حدیث از مطرب و می گوی و راز دَهر کمتر جو
که کَس نگشود و نگشاید به حکمت این مُعما را
امروزه کودکانه و خام اندیشانه جلوه میکند. این که "رهنمود" های کلاسیک را به کُلی بپذیریم یا به تمامی رَد کنیم. روش بررسی روزآمد به قرار زیر تعریف شده که از منظر فایده و ضرر ، جزئیات و مفردات رهنمود هوشمندان و اولیأ تاریخی را بنگریم و بسنجیم.
در شعر نقل شده از حافظ، که معمولا غزلهای چند محوری میسروده، نخست با دو پاره اولیه روبرو هستیم. پارههایی که بهترتیب توصیه های ایجابی و سلبی هستند. توصیه ایجابی مبنی بر این امر است که حکایت از نشاط و نوشانوشی نیکو و مطبوع است. بهویژه که زمان حکایت و بازگویی شعر و حرف حافظ همزمان شود با بهار و نوشدن طبیعت.
اما سپس، در قیاس با رفتار بعدی؛ آن نیکویی مورد تاکید حافظ از حکایت مطرب و می صفت تفصیلی مییابد و بهتر خوانده میشود. بهتر از این که کار و کنجکاوی در مورد "دَهر" داشته باشیم. بنابراین کنجکاوی در آن مورد، زیر بار توصیه سلبی رو به خاموشی بایستی گذارد و ما را از چند و چون در مورد دَهر بازدارد.
اینجا ناگفته روشن است که مفهوم "دَهر" معرب، در پارۀ دوم و نیز در بخش توصیۀ سلبی شعر حافظ به معنای گذر ایامی است که سرنوشت بشر را رقم زدهاست. بنابراین میشود دَهر را معادلی برای " زمان مطلق" و عمر دنیا در نظر گرفت.
بر اساس همین راز آمیزی دَهر است که اشاره ضمنیاش همچنین امکان فهم و شناخت "خدا" میتواند باشد، اما این حکم را حافظ در پارهی نهایی به ضرس قاطع داده که کسی قادر نبوده و قادر نیست و نخواهد بود که گره آن مُعما را بگشاید.
درست از همین حکم و نتیجه اخیر حافظ، که پس از توصیههای ایجابی و سلبی وی آمده، بحث گسست ما از رویکرد کلاسیک و تفکیک تاریخ جدید آغاز میشود. چرا که تجربۀ کنجکاوی بشر ،که از قرن پانزدۀ میلادی بدین سو امکانات دیداری ما را با اختراع وسایلی چون تلسکوپ، فضایما و ماهواره و ...به میزان چشمگیری گسترش داده، به هر چیزی که بهعنوان تمامیتی بی زمان عرضه شود، شک و تردید روا میدارد.
بر این منوال، شکل مُدرن شدۀ تجربه، اصل خود را بر اساس یک گسست میان زمان مطلق و زمان نسبی گذاشته است. در واقع تجربۀ عرفی همان زمان زمینی را که از دل تقویمهای ادیان برآمده، ملاک نگاه و پژوهش خود گرفتهاست. بنابراین به تقویمهای مرسوم و گاهشمارهای رایج مینگرد تا به پژوهش و سنجش دریابد چه تغییراتی در زندگی بشر روی دادهاست.
امر سکولار ،که بخشی از تجربۀ مُدرن را بهنمایش میگذارد، از ریشه سائکولوم در زبان لاتین برخاسته و به معنای دورهبندی تاریخ است. در واقع جُنبش سکولار دورهبندی و تلقی خود از زمان را همچون تفکیکی در روند تاریخ میبیند. تفکیکی که میخواهد نفوذ دین در مدیریت برخی از حوزههای اجتماعی را محدود سازد. البته نفوذ دین هم کم نمیشود اگر که "داستان آفرینش و پیدایش" در کتابهای مقدسش زیر سوال نروند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد