logo





زیرِ پیرهنِ سیاهِ ابر

دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۰ مه ۲۰۲۴

رسول کمال

new/rasoul-kamal1.jpg
چون نرمایِ نسیم
درسینه
اما
غرشِ رعد
خروشان
گاه
با شورِ قدمهایِ غزل
از پیرِ شیراز
گاه
با شگفتیِ حماسه
که
جاریست از حکیمِ توس
می آیم
می آیم خنده زنان
تا
بنشانم بر گورت
خشتی از لعنت وُ ننگ
همچون
جادویی نیشابوریِ شعر
-گفتمت:
از یاد مَبَر
پچپچه ی چهار فصلِ
عزایِ باد را
و
وعده یِ طلائی نور
گمگشته زیرِ پیرهنِ سیاهِ ابر
پُر بودم من
از فریادِ سکوت
بال می زدی تو اما
در آسمانِ غم زده ام
-گفتی:
خدایِ سالِ شصت
و
ساختی قفسها از استخوانِ من
و
در چشمانم
آیه هایِ سُربیِ غارت وُ مرگ
تا
فتحِ وقاحتِ تو را
با تابوتِ خویش
میانِ غربتِ نفس گیرِ میهنم
به دوش بَرَم
چه خیالِ خامی با تو
ای شب زده یِ حقیرِ ترس
خرامان
اما
با شوکتِ ماه وُ آئینه وُ نور
می آیم
می آیم
تا
بر گورت
نهالِ زقّومیِ پایان را
بنشانم

15/05/2024
رسول کمال
__________________________

زقّوم

نام درختی است در جهنم که میوه های تلخ بار می آورد

این شعر را با صدای شاعر بشنوید


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد