logo





زمان

چهار شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳ مارس ۲۰۲۴

مجید نفیسی



هنگامی كه زمان بر ما فرود می‌آید
خود را در تاریكيِ شب پنهان می‌كنیم
اما كفهای سفیدِ دریا به ساحل می‌ریزند
ما هراسان در چشمهای یكدیگر می‌نگریم
و بیهوده دستها را در جیبهای پشتِ شلوار قلاب كرده
وانمود می‌كنیم كه هیچ اتفاقی نیفتاده است.
چون از زادروزِ یكدیگر می‌پرسیم
در پسِ ماههای سال
و شیشه‌های خاليِ رنگِ مو سنگر می‌گیریم.
آنگاه شیشه‌ی شراب را دست به دست می‌گردانیم
و به حلقه‌ی آتش‌باز می‌گردیم.
دخترانِ كوچكِ دیروز هنوز بازنگشته‌اند.
آنها رفته‌اند تا همراهِ پسران همسایه
با ماشینِ پدر، دورِ شهر چرخی بزنند.
كودكانِ امروز بی‌اعتنا به ما از روی آتش می‌پرند
و از پاكتهای پُف‌كرده‌ی چیپس، مشت مشت میخورند.
پدر سوسیسها را بر سر سیخهای چوبی می‌زند
و از آخرین چارشنبه‌سوريِ خود در تهران یاد میكند.
مرغان دریایی در تاریكی كمین كرده‌اند
و به آژیرِ رنگینِ پلیس گوش می‌دهند.
كودكان بی‌واهمه از زمان بالا می‌روند
بر گُرده‌ی او سوار می‌شوند
دست به ریشِ سفیدش می‌كِشند
و گاهی مویی از آن می‌كَنند
انگشتهای كثیفشان را بر عینك او می‌مالند
و از جیبهای قبایش، شكر‌پنیر كِش میروند.
زمان ایستاده است
كودكان غارتش كرده‌اند
اما او بی‌خیالانه می‌خندد
و انتظار روزی را می‌كِشد
كه بر آنها فرود خواهد آمد.

هجدهم مارس هزار‌و‌نهصد‌و‌نود‌و‌هشت



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد