تودههای مزدبگیر جامعه همگی شعار "نه صندوق نه آرا، تحریم انتخابات" را همه هفته در کف خیابانهای شهر فریاد میزنند. چون از انتخابات جمهوری اسلامی هرگز چیزی گیرشان نخواهد آمد. نامزدهای انتخابات نیز همگی بدون استثنا سر در آخور حکومت دارند و همه از خرگاه رهبر نظام برخاستهاند. در نمایشهایی از این دست، هرگز چیزی به نفع تودههای مزدبگیر جامعه تغییر نخواهد کرد. چون سیاستهای کلی نظام را از پیش در فضایی از دفتر و بیت رهبر جمهوری اسلامی فرآوری کردهاند. در این سیاستها، خودتحریمی را به حقوقبگیران و فرودستان جامعه تحمیل میکنند. همچنین چینش فضایی متوهم از جهانی دو قطبی را در سیاست خارجی به پیش میبرند که در همین جهان متوهم دو قطبی، چین و روسیه دوستانی استراتژیک برای ایران معرفی میگردند. از سویی، ایران نیروهای نیابتی خود را برای اخلال در نظم منطقهای سامان میدهد که این نیروهای نیابتی بخش عظیمی از بودجهی سالانهی کشور را میبلعد.
سوای از این، ایران در سیاست هستهای خویش هم ضمن عدم تعامل مثبت با آژانس، خیلی هم جاهلمآبانه عمل میکند. در جنگ اوکراین هم کنار روسیه قرار میگیرد و در رساندن تجهیزات جنگی به روسیه از هیچ اقدامی رویگردان نیست. جمهوری اسلامی همچنین از ساماندهی اوباش داخلی جهت سرکوب معترضان سود میبرد و ساماندهی افراد اوباش خارجی را هم برای راهکارهایی از ترور و آدمکشی امری مجاز میشمارد. آیا با انتخابات ریاست جمهوری نظام، سیاستهایی از این دست تغییر خواهند کرد؟ به طور حتم از این سیاستهای کلی هرگز چیزی تغییر نخواهد کرد. بلکه رهبر نظام برای پیشبرد برنامههایی از این نوع به چند نفر تدارکچی خودمانی نیاز دارد که رئیس جمهور آن باید همین گروه تدارکچی مافیایی حرفشنو و چشم و گوش بسته را بگرداند.
بیدلیل نیست که از سوی هیچ یک از این کاندیداها هرگز برنامهی کاری مشخصی ارایه نمیشود. چون همگی خوب فهمیدهاند که در این راه به هیچ برنامهای نیاز نخواهند داشت. برنامهها را از قبل همگی میدانند؛ بدون آنکه آنها را در جایی بنویسند و یا به تصویب برسانند. در عین حال، بخش عظیمی از درآمدهای سالانهی کشور به صرف همین برنامههای نانوشته میرسد. چون بودجهنویسی حکومت همیشه از نمایشی رسانهای چیزی فراتر نمیرود. پیداست که بسیاری از منابع پولی و ارزی کشور هرگز به حسابهای دولتی واریز نمیشوند. آنها را از جاهایی ویژه میآورند و بدون مستندسازی مالی به جاهایی خودمانی ارسال میکنند. برای نمونه بزرگترین منبع مالی کشور به شرکت نفت و زیر مجموعهی عریض و طویل آن برمیگردد. ولی تاکنون هیچ گونه حسابرسی درستی از مجموعهی شرکت نفت به عمل نیامده است. دولتمردان جمهوری اسلامی همگی به خوبی فهمیدهاند که حتا صدایش را هم نباید دربیاورند. رهبر نظام هم رئیس جمهور را برای پیشبرد چنین ریخت و پاشهایی در درون حکومت نیاز دارد.
به تازگی رافائل گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، موضوعی را پیش کشیده است که برای تصمیمگیری در خصوص فعالیت هستهای ایران باید تا انتخاب رئیس جمهور جدید صبر کرد. ولی گروسی بیش از هرکسی خوب میفهمد که در خصوص مسایل هستهای ایران هرگز رییس جمهور آینده تصمیم نمیگیرد. حتا از این بابت هیچ وقت چیزی تغییر نخواهد یافت. مدیران سیاسی جمهوری اسلامی موضوع انرژی هستهای را بهانه کردهاند تا همچنان در منطقه ماجرا و آشوب بیافرینند. بیشترین سود از بابت هم به همان دوستان راهبردی نظام یعنی روسیه و چین میرسد. چون این دو کشور نزدیکی ایران را به غرب هرگز به نفع خویش نمیبینند و از تنشزایی ایران در راستای موازنهی سیاسی خود با جهان غرب سود میبرند.
روزنامهی اعتماد روز چهاردهم خرداد ویژهنامهای را برای سالمرگ روحالله خمینی انتشار داد. اعتماد در این ویژهنامه سی مورد از توصیههای روحالله خمینی را آورده است تا به مخاطبان خویش چنان تلقین نماید که خمینی پایبندی به اصول انتخابات آزاد را امری لازم میشمرد. اما مردم همه میدانند که ابتکار این نوع از انتخاباتهای هدایت شده را باید به پای همان امام نوشت. او بود که اسلام را به جمهوری پیوند زد تا ترکیبی بدترکیب چون جمهوری اسلامی را بیافریند. جمهوری اسلامی اکنون چهل و دومین انتخابات خود را تحت بدآموزیهای همان امام راحل نظام برگزار میکند. ولی در هیچ کدام از این انتخاباتها جایی از دموکراسی و آزادی عمل دیده نمیشود. جمهوری اسلامی حالا برای اجرایی کردن چنین بدآموزیهایی، متن وارفتهی اصل ۱۱۵ قانون اساسی خودنوشتهاش را هم پشتوانه دارد.
روزنامه اعتماد روز پانزدهم خرداد (روز تعطیل عمومی)، از قول رهبر نظام تیتر کرد: "حماسهی انتخابات پیش رو تکمیل کنندهی بدرقهی شهیدان خدمت است". پس روزنامهی اعتماد هم در استقبال از رهبرش میخواهد حماسهای بیافریند که تکمیل کنندهی بدرقهی شهیدان خدمت باشد. روزنامهی اعتماد در تیتر دیگری از قول اسحاق جهانگیری نوشته است: "آمدهام برای ایران". چون جهانگیری خوب فهمیده است که مردم ایران، دیگر جمهوری اسلامی را جایی به حساب نمیآورند. استفادهی ابزاری او از "ایران" حقهای سیاسی را پیش روی ما میگذارد. اما اسحاق جهانگیری در شرایطی از آمدنش برای ایران سخن میگوید که هنوز مردم خیرات کردن دلارهای دو هزار و پانصد تومانی او را از یاد نبردهاند. حتا بسیاری از افراد رانت دولتی وابسته به او، همچنان در زندان حکومت به سر میبرند.
چندی پیش "آمار واجدین شرایط رأی دادن" را در انتخابات مجلس، چیزی قریب شصت و دو میلیون نفر اعلام نمودند. اما بعید به نظر میرسد که حتا با خرید رأی عوامالناس و تطمیع این و آن یا جادو و جنبل هم بتوانند به چیزی بیش پانزده میلیون رأی دست بیابند. در عین حال، آمارسازی برای وزارت کشور جمهوری اسلامی نمیتواند کار چندان مشکلی باشد. چون مدیران حقهباز آن تجربهای از چهل و یک انتخابات مهندسی شده را از سر گذراندهاند. مدیران نظام باید همین تجربهی ناسالم چهل و یک انتخابات را اینک در انتخابات چهل و دوم آن نیز به کار ببندند تا برگزیدهی رهبر نظام را از صندوق جادویی رأی بیرون بکشند.
گزارشهایی را در شبکههای اجتماعی نشر دادهاند که افرادی از اهل سنت را حتا از نامنویسی برای کاندیداتوری بازداشتهاند. به عبارتی روشن، پانزده میلیون از شهروندان اهل سنت کشور را از کاندیدا داشتن منع میکنند. جدای از این، بسیاری از زنان هم از حضور در نامنویسی وزارت کشور منع شدند. اگر هم کاندیدایی از زنان هم باقی بماند او را طبق اصل ۱۱۵ قانون اساسی حکومت تأیید نخواهند کرد. اصلی که طبق آن تنها رجال سیاسی میتوانند کاندیدا شوند. در واقع جمهوری اسلامی انواع و اقسام تبعیض را به قانون کشانده است و حتا نمونههایی از آنها در قانون اساسی خودنوشتهی حکومت نیز دیده میشود. پدیدهای که اعلامیهی جهانی حقوق بشر و بسیاری از کنوانسیونها بینالمللی را در جایی به حساب نمیآورد. این آسیبهای سیاسی در شرایطی اتفاق میافتد که جمهوری اسلامی دگراندیشان، بهاییان، درویشان، اهل حق را حتا از زیست طبیعی محروم نمودهاست تا در اندرونی و حیاط خلوتش بتواند انتخاباتی خودمانی برگزار نماید.
حضور کاندیداها در وزارت کشور نیز به نمایشی دولتی برای خنداندن مردم بدل شده است. کاندیداها همگی کت و شلوار میپوشند تا بر آراستگی خویش اصرار بورزند. آنوقت شناسنامه به دست جلوی دوربینها ظاهر میگردند. انگار بخواهند شک و شبههای را از دل مردم پاک کنند که مبادا بگویند ایشان ایرانی نیستند. محمود احمدی نژاد حتا از این هم فراتر رفت. چون موقع نشان دادن شناسنامهاش جملهی کنایهآمیزی را به کار گرفت که: این ساخت ایران است. کنایهای روشن به علی لاریجانی و خانوادهاش که همگی از عراق به ایران کوچیدهاند. رسانههای دولتی همچنین سیاستی را به پیش میبرند که محمود احمدی نژاد را به عنوان اپوزیسیون درونی حکومت جا بزنند. رسانههای فرامرزی نیز از چنین رویکردی استقبال میکنند. تا کنون بیبیسی و ایران اینترنشنال در این راه سنگ تمام گذاشتهاند. چنانکه تصویر و عکس محمود احمدینژاد، در تیتر اخبار این رسانهها جانمایی میگردد. پیداست که محمود احمدینژاد نیز سرآخر از چنین رویکرد مضحکهآمیزی به نفع خویش سود میبرد. اما چنین ماجرایی چند روزی بیش دوام نخواهد آورد تا شورای نگهبان طبق همان اصل ۱۱۵ همهی ایشان را به مرخصی سیاسی بفرستد.