اتاق هتل بنظرم جای عجیبی آمد
خیلی عجیب
صدای بریده شدنش را می شنیدم
از پیچ و خم دالانهای تاریخ
با قیچی شاخ دار
چسبانده شدنش را با سریش
به پاشویه حوضچه ای کنارسردابه امروز
از راه دور
چند روزی ست به فکر خانه خودم افتادم
و فکر میکنم آنجا هم جای عجیبی بوده است
توجه کرده اید؟ خانه های ما جا های عجیبی هستند
که در های و هوی ریخت و پاش روزانه
عتاب و خطاب نمایندگان سیاست
می رود از یاد این اعجاب
غریبانه روزگار می گذرانیم در آنها
یا روزگار را بسته بندی می کنیم در چمدانها
تابلوئی می چسبانیم به فراخور حال
به سینه نماینده، یعنی که مثلاْ مائیم خانه زاد
ناگفته نماند که برخی عکس را با تابلوئی به سینه
عوضی می گیرند با آرشیو زندان
می گویند نگفته بودی...
و چرا باید می گفتم چون همگی با هم بودیم آنجا
بگذریم
در مثل مناقشه نیست
مغازه پهلوئی پوشانده ویترین را با برچسب ها
کوچک و بزرگ هریک می گوید:
«ناپدید باید شود همه چیز »
پاک شود از دکان
سرک می کشم از لای پاره کاغذ ها ببینم داخل مغازه را
چاقو های ریز و درشت می بینم
با دسته های عاج یا کنده کاری
در جعبه های ساده یا نفیس
حالا دیگر کنجکاوم ببینم تابلوی مغازه را
:«آنچه لازم دارید برای میز غذا همینجاست»
آیا ما در این شهر متخصص چاقو هم داشتیم و نمیدانستیم؟
آیا کسی وقت خودش و وسعت جیبش را اختصاص میدهد
به گشت و گزار میان تبادل پول وچاقو؟
خانه یا هتل
محّله های ما جا های عجیبی هستند
توجه کرده اید؟
چند لوحه و سنگ نبشته کم دارند
به زبانهائی غیر قابل باور
و گرنه چه فرقی دارند؟
با آثاری که خارج میشوند از جفاری ها
ما اینجا چه می کنیم داخل این سنگها ؟
هیچ از خود پرسیده اید؟
در بزرگی داشت هتل
در نگو، دروازه بگو
بیرون که آمدم
انگار اصطبل دنبالم کشیده میشد
انگار ماهی ها غوغا کردند در آکواریم
داخل باد که شدم تاکسی صدا زدم
لبه های دامنم را قیچی نامرئی می برید
جدا می کرد از گذشته ای که عجیب بود
هیچ دقت کرده اید چقدر عجیب اند قیچی ها
خانه های ما گاه بالگرد میشوند
تخم می ریزند درپیچ و خم سنگ
سر به سر سگهای ردیاب می گذارند
سر به سر علفهای هرز
سر به سر عکسهای رنگی و سیاه و سفید
خانه های ما اشیا عحیبی هستند
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد