logo





به مناسبت ۸ مارس
جنبش زنان حلقه اتصال جنبش های مردمی

پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۷ مارس ۲۰۲۴

فریبا ثابت

new/fariba-sabet7.jpg
روسری‌های رنگارنگ در هوا می‌چرخیدند و در آتش می‌افتادند.
آتش زبانه می‌کشید و دل شب را می شکافت و جرقه های خود را به اطراف پخش می‌کرد
زنان و دخترکان دور آتش می‌رقصیدند و آزادی را مزمزه می‌کردند
مردان حمایت می‌کردند
«‌ما همه به هم هستیم»
سنگر اسلام به خطر افتاده‌بوده و دنیا به حیرت
و زنان می‌رقصیدند و می‌رقصیدند
آتشی به پا شده‌بود مهار نشدنی
و زنان می‌رقصیدند و می‌رقصیدند
سیه دلان شب از هر طرف آژیر کشان می‌آمدند
زنان هم چنان می‌رقصیدند ...........
آتش هم‌چنان زبانه می‌کشید.......
شعله ،خاموش شدنی نبود...........

روز جهانی حقوق زنان، بزرگداشت تاریخ مبارزه زنانی است که خود تاریخ را ساخته‌اند. این تاریخ ریشه در مبارزاتی دارد که زنان از طرفی برای آزادی و برابری کل جامعه و از طرف دیگر برای هویت خود و برابری با مردان بی‌وقفه کرده و می‌کنند.

هشت مارس روز نمادین برای شناخت دستاوردها و فرصتی است برای بررسی وضعیت موجود زنان و این‌که هنوز چه راه سخت و ناهمواری برای پر کردن شکاف جنسیتی در پیش رو داریم.

هشت مارس روز جهانی مبارزه برای برابری و آزادی و رفع هر نوع ستم و تبعیض است.

تقلیل دادن آن به تبریک گفتن و گل دادن به زنان منحرف کردن اذهان از مسئله اصلی تبعیض و نابرابری در تمامی حوزه های خصوصی و عمومی است.

امروزه اما هشت مارس بیشتر از هر زمانی، موضوعیت دارد چرا که بسیاری از دستاوردهای زنان که با مبارزه بی امان به‌دست امده، مورد تهدید قرار گرفته‌است و حتی در زمینه‌هایی زنان را به عقب رانده‌اند.

چرا که هنوز برای کار برابر دستمزد برابر دریافت نمی‌کنند!

چرا که هنوز در مدیریت و شغل‌های کلیدی نادرند!

چرا که هنوز مالک بدن خود نیستند و به خاطر نافرمانی کشته می‌شوند

چرا که هنوز سوژه زایش‌اند

چرا که هنوز بدن زن ابژه جنگ است و تهاجم به مرزها با خشونت و تجاوز به زنان آغاز می‌شود

چرا که مورد داد و ستد قرار می‌گیرند و ابژه جنسی ،جنسیتی هستند

چرا که...............

و اما مسئله زنان یکی از مهم‌ترین گره‌گاه های هر جامعه است که بدون حل آن، مسائل دیگر جامعه حل نخواهد شد.

در جامعه ما ایران جنبش «‌زن زندگی آزادی» گامی بزرگ در این راه برداشته‌است اما در این‌جا این سئوال مطرح می‌شود که :

آیا پیدایش این جنبش نقطه عطفی در رهایی جامعه از پدر سالاری نهادینه شده‌است؟.

و اگر اری‌، نقش زنان در این پروسه چیست‌؟.

جنبش« زن، زندگی، آزادی» که حاصل چهار دهه مبارزه بی وقفه زنان علیه آپارتاید جنسیتی و تبعیض قانونی و نهادینه شده در جمهوری اسلامی است را می‌توان به نظر من نقطه عطفی در مبارزه هم ‌زمان علیه حکومت دینی و ساختار پدر سالار دانست هر چند این دو در هم تنیده‌اند.

زنان در این دور از خیزش انقلابی ،ساختار مبتنی بر سلطه و اقتدار را به چالش کشیده و از سد حکومت دینی گذشته و مستقیما قدرت سیاسی را هدف قرار دادند.

زنان امروزه علیرغم افت و کنترل نسبی این خیزش و نه خاموش شدن آن به دلایل مختلف از جمله سرکوب، مهم‌ترین نیرو در هر تغییر سیاسی اجتماعی و حلقه اتصال جنبش‌های مردمی هستند و بدون حضور فعال آن‌ها، هر گونه تغییر اساسی و بنیادین غیر ممکن است.

اگر براین باور باشیم که انقلاب و قیام های مردمی، نه فقط اعتراض جنبش‌ها به نظم موجود، بلکه اساسا وسیله‌ای برای برپایی یک روابط اجتماعی جدید است، باید درک درست و واقعی از خواسته‌ها و مطالبات خود به عبارت دیگر از آن‌چه نمی خواهیم و از آن مهم تر ار آن‌چه می‌خواهیم داشته باشیم.

زنان چگونه می‌توانند این نقش را ایفا کنند؟


زنان امروز ایران و بطور مشخص نسل جدید به این مرحله رسیده که دیگر بی‌حقوقی و بی‌هویتی را بر نمی‌تابد و در نتیجه خود را سوژه انقلاب می‌داند.

و با عاملیت خود ساختار موجود را به چالش کشیده و مخالفت خود را با ساختار مبتنی بر سلطه و اقتدار به صراحت و با عمل خود بیان کرده‌است.

زنان سه خواسته اصلی، آزادی برابری و حق مالکیت و کنترل بر بدن را خواستارند. و با رد هویت دیکته شده هویت اصلی خود را فریاد زده و ظرفیت نهفته در این جنبش را در معرض دید همگان قرار دادند.

در این روند وضعیت اسف بار زنان انتخاب زیادی برای آن‌ها باقی نگذاشته و تجربیات مبارزه صد و اندی ساله و جهانی شدن مدیا و شبکه های اجتماعی کمک زیادی به کنشگری و عاملیت آنها کرده‌است.

نگاهی به وضعیت و جایگاه زنان در بیش از چهار دهه نشان می‌دهد که زنان علاوه بر ستم های وارده بر کل جامعه تنها به‌خاطر جنسیت شان هم در تمامی سطوح مورد ستم و استثمار مضاعف و سلطه قرار گرفته‌اند.

زنان در تمامی حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی‌، سیاسی و فرهنگی با مردان نابرابر هستند. فقر به نوعی در جمهوری اسلامی زنانه شده است.

کل جمعیت زنان ۳۱ میلیون و ۷۸۳ هزار نفر است از این تعداد تنها حدود ۳ میلیون و ۶۸۱ نفر دارای شغل هستند و نرخ اشتغال در حدود ۱۱.۶ در‌صد است و این در حالی است که زنان بیشتر در مشاغل خدماتی مشغول به کار هستند.

اشتغال زنان کارگر در بخش های غیر‌رسمی و گاها با قراردادهای سفید و شرط بچه‌دار نشدن است. استخدام زنان و دختران کم سن و سال در صنعت سکس، کار تقریبا اجباری و مجانی زنان در کشاورزی، کار خانگی، کار مجانی در محل کار همسران، نمونه‌های بارز بی حقوقی زنان است. در مورد زنان تحصیل‌کرده در حالی‌که ۵۵ درصد دانشجویان دانشگاه‌ها زن هستند و تقریبا ۵۰ درصد فاع‌التحصیل شده، تنها ۱۷ درصد جذب بازار کار با حقوق نابرابر می‌شوند.

این وضعیت، زنان بسیاری را با وجود کار به زیرخط فقر و تبعات آن پرتاب کرده‌است. زنان تحصیل کرده و متخصص بیکار و یا با دست‌مزد بسیار پایین تر از مردان عملا از نظر اقتصادی وابسته به مردان هستند و استقلال اقتصادی ندارند

واما در مورد آزادی:


زنان امروزه بر این امر آگاه‌اند که تنها با عوض شدن قدرت سیاسی خود به خود به آزادی نمی رسند. تنها عاملیت و کنشگری خود، راه را برای آزادی آن‌ها هموار می‌کند .تجربه تاریخی این را به خوبی به آن‌ها نشان داده‌است.

از جنبش مشروطیت به بعد و حتی تا جنبش سبز از زنان تنها استفاده ابزاری شده و مسئله آن‌ها به بعد حواله داده و به باد فراموشی سپرده شده‌است. و از آن مهم‌تر که در تمامی این دوران و در مقاطع انقلاب‌ها مسئله زنان مسئله جنبش روشنفکری و آزادیخواهی و حتی جنبش چپ نبوده‌است. آزادی برای آن‌ها در آزادی اندیشه و آزادی مطبوعات، آزادی انجمن‌ها و سندیکاها، آزادی اعتصابات، حق راهپیمایی و... تجسم یافته و آزادی زنان را شامل نمی‌شده‌است. در بهترین حالت مسئله را به خود زنان واگذار کرده‌اند.

نگاهی گذار به ادبیات، ،شعر، سینما، تئاتر، نقاشی و بطور کلی هنر معاصر نشان می‌دهد که به خصوص قبل از انقلاب ۵۷ تا چه اندازه دید پدر مردسالارانه حاکم بوده‌است و نه تنها تلاشی برای از بین بردن این نرم‌های جا افتاده در جامعه نشده، بلکه این کلیشه‌های جنسیتی به وضوح باز‌سازی شده‌اند.

شاید رفتار به‌‌شدت زن ستیز روشنفکران و هنرمندان به فروغ فرخزاد شاعر زن آزادیخواه و شورشی نمونه‌ای روشن و قابل فهمی از عمق فاجعه وضعیت زنان بوده و در حافظه تاریخی آن‌ها نقش بسته‌است و جان‌سختی ساختار پدرسالار را به ما زنان یادآور می‌کند که سنت‌شکنی کافی نیست. باید ساختارشکن بود.

حق مالکیت بر بدن:


مسئله‌ای بسیار پیچیده و جان سخت‌تر است.

بدن زن همیشه مصادف با گناه بوده‌است این نگاه زن را به ابژه تقلیل می‌دهد. این دید در جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده و از آن جایی که جسم زن گناه می‌آفریند باید در پرده شود. از این جاست که حجاب سنگر اسلام شده و هویت زن و نماد هویت جمع می‌گردد و در صدر اولویت‌ها قرارگرفته و به موضوع سیاسی برای حکومت دینی تبدیل می‌شود.

زنان در جمهوری اسلامی هویت انسان کامل بودن خود را از دست داده و در موقعیت فرودست قرار گرفته‌اند .

بر بستر چنین شرایطی زنان علیرغم شدید‌ترین سرکوب‌ها اعم از زندان، شکنجه، اعدام، اسیدپاشی تا محدودیت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مقاومت کرده و پروسه رهایی و آزادی خود را به اشکال مختلف پیش بردند.

خیزش انقلابی اخیر نقطه عطفی در این پروسه، برای آزادی و برابری که در عین حال ساختار شکن بوده‌است.

به نظر من این مطالبات فقط مطالبات اخص زنان نیست بلکه مطالبات کل جامعه را بازتاب می‌دهند.

و برخلاف تصور عده‌ای « آزادی و برابری » در قلب جنبش «زن، زندگی، آزادی» است.

جنبش زنان خواهان برابری حقوقی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در تمام زمینه‌ها است.

این اولین قدم برای از بین بردن دیگر تبعیضات جان سختی است که در جامعه ما ریشه عمیق دارد ، لازم و ضروری بوده و بدون برداشتن این قدم اساسی هرتغییر اجتماعی ،غیر ممکن است. نقش های جنسیتی نظم اجتماعی را حفظ می کنند و هیرارشی و سیستم سلسله مراتبی را استحکام می بخشد . در نتیجه هر تغییری بدون از بین بردن تسلط و هیرارشی نهادینه شده بین زن و مرد ،نمی تواند به آزادی و برابری دیگر گروه های اجتماعی منجر شود چرا که بسرعت سیستم بازسازی شده و تسلط ایجاد می شود.

امروزه اکثر زنان دیگر در نقش جنسیتی خود محبوس نیستند به نیروی اجتماعی عظیمی تبدیل شده اند. نگاهی به نرخ باروری ۱.۷ درصدی در ایران نشان میدهد که زنان چگونه در حال در دست گرفتن کنترل بدن خود هستند و چگونه می توانند با کاهش جمعیت جامعه را دچار بحران کنند.

بعلاوه اینکه جامعه ال جی بی تی کیو در رد نقش جنسیتی با زنان همراهند و مطالبات آنها با مطالبات زنان هم خوانی دارد و می توان گفت که خود را در داخل این جنبش می بینند.

زنان پایدارترین و پیگیرترین نیروی اجتماعی برای هر گونه تغییر هستند و به همین دلیل قادرند بیشترین نیرو را دور جمع کنند بنابراین در جامعه متکثر و پلورالیستی ما تنها یک جنبش و یک تضاد وجود ندارد و جرقه می تواند از هر جا زده شود و همه جنبش ها را در بر گیرد و به هم پیوند دهد.

شاید این پروسه به زمانی بیشتر از اتنطار ما نیاز داشته باشد اما مطمئنا نشان داده است که به رهبران خود ساخته و حتی کاریزماتیک نیازی ندارد و خود در روند مبارزه ،ابزار و نهاد های خود را پیدا می کند .

اما امروزه پیوند جنبش ها و به خصوص پیوند بین جنبش زنان ،جنبش کارگری، جنبش ملیت ها از هر زمانی ضروری تر به نظر می رسد .

و کلام آخر این که جنبش دستاوردهای غیر قابل بازگشتی برای جامعه و به خصوص برای زنان به همراه داشته است .

وظیفه همه ماست که این مشعل را زنده نگه داریم.

فریبا ثابت
۷ مارس ۲۰۲۴

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد