« شیش ماه گذشت، پس چی شد نتیجه این دی. ان. ای من، آق جواد گل؟ دلمون خوشه که یه رقیق و همپیاله چندین و چن ساله داریم که مدتیه نمیدونم دانشمند و زایشمند نانو تکنولوژی شده و چن سالیه تو موءسسه ی این کارهها؛ واسه خودش عددی شده و سرتاپاش تو افتخارات مهمه غوطه میخوره. »
« بابا زبون به کام بگیر یه دقیقه! هنوز در بطری شراب ولایت دنکیشوت رو باز نکرده م، انگار مست کرد و چونه ش شد آسیا، لاکردار! مارو باش که کاروهزاجور دربه دری رو ول کردیم و این شب تعطیلی اومدیم خذمتش چنتا گیلاس باهم بنداریم تو خندق بلا و اینهمه غم دنیا رو بکوبیم به سینه دیفال.»
« آخه قربون اون دست و پنجولت برم، بدقولیم یه اندازه ای داره، تو دیگه رو هرچی بدقولیه سفید کردی، شیش ماه کم وقتی نیست! »
« شنفتی؟ »
« چی چی رو شنفتم، تو دیگه منم از رو بردی، ازبس جوادبازی درآوردی! »
« از قدیم ندیمایه ضرب المثلی هست که میگه یارو انگار شیش ماهه به دنیا اومده! بیا، ساختمش! بریزش تو خندق بلا، عینهو آبیه که بریزه رو آتیش، فوری آروم و ساکتت میکنه، بره اونجا که درد و بلا نباشه، منم به سلامتی گوشه ی سبیلت میندازم بالا، مایه رقیق اهل حال بیشتر که نداریم، تو این ولایت غربت که سگ صاحابشو نمی شناسه، مثل ریک مخلصتم، حالاجواد عینهو یه دسته گل نشسته کنارمیز و روبه روت، اتفاقا خبرای خوشی واسه ت دارم، اگه مثل همیشه تا دهن وا میکنم نپری تو حرفم و مهلت حرف زدن بهم بدی. »
« خیلی خب، دور اول آب حیاط رو رفتیم بالا، تاخراب نشدی و کنترل حرف زدنتو از دست ندادی، سراپاگوشم به درفشانیاته، بنال بینم خبرتازه ت چیه. »
« عارضم به حضور انور سرورخودم. »
« مواظب باش آق جواد، اوقاتم ازدستت خیلی گه مرغیه، حوصله ی سبزی پاکنیاتو اصلا ندارم. لپ کلام رو بگو و خلاصم کن، شیش ماهه منو مچل کردی که نتیجه دی. ان. ای منو ازهمکارات بگیری و بهم بگی که بفهمم بلاخره من تخم وترکه کدوم یکی از سلاطین هخامنشیم. تاخونمو جوش نیاوردی، سریع وبی تعریف تعارف بگو. »
« آخه همینجوری و بی مقدمه نمیشه گفت. »
« واسه چی نمیشه گفت؟ »
« هنوز به خودمم یه نتیجه راستاحسینی قطعی نگفتن، یه جوری گفتن که میباس نشست، فکر کردو توش چند و چون آوردو حلاجیش کرد. »
« خیلی خب، بگوتاباهم چندو چون بیاریم وتاخروسخون حلاجیش کنیم. »
« میدونی، ازاونجا که خیلی بهت علاق دارم، با خودم گفتم: ما یه رفیق مسجد ومیخونه بیشتر نداریم که، کار ازمحکم کاریم عیب نمی کنه، رو این حساب کارتو به جای دوقبضه، سفارشی سه قبضه کردم. »
« همینه که شیش ماه گذشته و دستم به تخم آق جوادم بند نیست هنوز!ُ بفرماسفارش سه قبضه ش دیگه چی شکلیه که فقط از آق جواد ساخته است.»
« کارتو دادم دست سه تااز دانسمندای سرشناس و همکارام، گفتم کار ازمحکم کاری عیب نمی کنه که. »
« ماماکه دوتابشه، سربجه کج میشه، وای به روزی که ماما سه تابشه. »
« اتفاقا همینجورم شد، تونمیری، این دوتا گیلاسم بریم بالاتا آرومترت کنه وشوکه نشی، بعد دنباله ی نتیجه ی دی. ان. ای. تو واسه ت میگه م، گرچه هنوز به نتیجه قطعی نرسیدن، ولی تومنو شهید کردی دیگه، باید یه چیزایی بهت بگم. »
« توکه منو دقمرگ کردی، سرآخر میگی تخم وترکه ی کیم یاکله مو بکوبم به دیفال، جواد ورپریده!...»
« نتیجه آزمایشاتم مثل بقیه ی اموروکارات، غیرآدمیزادیه. »
« جیحوری غیرآدمیزادیه آق جواد؟ »
«نتیجه دی. ان . ای یکیشون نشون میده اصل نسبت میرسه به شاخ آفریقا. »
« ای بابا، مارو باش که فکر می کردیم تخم وترکه کوروش کبیریم، خوب، اون یکی دیگه چی نشون میده؟ »
« نتیجه دومی نشون میده که اصل ونسبت میرسه به ناف اروپا. »
« خب، خب، بازجای شکرش باقیه، این یکی بیتره، نتیجه آزمایش دی. ان. ای سومی لابد از هردوتابیتره، ها؟ »
« نتیجه ی دی. ان .ای سوم نشو ن که اصل ونسبت میرسه به تیکه خاک توخاورمیانه که عینهو شکل یه گربه ست. »
« به به، لابد تو این آزمایش به جای شاخ آفریقا، اصل ونسبم میرسه به بالاترین نقطه، یعنی رو گوش گربهه، آره؟جواد بازی درنیارو راستاحسینی بگو،آق جواد!»
« این گیلاسم بندازبالاکه نتیجه ناراحتت نکنه. »
« بازچی کلکی توچنته ت داری رندروزگار، زودتربگو، ناراحت نمیشم. »
« برخلاف نظرت، نتیجه دی. ان. ای سوم نشون میده که اصل ونسبت میر سه به پایین ترین نقطه، یعنی دور اطراف دم گربهه. »
« واسه چی تعریف تعارف میفرمایی، راحت بگو اصل ونسبم میرسه به ماتحت گربه وخلاصم کن!...»
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد