود. مخاطب با نویسندهای آشنا میشود که دارای تخیل قوی است. با زبانی ملموس و آشنا به رمز و راز شگردهای داستانی. منصور یاقوتی با انتشار این دو اثر موقعیت خود را همچون نویسندهای در حیطه ادبیات معاصر تثبیت میکند.
اهل قلم می دانند که منصور یاقوتی بعد از بازداشت چگونه در باز جوییها سر بلند بیرون آمده است. حق با شماست، در تبعید تا به حال پیش نیامده است که منتقدین ادبی در باره سبک و سیاق واسلوب داستان نویسی و غنای آثار گرانقدر منصور یاقوتی مقاله بنویسند.اما لازم میدانم که در این جا خاطر نشان کنم که منصور یاقوتی نویسندهای است متعهد و همانطور که شما بهدرستی تآکید کردهاید، یاقوتی نویسنده «اعماق»است. نویسنده عصر خودش است. از همین روست که در حال و اکنون «شوقی»عزیز با زبان گیرایی «پرتره ی»درخشانی از نویسنده اعماق بهدست داده اید. ضروری است بیافزایم که من مخاطب به سهم خودم بهخاطرشرح احوالات ،زندگی نامه و شوکت آثار یاقوتی از شما سپاسگزارم .در خاتمه می خواهم بگویم راقم این سطور از جوانی عضو «کانون نویسندگان ایران» بودهاست .علیرضا نوریزاده هم همچون جوانانی مثل من زمانی عضو کانون بوده. تآکید می کنم من حدود سی سالی است که نوریزاده را ندیدهم. از نظر سیاسی با او هماهنگ نیستم یعنی می خواهم بگویم من طرفدار جنبش چپ هستم، به سوسیالیسم اعتقاد کامل دارم. اما بهعنوان یک داستان نویس از استقلال کامل برخوردار هستم. علیرضا نوریزاده علیرغم خط و گرایش سیاسی پیش از هر چیز یک شاعر است .او هم به نوبه خود در قلمرو ادبیات کار کردهست. حال می خواهد در خط راست براند و با عناصر «راست» در بیامیزد، اما شما پیش از آنکه به درستی به ارزش آثار منصور یاقوتی بپردازید، ضمن گلایه از رهروان چپ که چرا طی سالهای تبعید در باره منصور یاقوتی و آثار خلاقه او سکوت اختیار کرده اند، به نوریزاده پرداخته اید که چرا در باره کیفیت آثار و بیماری منصور یاقوتی مقاله نوشتهاست . شوقی گرامی، شما بهتر میدانید که عرصه ی هنر و ادبیات به گستردگی جهان است. در جهانی که من همچون تبعیدی «فرانسه» در آن زندگی میکنم، ما نویسندگانی داریم دارای گرایشات متفاوت سیاسی. اما در حیطه ادبیات هر کسی جایگاه ویژه خودش را دارد. مخاطب آگاه به خط سیاسی نویسنده (چپ، راست و میانه) نگاه به محتوا و نوآوریهای خلاقانه نویسنده دارد .ارزش کار هر نویسنده بهاندازهی خلاقیتش.
ممنون از شما که صمیمانه زوایایی ناگفته از زندگانی منصور یاقوتی نویسنده متعهد و مترقی را برای مخاطبان باز گفته آید. با احترام محسن حسام.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد