در نمونهای از نامگذاری مرقد امام رضا، قبر شاه عبدالعظیم و حضرت معصومه، قبر روحالله خمینی را هم "آستان قدس امام خمینی ره" نام گذاشتهاند. اما این آستان از بودجهی عمومی کشور سهم میبرد. تازه جدای از این، "دفتر حفظ و نشر آثار امام خمینی ره" نیز از ردیفهای بودجهی عمومی کشور بینصیب نمیماند. حسن خمینی هم به تازگی یاد گرفته است که بودجهی اختصاصی مرقد را به سرمایهگذاری در شرکتها بکشاند. به زبان ساده امام راحل هم در الگویی از مدیران رانت دولتی دارد سهامدار میشود. چون این بودجههای به ظاهر فرهنگی، در اندرونی نظام خرج آقازادههایی میشود که حسن خمینی آنها را میگرداند. سپس هزینههای جاری مرقد و دفتر حفظ آثار را به گردن وزارتخانهها و نهادهای دولتی و خصوصی دیگر میاندازند که همهی مدیران خودمانی حکومت در تأمین آن نقش میآفرینند. مدیران دولتی وجاهت خود را نیز از همین راه کسب میکنند.
در طول برگزاری مراسم دو روزهی چهاردهم و پانزدهم خرداد در مرقد روحالله خمینی، هر منطقه از شهرداری تهران بیست و پنج هزار پرس غذای صلواتی برایشان میفرستد. به عبارتی روشن تنها از سوی بیست و دو منطقهی شهرداری تهران، حدود پانصد و پنجاه هزار پرس غذای گرم و آماده راهی مرقد میگردد. سازمانها و شرکتهای وابسته به شهرداری نیز چیزی حدود چهارصد و پنجاه هزار پرس غذا به مرقد ارسال میکنند. در واقع مدیران بالادستی شهرداری را موظف نمودهاند فقط طی دو روز برگزاری مراسم، چیزی حدود یک میلیون پرس غذای گرم برای زائران مرقد ارسال نمایند. اصطلاح زائر و مرقد را هم همین مدیران بالادستی به کار میبرند تا از مقایسهی روحالله خمینی با امامان و امامزادهها چیزی فرونگذارند.
گفتنی است که برای ارسال غذاها از رستورانهای شهر به مرقد، سردخانهای در کار نیست. سپس همهی غذاها را به کامیونهایی روباز بار میزنند که هرچه زودتر به دست مصرفکنندگان آن در مرقد برسانند. با همین رویکرد است که به پیمانکاران توصیه میگردد تا نوع غذاها عدس پلو یا لوبیا پلو باشد. گفته میشود امکان فاسد شدنشان کمتر است.
جدای از شهرداری تهران، وزارتخانهها نیز از اجرای وظیفهی خود در این خصوص چیزی فروگذاری نمیکنند. اکثر وزارتخانهها تانکرهایی از شربت را به صحن مرقد آقا میکشانند. جدای از شربت صلواتی، پکیجهایی از تنقلات، شیرینی و نوشیدنی را هم برای زائران فراهم میبینند. نقش بانکهای خصوصی و دولتی را هم نباید در این خصوص به فراموشی سپرد. حتا ماندگاری هر مدیری را بر کرسی ریاست، به حجم خیرات همین خوراکیها پیوند میزنند. در نتیجه همهی مدیران دولتی و بخش خصوصی ابتکار عمل خود را در این راه به کار میگیرند. کارخانهها و مراکز تولیدی کشور هم از توان خود برای رساندن غذا و تنقلات بین راهی به زائران سود میبرند.
در این بین، بنیاد مستضعفان هم نقشی چشمگیر را به اجرا میگذارد. چون اکثر کارخانههای تولید مواد غذایی، لبنیات و نوشیدنی تحت پوشش همین بنیاد عریض و طویل به سر میبرد. این کارخانهها برای توزیع محصولات غذایی خود سردخانه نیز در اختیار دارند. چنانکه در مرقد امام راحل از توزیع بستههای شیرکاکائو، آب میوه و بستنی چیزی فروگذاری نمیکنند. زائران از این همه اقلام خیراتی، هم میخورند و هم اینکه برای خانوادههایشان سوغاتی میبرند. بیدلیل نیست که کارخانههای وابسته به بنیاد مستضعفان طی چهل و پنج سال گذشته تنها چرخهای از انباشت زیان را دوره میکنند. مدیران بالادستی بنیاد مستضعفان نیز همانند مدیران دیگر جمهوری اسلامی یاد گرفتهاند، هم بدزدند و هم اینکه ضمن اجرای همین شگردها در نمازجمعهها، بیست و دو بهمن و روز قدس دزدیهای خود را پوشش بدهند. جدای از کارخانههای زمزم و ساسان نقش اصلی این خیراتهای دولتی را شرکت لبنیات پاک به پیش میبرد.
کنترلهای داخلی مرقد را در طی دو روز برگزاری مراسم سالگرد به وزارت اطلاعات سپردهاند. نیروهای وزارت اطلاعات به ظاهر در جایی دیده نمیشوند، اما همه جا حضور دارند. این نیروها به کسی اجازه فیلمبرداری و مستندسازی نمیدهند و اگر ببینند تجهیزاتش را ضبط و مصادره میکنند. با این رویکرد شکی باقی نمیماند که مستندسازی برای کاربران گوشی همراه نیز ممنوع خواهد بود. نیروهای وزارت اطلاعات نیز همانند پاسداران حکومت تنها از قانونی پیروی میکنند که خودشان آن را نوشتهاند.
در مراسم سالگرد ارتحال آقا، اقلام فرهنگی نیز بین زائران توزیع میشود. مدیران فرهنگی حکومت این اقلام تبلیغی را با نام اقلام فرهنگی میشناسانند. چون کتابچههایی موضوعی از گفتههای روحالله خمینی یا علی خامنهای را به چاپ میرسانند تا بین عوامالناس توزیع گردد. گفتنی است این کتابچهها را سازمانهای دولتی از "انتشارات انقلاب اسلامی" میخرند و بین مردم خیرات میکنند. انتشارات انقلاب اسلامی به دفتر حفظ و نشر آثار علی خامنه وابسته است که از همین راه سودهای نجومی به جیب میزند. "دفتر حفظ و نشر آثار امام خمینی ره" نیز رقیبی سرسخت برای انتشارات انقلاب اسلامی شمرده میشود. چنانکه هر دو در سوداندوزی با هم مسابقه گذاشتهاند. سازمانهای دولتی هر عنوان از این کتابها را صدها هزار نسخه میخرند تا بین زائران مرقد آقا توزیع گردد. کتابهایی که هرگز خوانده نمیشوند و تنها در آمارسازیهای دولتی به کار مدیران فرهنگی حکومت میآید. سپس تبلیغی را در مصاحبههای خود به پیش میبرند که این همه به میزان نشر کتاب در ایران افزودهاند.
اقلام تبلیغی به طور عادی چند زبانهاند تا زائران فرامرزی هم به دریافت و خواندن آنها موفق گردند. این زائران را از پاکستان، عراق، سوریه، افغانستان و بسیاری از کشورهای دور و نزدیک افریقایی به اینجا میکشانند. سفارتخانهها و کنسولگریها از تلاش خود در این راه چیزی فرونمیگذارند و مزدشان را هم به طور ویژه از وزارت امور خارجه میگیرند. زائران کشورهای همسایه را با اتوبوس میآورند. از همهی اینها به عنوان زائران خارجی یاد میشود. بیچارهها از فشار گرسنگی و بیکاری به چنین برنامهای روی آوردهاند تا همه چیز را رایگان بخورند و بیاشامند و برای دیگران نیز خبر ببرند. با این حساب، مهمانان خارجی حکومت چندان هم "خارجی" نیستند. همگی غم بینوایی خود را دارند و برای دستیابی به لقمهای نان در حرم آقا پناه گرفتهاند.
پیداست که وزارتخانهها و نهادهای دولتی و خصوصی برای تأمین هزینههای چنین مراسمی، ردیفهای بودجهی خود را جابهجا میکنند. چون در ردیف بودجهی سالانه هرگز جایی برای هزینههای مرقد منظور نمیگردد. جدای از این، بودجههای فرهنگی خود را نیز به چنین راهی میکشانند. در برخی ادارات هم از ردیفهای ۱۶ و ۱۷ بودجهی سالانهی خود در همین راه استفاده به عمل میآورند. ردیفهایی که در هزینهکرد آن دست رییس اداره را باز گذاشتهاند. اما رضایت شهروندان کشور را که این هزینهها را میپردازند، در جایی به حساب نمیآورند. چون مدیران دولتی به نیکی یاد گرفتهاند که به زور از مردم مالیات و عوارض بگیرند تا تمامی آنها را در هر جایی که بخواهند هزینه نمایند. نوعی از شرع و نوعی از سیاست که در نظام جمهوری اسلامی به شکلی از عرف عمل میکند.
زندهیاد غلامحسین ساعدی در داستانهایش نقشمایهای درست و دقیق از فرهنگ مفتخوری را در دیدرس خوانندهاش میگذارد. حوادث اکثر این داستانها در قبرستان وادیالسلام قم میگذرد. جایی که گداهای شهر حضور در آنجا را مغتنم میشمارند تا برنامهی مفتخوری خود را به اجرا بگذارند. چنین فرهنگی که در ذات دین ریشه دارد، پس از مصادرهی انقلاب از سوی جمهوری اسلامی بالید و رشد کرد. فرهنگی که ضمن آن از کوچک و بزرگ کسی کار نمیکند اما میتواند بر سفرهای پررونق بنشید. نمونهای از همین فرهنگ را نیز در مراسمهای "مشایعت" ابراهیم رئیسی به کار گرفتند. سپس کارگزاران دولتیِ خود را از شهرهای دور و نزدیک به مشایعت جنازهای میکشاندند که عملیاتی کردن آن را وجاهتی برای حقانیت خویش بشمارند. حقانیتی که مشروعیت خود را از همان سنت "مفتخوری" میگیرد که ساعدی از بازتاب ریشههای اجتماعی و دینی آن چیزی فرونگذاشته است. حوادث چنین تاریخی همچنان در دور و بر ما تکرار میگردند تا زیست انگلی رسمهایی خرافاتی را نشانه بگذارند.