دربارهی این ترجمه:
انگیزهی ترجمهی مقالهی زیر گفتگویی است که آقای احمد غلامی (روزنامه شرق) به مناسبت سالروز مرگ نجف دریابندری با آقایان اکبر معصوم بیگی و حسین فراستخواه انجام دادهاند.(۱) در این گفتگو مباحثی که از طرف میهمانان برنامه طرح شد بسیار فراتر از، ولی در ارتباط با، شخصیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زندهیاد نجف دریابندری صورت گرفت. از جملهی موضوعاتی که در این گفتگو و در ارتباط با بخشی از فعالیتهای ادبی و فرهنگی دریابندری طرح شد، اشاراتی به انتشارات فرانکلین بود که بهنظرم بی مناسبت نیست کمی روی آن مکث شود.
مقالهی زیر در این مورد یک نگاه سریع تاریخی براین نکته دارد و این همان موضوعی است که من میخواهم در کنار توضیحات میهمانان برنامهی آقای احمد غلامی، اضافه کنم. این نکتهی لازم را هم بگویم که قصد من بههیچوجه کمبها دادن به تأثیر نقش انتشارات فرانکلین در ایران و یا شخصیتهای فرهنگی و ادبی ایرانی کارکنان فرانکلین نیست؛ نکتهی اساسی مورد نظر من، در اینجا، همانطور که در مقالهی زیر خواهیم دید، تنها مکث بر پیچیدگی نقش انتشارات فرانکلین در عرصهی جهانی، و بهویژه در ایران، در دورهی جنگ سرد است که تولد آن از آنجا آغاز شد.
عنوان مقالهی زیر، «جنگ سرد فرهنگی» نامیده شده که برگرفته از کتاب بسیار مهم و با ارزشی است به همین نام(۲) که در سال ۲۰۰۰ در آمریکا توسط انتشارات نیو پرس منتشر گردیده است. نویسندهی این کتاب خانم فرانسیس استونور ساندرز ساکن لندن است. او نویسنده، پژوهشگر، مستندساز مستقل است که از جمله سریال مستند چهار ساعته بهنام دستهای پنهان: تاریخ متفاوتی از مدرنیسم (که یک قسمت آن عنوان «هنر و سیا» را دارد) را ساخته است. کتاب او دربارهی جنگ سرد فرهنگی و نقش «سیا» برای اولین بار شواهدی تکان دهنده از فعالیتهای سری سیا در عرصههای فرهنگی، هنری و ادبی پس از جنگ جهانی دوم را برملا میسازد. این کتاب در زمان انتشارش از طرف روزنامهی گاردین برای جایزهی اولین کتاب انتخاب شد و از طرف ضمیمهی ادبی تایمز «داستانی به گیرایی روایت شده» توصیف گردید.
در دورهی جنگ سرد، نویسندگان و هنرمندان اروپایی در برابر چالش عظیمی قرار گرفته بودند. این زمانی بود که از یک سو اردوگاه سوسیالیسم انتظار داشت که روشنفکران اروپایی از طریق آثارشان خوشبینی، سرسختی و مبارزه را ستایش کنند، و از سوی دیگر غرب، آزادی بیان و دموکراسی لیبرالی را در بوق و کرنا میدمید. دولت آمریکا که برای بازسازی اروپای غربی با میلیونها دلار از طریق برنامهی مارشال وارد عمل شده بود، «سیا» فرصت یافت تا مأموریت خود را در مبارزه با کمونیسم در چهارچوب یک برنامهی فرهنگی و هنری گسترده و در مقابله با فرهنگ و هنر سوسیالیستی مجهز سازد. مأموریت «سیا» چنین بود که با ترغیب روشنفکران اروپای غربی، آنها را از جاذبهی مارکسیسم و کمونیسم روبهمرگ دور کرده، و به سمت شیوهی زندگی آمریکایی که موافقتر با طبع بشر است، بکشاند. انجام این مأموریت از نظر «سیا»، تنها میتوانست در شکل سری و مخفیانه موفقیتآمیز باشد. بههمین دلیل، هر گونه ردِ پای این مأموریت نه تنها از عرصهی عمومی، بلکه از دولت آمریکا نیز مخفی نگاه داشته شد. «سیا» شبکهی وسیعی بهوجود آورد که شامل روشنفکران، برنامهریزان سیاسی، نهادهای تجاری و یک سری از ارتباطات با جامعه ی دانشگاهی بود. و البته دلارهای بیحساب. این ساختمان یا برنامه به سلاح سری آمریکا در دورهی جنگ سرد، تبدیل شد.
کتاب خانم ساندرز با جزئیات و به استناد شواهدی که چند سال پیش از انتشار کتاب او به تازگی آزاد شده بود، ماجرای جنگ سرد فرهنگی را تشریح میکند.
مترجم
جنگ سرد فرهنگی
آماندا لاگِسِن(۳)
ترجمهی ناصر رحمانی نژاد
روی جلد یک کتاب کمیک تبلیغاتی در سال ۱۹۴۷.
در زمان جنگ سرد، انتشار کتاب و فرهنگ عامهپسند به میدان جنگ ایدئولوژیک تبدیل شد.
در سال ۱۹۵۲ گروهی که مهمترین ناشران تجاری، دانشگاهی و آموزشی در ایالات متحده را نمایندگی میکردند در شهر نیویورک گرد هم آمدند تا انتشارات فرانکلین را تشکیل دهند.
برخی از این مردان (و همهی آنها مرد بودند) در طول جنگ جهانی دوم در شورای کتاب دوران جنگ(۴) فعال بودند. سپس آنها به تولیدات «نشر خدمات مسلح» که کتابهای عامهپسند به سربازان در جبههی جنگ میرساند، و بخش «نشر آن سوی دریاها» که ترجمهی کتابهای آمریکایی را به اروپای آزاد میبرد، کمک کردند.
در این جلسه، در فضای جنگ سرد، ناشرین یک بار دیگر تصمیم گرفتند از دولت ایالات متحد حمایت کنند. انتشارات فرانکلین جدید، «برندهی قلب و ذهن» در سراسر گیتی خواهد بود.
ناشران، در ابتدا فکر میکردند که این امر میتواند، مانند دورهی جنگ جهانی دوم، واقعاً به توسعهی بازارهای جهانی کتابهای آمریکایی کمک کند و در عین حال میهن پرستی صنعت نشر را نیز به نمایش بگذارد. اما جنگ سرد یک جنگ کاملاً متفاوتی بود، و ناشران خیلی زود خود را در وضعیت پیچیدهتری یافتند.
انتشارات فرانکلین (عنوان بعدی آن «برنامهی کتاب فرانکلین») با پول دولت ایالات متحد سرمایه گذاری شد و چندین سال با سازمان اطلاعات ایالات متحد)۵) (USIA) برای ترویج ارزشهای آمریکایی از طریق نشر در سراسر جهان، همکاری نزدیک داشت. فعالیت آن شامل تضمین حقوق ترجمه با ناشران آمریکایی (مانند
Alfred A. Knopf, Macmillan, D. Van Nostrand و McGraw-Hill) برای کتابهای خاص، و ترتیب و تنظیم قرارداد با ناشران و چاپخانهها در کشورهایی بود که دفاترش برای تولید آنها فعالیت میکردند.
کتابهایی که بهوسیلهی انتشارات فرانکلین منتشر میشد، به جای پخش رایگان فروخته میشد تا توسعهی یک زیرساخت نشر سرمایهداری تجاری برای کتابفروشیها و پخش کنندگان را تضمین کند. فرانکلین در سراسر جهان از جمله در مصر، ایران، نیجریه، اندونزی، پاکستان، بنگلادش و افغانستان دفاتر خود را افتتاح کرد. این دفاتر توسط شهروندان کشور خود اداره میشدند، که بسیاری از آنها در ایالات متحد تحصیل کرده بودند یا در آنجا ارتباطهای دیگری داشتند. این دفاتر برای کمک به ترجمه و ترویج انتشارات فرانکلین، مربیان و شخصیتهای فرهنگی برجستهی محلی کشورهای خود را به کار گرفتند. دفتر مرکزی فرانکلین در نیویورک بود، با کارکنان محدودی که اغلب برای ارائهی مشاوره و نظارت به دفاتر کشورهای دیگر سفر میکردند. آنها در بازگشت به کشور، با واشنگتن و صنعت کتاب ارتباط داشتند.
کوششهای فرانکلین برای ترویج کتابهای آمریکایی صرفاً یک تمرین تبلیغاتی جنگ سرد نبود، اگرچه سازمان اطلاعات ایالات متحد تمایل داشت آن را چنین تلقی کند. مدیر فعال فرانکلین، داتوس اسمیت،(۶) مدیر سابق انتشارات دانشگاه پرینستون، از آغاز مراقب بود که برای انتشارات تا حدودی خودمختاری برقرار سازد و اطمینان حاصل کند که انتخاب کتاب توسط دفاتر خارج از کشور صورت میگیرد و توسط سازمان اطلاعات ایالات متحد دیکته نمیشود. اما با گذشت زمان، کارکنان فرانکلین (و ناشران و محققانی که به عنوان مدیران در هیئت مدیرهی آن کار میکردند) کنترلی را که دولت ایالات متحد بر روی آنها اعمال میکرد، تاب نیاوردند. انتخاب کتاب به طور خاص منبع یک تنش مستمر بود. فرانکلین گاهی اوقات در برابر سازمان اطلاعات ایالات متحد ایستادگی میکرد - و البته بهای این ایستادگی را با کاهش بودجه پرداخت میکرد.
فرانکلین چه آثاری منتشر کرد؟ تمرکز فرانکلین بازتاب انتخابهای محبوب سازمان اطلاعات ایالات متحد در ادبیات کلاسیک آمریکا، مانند زنان کوچک اثر لوئیزا مِی آلکات، و همچنین متون کاربردی و غیرداستانی بود که برای کشورهای در حال توسعه مفید به نظر میرسید. بسیاری از متون فقط ترجمههای مستقیم نبودند، بلکه شامل پیشگفتارهایی از روشنفکران برجسته بودند که مناسبت کتاب را توضیح میدادند.
در برخی موارد، کل بخشها ممکن بود با محتوای یک نوشتهی محلی جایگزین شوند. هنگامی که فرانکلین تصمیم گرفت نسخههای عربی و فارسی منتخبات محبوب ادوارد آر. مارو(۷) را به نام This I Believe (بر اساس برنامهی رادیویی او که در آن افراد مشهور در مورد عقاید خود بحث میکردند) تولید کند، برخی از فصلها با نوشتههایی جایگزین شدند که دیدگاههای شخصیتهای برجستهی اسلامی و خاورمیانه را عمده میکردند. این متن همچنین به دیدگاه گستردهتر ایالات متحده در ترویج اسلام و ایمان مذهبی به عنوان مقابله با لامذهبی کمونیستی کمک میکرد.
کسانی که با فرانکلین کار میکردند به قدرت کتاب و خواندن به عنوان وسیلهای برای ایجاد دنیایی بهتر اعتقاد داشتند. اما آنها همچنین معتقد بودند که رویکرد ظریفتر برای ترویج فرهنگ آمریکایی - یعنی شناخت و احترام به فرهنگ کشورهایی که در آنها فعالیت میکنند - مؤثرتر از تبلیغات جابرانه است. مسئولان فرانکلین در دفاتر کشورهای دیگر نگران بودند که به عنوان "آمریکاییهای زشت" دیده نشوند. آنها به نحو فزایندهای هدفشان این بود که نشان دهند کارشان کار توسعه و رشد و کمک به تقویت صنعت کتاب است، که قبلاً هیچ وجود نداشت یا خیلی کم وجود داشت. آنها هنگامی که در این امر موفق میشدند، محل را ترک میکردند. هنگامی که دفتر فرانکلین در قاهره، سرانجام در سال ۱۹۷۸ بسته شد، داتوس اسمیت اظهار داشت که «از کنار کشیدنمان از قاهره ناراحت نیست. هدف ما از ابتدا ایجاد توانمندی محلی بوده است و این برترین دلیل ماست.»
اما به همان اندازه که داتوس اسمیت اعلام کرد که به هیچ وجه یک امپریالیست آمریکایی یا یک آمریکایی زشت نیست، واقعیتهای فعالیت در خارج از کشور چنین تأکیدهایی را زیر سوال میبرد. برای مثال، فعالیت فرانکلین در مصر مورد حملهی ناسیونالیستهایی قرار گرفت که فرهنگ آمریکایی را تهدیدی اساسی برای فرهنگ عربی، و فروش کتابهای وارداتی را، که صنعت فرهنگی مصر را فلج میکرد، دشمن آن میدانستند. همانطور که یک روزنامهنگار مصری نوشت: "باید اجازه داد که اندیشهی ملی زنده بماند و شکوفا شود." در اندونزی نیز، حمایت عمومی اولیه از برنامهی کمک به کشور برای رسیدن به اهداف آموزشی و سوادآموزی، همراه با تقویت ناسیونالیسم اندونزیایی، تغییر کرد: در رژیم سوکارنو، توسعه آموزشی و فرهنگی باید توسط دولت هدایت میشد و نه تحمیل یا کمک از بیرون. کتابهای فرانکلین، حتی اگر ترجمه بودند، مانند کتابخانههای سازمان اطلاعات ایالات متحد که گاه هدف اعتراضها قرار میگرفت، به عنوان نمادهای مؤثر قدرت آمریکا در نظر گرفته میشدند.
تسلط آمریکا (و بریتانیا) در عرصهی انتشارات در کشورهای در حال توسعه، و همچنین تلاش شوروی برای پخش رایگان متون کمونیستی، انتخاب خوانندگان را محدود کرد. علیرغم تلاشهای فرانکلین، این امپریالیسم انتشاراتی تمایل داشت رشد انتشارات بومی را در بسیاری از کشورها متوقف سازد. اما کتابهای وارداتی هنوز هم نقش مهمی در زندگی خوانندگان عادی در کشورهای در حال توسعه دارند. آنچه خوانندگان از کتابهایی مانند زنان کوچک میسازند، همچنان یک راز باقی مانده است، اما کتابهای درسی و غیرداستانی در کشورهای در حال توسعه، انتخابهای خواندنی محبوب در سراسر این دوره بودهاند. چنین کتابهایی با نیازهای دانشجویان، متخصصان و سایر خوانندگان مشتاقی که از این متون برای اهداف عملی استفاده میکردند، مطابقت داشت.
فرانکلین، همراه با فاصله گرفتن از سازمان اطلاعات ایالات متحد در دههی ۱۹۶۰، برای دریافت کمک مالی از منابع دیگر، از جمله دولتهای کشورهایی که در آن فعالیت میکردند، بنیادهای آمریکایی مانند فورد و راکفلر، و سایر آژانس ها، به ویژه آژانس توسعهی بینالمللی ایالات متحد(۸) (USAID) در جستجو بود. تمرکز فرانکلین بهاین ترتیب، بر ایجاد زیرساختهای انتشارات و همچنین پاسخگویی به درخواستهای دولتهای خارجی معطوف گردید. شایان ذکر است که فرانکلین همکاری نزدیکی با دولت ایران داشت و دفتر تهران موفقترین فعالیت آن شد. فرانکلین با وام آمریکایی به ایران کمک کرد تا یک چاپخانه ایجاد کند، منابع کاغذ را تضمین کند و به تولید تعداد زیادی کتاب درسی برای مدارس و برنامههای سوادآموزی ایران یاری رساند.
داستان ایران پیچیدگیهای این نوع برنامههای کتاب را به نمایش میگذارد. رابطهی نزدیک با رژیم شاه تا آنجا مفید بود که قراردادهای سودآوری را در تولید کتابها تضمین میکرد. فرانکلین با خواهر دوقلوی شاه، پرنسس اشرف، در تولید نسخهی فارسی مراقبت از نوزاد و کودک(۹) بنجامین اسپاک(۱۰) برخی همکاریها داشت.
اما رژیم ایران یک دموکراسی نبود، و کتابهایی که ترجمه شد، در نهایت کمک چندانی به ترویج دموکراسی نکردند، حتی اگر ممکن بود به تقویت تلاشهای مدرنسازی نابرابر رژیم شاه کمک کرده باشند (که احتمالاً ممکن است انقلاب ۱۹۷۹ را تسریع کرده باشد). شاید حتی بدتر از آن، کار با رژیم شاه، فردی متجاوز به حقوق سیاسی و انسانی، همان اصولی را که فرانکلین ادعا میکرد از آن دفاع میکند، تضعیف کرد - آزادی فکری و سیاسی.
میراث واقعی فرانکلین کمتر با کتابهایی بود که در انتشار آنها کمک کرد و بیشتر با فشارهایش برای توسعه زیرساخت کتاب بود. به نظر میرسد مرکز چاپ افست ایران که فرانکلین به تامین مالی آن کمک کرده است، همچنان در حال فعالیت است و ناشران ایرانی امروز از کاری که دفتر فرانکلین (به ریاست همایون صنعتی) در نوسازی صنعت کتاب ایران انجام داده است، قدردانی میکنند. فرانکلین در جاهای دیگر نتایج متفاوتتری داشت. برای مثال، در آفریقا، دستیابی به هر نوع پیشرفتی دشوار بود، زیرا فرانکلین هم با ناشران بریتانیایی - که حتی پس از استقلال نیز محکم سرِ جای خود بودند - و هم با مسائلی مانند تعدد زبانهای آفریقایی که ترجمه را به چالشی تبدیل میکرد، و تولید محدود کتاب که سودآور نبود، مواجه میشد.
داستان فرانکلین تضادی را به نمایش میگذارد که جنگ سرد برای ایالات متحد ایجاد کرد: تمایل به دفاع از ارزش های آمریکایی در خارج از کشور، همراه با نیاز به مصالحه با این ارزشها در یک واقعیت سیاسی پیچیده. و اگرچه ممکن است برخی از آمریکاییها نیت خوبی برای مشارکت در خارج از کشور داشته باشند، اما کسانی که از فعالیتهای بشردوستانه خود بهره میبرند همیشه آن را نمیخواستند (یا میخواستند چنین کمکهایی را به گونهای طراحی کنند که نیازها و خواستههای خود را به بهترین شکل منعکس کند).
در اواخر دههی ۱۹۶۰، فاش شد که سیا (CIA) به طور مخفیانه برای طیف وسیعی از سازمانهای فرهنگی بودجهی مالی تأمین میکند. این افشاگری تنها باعث تشدید شک و تردید نسبت به تلاشهای فرهنگی در خارج از کشور شد. فرانکلین از خود دفاع کرد و گفت که فقط از بنیاد آسیا(۱۱) (که در واقع توسط سیا تأمین مالی شده بود) وجوه مالی دریافت کرده و دریافت پول از سیا آگاهانه نبوده است.
اما خسارت وارد شده بود. فرانکلین در طول دههی ۱۹۷۰ بهسختی تلاش کرد، اما بودجه به پایان رسید. ناشران ارزش فعالیت فرانکلین را زیر سوال بردند، و نیت میهن پرستانهای را که الهام بخش حمایت آنها از فرانکلین در اوایل جنگ سرد بود، از دست دادند. مدیریت بحثانگیز در فرانکلین پس از ترک داتوس اسمیت، بقای سازمان را سختتر کرد. و در سال ۱۹۷۸، برنامهی کتاب فرانکلین (آنطور که در آن زمان شناخته میشد) فعالیت خود را متوقف کرد.
۱۳ جولای ۲۰۱۸
_______________________________
۱. لینک گفتگو:
https://youtu.be/_2Re6xJ1oec?si=ELULfTJeU8R45OLa
۲. The Cultural Cold War: The CIA and the World of Arts and Letter, Frances Stonor Saunders, New Press, New York, 2000.
همین کتاب در سال ۱۹۹۹ در انگلستان توسط انتشارات Granata Publications تحت عنوان Who Paid the Piper? منتشر گردیده بود.
۳. Amanda Laugesen.
۴. The Council of Books in Wartime.
۵. United States Information Agency
۶. Datus Smith
۷. Edward R. Marrow
۸. The U.S. Agency for International Development
۹. Baby and Child Care - از این کتاب ترجمههای مختلفی در ایران منتشر گردیده است.
۱۰. Benjamin Spock
۱۱. Asia Foundation