logo





دانش‌آموزان مدارس کشور چه می‌خواهند؟

يکشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۷ آپريل ۲۰۲۴

س. حمیدی



بیش از شانزده میلیون نفر دانش‌آموز در مدارس کشور به تحصیل اشتغال دارند. قریب دو و نیم میلیون نفر از دانش‌آموزان هم برای همیشه از تحصیل باز مانده‌اند. دولت برای بازگرداندن این گروه از دانش‌آموزان به تحصیل، هیچ برنامه‌ای در اختیار ندارد. چون حضور چنین پدیده‌هایی را در جامعه امری عادی می‌پندارد. از سویی شرایط سخت زندگی زمینه‌های کافی فراهم می‌بیند تا همچنان دانش‌آموزان بیشتری به ترک تحصیل اشتیاق نشان دهند. آنان نان آوردن برای خانواده را به تحصیل در مدرسه ترجیح می‌دهند. اما این موضوع در دختران اندکی تفاوت دارد. چون خانواده‌ها موقعی که با تنگناهای مالی مواجه می‌گردند از فرستادن دخترانشان به مدرسه سر باز میزنند. گویا با همین راهکار ساده‌دلانه خواهند توانست در هزینه‌های جاری زندگی خود صرفه‌جویی به عمل آورند.

از سویی هم، موضوع تحصیل در نگاه مدیران آموزشی کشور جایگاه فرهنگی و اجتماعی خود را از دست داده است. آنان با همین راهکار غیر انسانی در بودجه‌ی سالانه‌ی خویش صرفه‌جویی می‌کنند. چنان‌که طی سال‌های جاری هزاران مدرسه را در سطح کشور به پاساژ تبدیل نمودند. دولت بنا به ماهیت نامردمی خویش تنها به تجارت می‌اندیشد. به جای این‌ها، استفاده از کانتینر، چادر و کپر را برای کلاس درس در آموزش و پرورش باب می‌کنند. آنوقت دانش‌آموزان قرار است در همین کانتینرها و کپرها سواد بیاموزند. بی‌دلیل نیست که آمار کودکان کار همه ساله فزونی می‌گیرد. اما دولت هیچ مسئولیتی در قبال آسیب‌های اجتماعی آن به عهده نمی‌گیرد. در مرزهای غربی و شرقی کشور کودکان کار بخش‌هایی از جابه‌جایی سوخت و کالا را در دو سوی مرز پر می‌کنند. نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی همین کار مشقت‌بار کودکان را هم برنمی‌تابند. چنانکه سالانه ده‌ها نفر کودک بر اثر تیراندازی ماموران مرزی جان می‌بازند. مأموران قصد دارند همراه با کشتن کودکان یا پدرانشان جامعه را سامان بدهند!

دانش‌آموزان همچنین تقاضایی را عنوان می‌کنند که موضوع سهمیه‌بندی کنکور برای همیشه باید حذف شود. چون علیرغم آنکه حدود سی و پنج سال از جنگ عراق می‌گذرد هم‌چنان خانواده‌های شهیدان، آزادگان و جانبازان از امتیازهای ویژه‌ای در کنکور سود می‌برند. دولت چنین امتیازاتی را در درمان و استخدام این خانواده‌ها نیز به کار می‌گیرد. جدای از آن، دانش‌آموزانِ این گروه از خانواده‌ها همگی در مدارس ممتاز شاهد درس می‌خوانند. دانش‌آموزان می‌گویند که نظام آموزشی امتیازاتی برای همیشه باید از ساختار اداری کشور رخت بربندد.

جمهوری اسلامی با سیاست‌هایی که در پیش می‌گیرد آموزش و پرورش کودکان را امری طبقاتی می‌کند. بخش‌هایی از طبقاتی کردن آموزش و پرورش را هم با افزایش مدارس غیر انتفاعی به انجام می‌رساند. چون مدیران آموزشی کشور با بهانه کردن خصوصی‌سازی، به تجاری سازی امر آموزش و پرورش روی آورده‌اند. از چنین امتیازی برای تجارت و سوداگری، تنها افراد وابسته به حکومت سود می‌برند. چون امتیاز تأسیس مدارس غیر انتفاعی تا کنون تنها به همین افراد حکومتی واگذار شده است. در نتیجه قبول شدن در کنکور برای دانش‌آموزان طبقات میانه‌حال و فرودست جامعه به افسانه شباهت دارد. در سالهای اخیر فروش سوالات امتحانی را نیز باب کرده‌اند. موضوعی که آن هم به نفع طبقات مرفه جامعه تمام میشود. دانش‌آموزان انتظار دارند تا دولت برای همیشه به موضوع طبقاتی کردن نظام آموزشی پایان ببخشد و مدیران آموزشی هم از فروش سؤالات امتحانی دست بردارند.

وزارت آموزش و پرورش برای پیشبرد سیاست طبقاتی کردن نظام آموزشی کشور انواع و اقسام مدارس دولتی را باب کرده‌است. مدیران مدارس دولتی نیز با همین حقه است که از اولیای دانش‌آموزان شهریه‌های متفاوتی می‌گیرند. چون وزارت آموزش و پرورش آشکارا از پرداخت هزینه‌های جاری مدارس کشور سر باز می‌زند. اما مدیران مدارس ضمن هماهنگی لازم با ادارات آموزش و پرورش، سیاستی را به پیش می‌برند که این هزینه‌ها را به پای خود دانش‌آموزان بنویسند. موضوعی که به سهم خود به ترک تحصیل دانش‌آموزان دامن می‌زند.

جدای از دریافت شهریه، بخش‌هایی از آسیب‌های ترک تحصیل کردن دانش‌آموزان، به تحقیر کردن یا کتک زدن ایشان از سوی مدیر، ناظم و معلم بازمی‌گردد. خشونت‌هایی که برای دانش‌آموزان در فضاهای آموزشی پا می‌گیرد، سرآخر آنان را به فرار از مدرسه مجبور می‌کند. به طبع آسیب‌های چنین رفتاری، به فضای خانواده و جامعه نیز کشیده می‌شود. اما جمهوری اسلامی هرگز آسیب رفتارهایی از این دست را در جایی از سیاستگذاری خود به حساب نمی‌آورد.

در مدارس کشور، تحت پوشش راه‌اندازی بسیج دانش‌آموزی یا انجمن اسلامی دانش‌آموزان از کودکان در راه جاسوسی برای حکومت سود می‌برند. اما جمهوری اسلامی باید به حقوق شهروندی تمامی دانش‌آموزان احترام بگذارد. در عین حال، این گونه سوء استفاده‌ها از دانش‌آموزان با پیمان‌نامه‌ی حقوق کودک نیز سازگاری ندارد. حتا در فضای مدارس کشور گاهی هم از کودکان در راه اهداف جنسی سود می‌برند. موضوعی که در خانواده‌ها و جامعه نیز همچنان گسترش دارد. جمهوری اسلامی باید بپذیرد که دانش‌آموزان در مدارس کشور باید آموزش‌های لازم را در این خصوص فرا‌بگیرند. شکی نیست که کاستی‌ها و ضعف‌های تربیتی مدیران آموزشی به آسیب‌های چنین پدیده‌ای دامن می‌زند. چون جمهوری اسلامی نمونه‌هایی سنتی از نظام آموزشی را در سر می‌پروراند و در این نمونه‌های آموزش سنتی، آموزش مسائل جنسی هرگز جایگاهی نمی‌یابد.

جمهوری اسلامی از پذیرش سن هیجده سال برای کودکان سر باز می‌زند. همان موضوعی که در پیمان‌نامه‌ی حقوق کودک به آن اشاره می‌شود. با همین رویکرد است که در ایران جمهوری اسلامی ازدواج کودکان زیر هیجده سال امری مجاز شمرده می‌شود. ترک تحصیل کردن دانش‌آموزان گاهی نیز پشتوانه‌ای مثل ازدواج را به همراه دارد. موضوعی که در دختران بیش از پسران دانش‌آموز به آسیب‌هایی جبران ناپذیر می‌انجامد. چون بالایی‌های نظام دانسته و آگاهانه کودک همسری را در جامعه باب کرده‌اند. همین بالایی‌های نظام از زندانی کردن و اعدام کودکان نیز چیزی فرونمی‌گذارند. گاهی نیز ترفندی را به کار می‌گیرند که کودکان را به زندان بسپارند تا هیجده سال‌شان تمام شود. آن‌گاه به اعدام ایشان روی می‌آورند. پیداست که پخش چنین اخباری در مدارس کشور و رسانه‌های عمومی می‌تواند شوک‌های روانی غیر قابل جبرانی را به هر دانش‌آموزی وارد نماید.

کشاندن اجباری دانش‌آموزان به نمازخانه‌ی مدرسه نیز موضوعی است که دانش‌آموزان بر پذیرش آن گردن نمی‌گذارند. دانش‌آموزان نمی‌پذیرند که برای رفتن به جشن‌های دولتی یا عزاداری‌های مذهبی تحت فشار مدیران مدارس قرار گیرند. هدف آن است که در مدرسه شرایطی آماده گردد که هر دانش‌آموزی در پذیرش یا اجرای باورهای خود آزادانه عمل نماید. چنین حقی باید برای همه‌ی دانش‌آموزان محفوظ باقی بماند. جدای از این، حکومت باورهای سیاسی خود را به کتاب‌های درسی مدرسه کشانده‌است. همراه با همین باورهای حکومتی است که در مدارس بخش‌هایی از آموزه‌های تاریخی و اجتماعی تحریف می‌گردد. جمهوری اسلامی هرچند از کاربستِ چنین رفتاری ظرف چهل و پنج سال نتیجه نگرفته‌است، ولی هم‌چنان به تکرار مصیبت‌بار آن ادامه می‌دهد. دانش‌آموزان خواستی را به پیش می‌برند که آموزش‌های ایدئولوژیک برای همیشه باید از متن کتاب‌های درسی مدرسه حذف شود.

وصله پینه کردن حوزه‌های علمیه به مدارس کشور امری بی‌فایده می‌نماید. دانش‌آموزان به گزینش معلمان از راه‌های برگزاری امتحانهای شغلی اصرار می‌ورزند تا سواد علمی ایشان مبنای گزینش قرار گیرد.

دانش‌آموزان هم‌چنین مطالبه‌ای را پیش می‌کشند که دولت به تشکل‌یابی آزادانه‌ی ایشان احترام بگذارد و مدیران دولتی همانند سیاستمداران همه‌ی جهان یاد بگیرند که به خواست‌های دانش‌آموزان گوش بسپارند. دانش‌آموزان در ضمن هرگونه تعرضی را که از سویی مأموران امنیتی به حریم مدرسه یا کلاس درس ایشان انجام می‌پذیرد، محکوم می‌کنند. سوای از این، دانش‌آموزان بازداشت، محاکمه، زندانی کردن و اعدام همکلاسی‌های خود را هم محکوم می‌نمایند. هم‌چنین تحقق برنامه‌ای را به پیش می‌برند که در سرتاسر کشور مدارس به نام دانش‌آموزانی نامگذاری گردد که حکومت آن‌ها را در خیابان‌ها یا زندان‌هایش اعدام نمود. پاک کردن جنایت‌های حکومت از ذهن دانش‌آموزان هرگز امکان پذیر نخواهد بود. دانش‌آموزان ضمن مبارزه‌ای مشترک خواستار آزادی هرچه فوری و بدون قید و شرط تمامی معلمان و دانش‌آموزان زندانی هستند.

به نظر شما، آیا جمهوری اسلامی در خود توانی سراغ دارد که به حل و فصل نهایی این خواست‌ها بشتابد؟



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد