logo





« فریاد از این تغافل و...»

جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷ مه ۲۰۲۴

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar5.jpg
جنبش زن، زندگی، آزادی به عنوان جنبشی سیاسی و فرهنگی با ایده و گفتمانی روشنفکرانه فراموش شده و به جای آن دلمشغولی به بازی فرافکنی سیاسی – کودکانه ( کی بود کی بود من نبودم، تو بودی)، و درغلطیدن به خشونت های زبانی و پرونده سازی نسبت به یکدیگر، پرداختن به پرچم های خودی و پرچم این ملت و آن ملت جایگزین شده اند. به جای تلاش برای همکاری و همبستگی در راستای تداوم و تقویت جنبش زن، زندگی، آزادی بازارِ سهم خواهی، مجیزگویی و تقویت خوی قدرت گرائی و کیش شخصیت ومُنجی بافی و مرگ و لعنت فرستادن به این و آن به کسب و کار سیاسی بَدَل شده است. اگر رخصت وفراغتی هم حاصل شود با زبان و قلم همدیگر را دریدن، اما همزمان فراموش نمی شود جیغ و داد راه انداخته شود که حکومت ملاهای جانی و فاشیست دارند ایران را ویران و قتل عام می کنند.

پاره ای گرفتاری ها از بد آموزی های آموزشی و فرهنگی ست که عادت شده اند، دیگران و غیرخودی ها زود داوری و قضاوت می شوند، و زشت و بد داوری و قضاوت می شوند و فقط خودپسندانه به خود ودارودستۀ خود نگریسته می شود. گرفتاری های آموزشی و فرهنگی با یاری عوامل مستقیم و غیرمستقیم حکومتی که نقش مخالف حکومت اسلامی را بازی می کنند، کارشان ترور شخصیت و غرغره و غثیان گفته ها و فرمان های وزارت اطلاعات و امنیتی های حکومت اسلامی در باره کنش گران سیاسی و فرهنگی فعال و دموکرات اپوزیسیون شده است. شخصیت ها و کنشگران سیاسی و فرهنگی مخالف حکومت اسلامی برچسب فاسد و بی سواد و خراب، بی اخلاق می‌خورند و علیه شان پرونده سازی هایی شرم آور می شود تا آن حد که فیلسوف شان عبدالکریم سروش آن ها را فاحشه و قواد می خواند.

داوری ها و قضاوت های افراد و جریان های سیاسی اپوزیسیون حکومت اسلامی نسبت به هم اینگونه است: رضا پهلوی به درد نمی خورد چون خودش وخانواده اش معایبِ درشت و ریز بسیار داشته و دارند، و از همه بدتر در محاصره راست افراطی و" ناسیونال فاشیست" هاست. طرفداران رضا پهلوی و سلطنت طلبان هم چپ ها را "پنجاه و هفتی" و خیانت کار می دانند و برای بخشی از آن ها از همین حالا که نه به دارِ و نه به بار، فرمان مرگ صادر و سر داده اند، از نظر این نوع افراد و جریان ها چپ ها خائن تر از روشنفکرانند، ملیون و مصدقی ها بد تر از چپ ها و روشنفکرانند و مجاهدین هم بدتر از مصدقی ها، اصلاح طلبان هم که بدردِ لای جرز دیوار می خورند، در داخل کشور هم که مخالفان مُشتی جوان هیجان زده و درگیرِ شور حسینی اند و مشتی روانی و قشرِ خاکستری، نه رهبری دارند و نه سازماندهی، مبارز واقعی هم در کار نیست، همه مامور حکومت اسلامی اند، مگر عکس‌اش ثابت شود، یعنی اول باید اعدام شوند، تا در کنار جواز دفن، لوحِ قهرمانی تقدیم شان شود. احزاب و سازمان ها و شوراهای اپوزیسیون داخل و خارج هم که یا وابسته و چلبی نشان اند یا تجزیه طلب و مفت گران. در عرصه مبارزه ملی و بین المللی هم فعلن دو موجودی داریم، پرچم های فلسطین و اسرائیل و چندین پرچم سه رنگ که ابزار سرگرمی و اختلاف های سیاسی شده اند.

در طی چهل و پنج سال اپوزیسیون حکومت اسلامی ده ها برنامه و اساسنامه و تاکتیک و استراتژی و پروژه و چندین قانون اساسی مکتوب و مصور صادر کرده که متاسفانه تا اینجا مُشتی سندِ ثبت تاریخی شده اند و تلاشی جدی و صادقانه برای محقق کردن آن ها صورت نگرفته است. در خارج کشور صدها صاحب نظر سیاسی و صاحب تحلیل، روزانه و شبانه تکرار یکدیگرند. اکثر برنامه سازان رسانه ها هم در ذهن و کلام شان در حال ِ انقلاب روزانه در ایران اند .

یعنی...اگر در بر همین پاشنه بچرخد که سالن های سخنرانی و فَک نوردی های جلوی میکروفون و دوربین و " لشکر فالورهای مجازی" جای "خیابان" و آنچه به طور واقعی در میهنمان جاری ست را بگیرند، امید ثمری نخواهد بود، و بیش از این بیانِ واقعی سروده سنایی می شویم.

شد عقل ما عقیم ز بس با تغافلیم
فریاد از این تغافل و عقل عقیم ما
..............
از فیس بوک مسعود نقره کار



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد