پدیدهی دستفروشی در خیابانهای شهر تهران هر روز بیش از گذشته رشد میگیرد. بدون شک اخراجهای دسته جمعی کارگران به چنین پدیدهای دامن میزند. چون بسیاری از کارگاههای کوچک و بزرگ کشور را طی همین چند سال اخیر به تعطیلی کشاندهاند. اکثر این کارگاههای بزرگ و کوچک برای گردش کار خود، مواد اولیهی مناسب و نقدینگی کافی در اختیار ندارند. فزونی سود بانکیِ سی درصدی هم شرایطی را برمیانگیزد تا امر تولید، کاری بیحاصل تلقی گردد. آنگاه صاحبان سرمایه به کارهای دلالی و واسطهگری یا سوداگری در بازار رسمی و غیر رسمی ربا روی میآورند. بازار رسمی ربا را بانکهای دولتی و خصوصی کشور میگردانند. اما بازار غیر رسمی آن را همان بنگاههای مالی انگلی به پیش میبرند. خستگی و ناتوانی بسیاری از کارفرمایان در کارهای تولیدی زمینههای کافی فراهم میبیند تا همگی دلالی یا نزولخواری را ارج بگذارند. طبیعی است که تمامی این پدیدهها بر بستر اقتصاد تحریمی کشور پا میگیرد که رانتهای مافیایی دولتی از فرآیند آن به نفع شبکههای در هم تنیدهی خویش سود میبرند.
دستفروشان تهرانی تمامی پیادهروی خیابانهای اصلی شهر را به تصرف خویش درآوردهاند. دستفروشی پیش از این، تنها به میدانهایی از مرکز یا جنوب شهر اختصاص داشت اما اکنون حضور خود را تا هرجایی از شهر که بگویی گسترش میدهد. گروههایی از دستفروشان حتا در میدان تجریش و خیابان شریعتی نیز حضوری فعال دارند. دنبالهای از ایشان هم نفوذ خود را در دو سوی خیابان ولیعصر از میدان راه آهن گرفته تا میدان تجریش میگسترانند. حتا خیابانهای میرداماد و گیشا نیز از حضور دستفروشان برکنار نماندهاند. گویا فقر و فلاکت را در هر جایی از تهران جانمایی کردهاند تا شمال شهر نیز از آسیبهای اجتماعی فقر و فلاکت جنوب شهر برکنار نماند. موضوعی که غروبها شدت و حدت بیشتری میپذیرد. چون در پایان کار روزانهی ادارات یا واحدهای تولیدی همیشه بر شمار دستفروشان افزوده میگردد. پیداست که شماری از همین دستفروشان پس از کار روزانهی خویش به دستفروشی روی میآورند. ناگفته نماند که به دلیل بالا رفتن هزینههای زندگی، بسیاری از مردم مجبور میشوند به کارهای دیگری نیز گردن بگذارند.
با این همه تأمین معاش و گذران عادی برای بسیاری از شهروندان تهرانی امری ناممکن مینماید. دست کم در شهر تهران هرگز نمیتوان با مزدبگیری از عهدهی اجارهی خانه و هزینهی جاری خانواده برآمد. چون اجارهی خانه بدون استثنا همهی درآمد ماهانهی کاسبان خرده پا یا مزدبگیران معمولی را میبلعد. آسیبی برآمده از اقتصاد انگلی حکومت که همانند بختک بر جان همه چنگ میاندازد.
دستفروشان از سویی برای تعیین حد و حریم بساط خویش، در چالش با هم به سر میبرند. بسیاری از آنها هرگز محل کسبشان را ترک نمیکنند و شبانهروز در محافظت از حریم آن تلاش میورزند. چون امکان دارد دیگران به چنین محلی دست بیابند. در نتیجه دعواهای فردی یا دسته جمعی، بخشی پایدار از کار روزانهی دستفروشان را پر میکند. مغازهداران نیز در چالشی همیشگی با دستفروشان به سر میبرند. چون پیادهروی خیابان را بخشی از حریم مغازهی خود میپندارند. خریداران از سویی برای پیدا کردن جنس ارزان به همان دستفروشان روی میآورند و مغازهداران هم غروبها برای جبران چنین آسیبی، دستفروشی در پیادهی روی مغازهی خود را غنیمت میشمارند. چون با همین ترفند است که خواهند توانست بسیاری از اجناس بنجل مغازه را به خریداران رهگذر بیندازند.
دستفروشان تهرانی را میتوان به دو گروه بساطی و دورهگرد تقسیم کرد. بساطیها محل ثابتی برای خویش برمیگزینند و اجناسشان را در همانجا به نمایش میگذارند. اما دورهگردها این اجناس را با خودشان از محلی به محل دیگر حمل میکنند و ضمن پیادهروی در معابر شهر، جنسشان را هم به فروش میرسانند. چنانکه نمونههایی از لباسها را بر دوششان میآویزند و نمونههای دیگری را به دست میگیرند. آنوقت برای تور زدن مشتری به هرجایی از شهر راه میافتند. جدای از فروشندگان لباس، فروشندگان فرش و گلیم همچنین شیوهای را مغتنم میشمارند. فروشندگان دورهگرد گاهی نیز از گاری و چرخهای دستی در همین خصوص بهره میگیرند. اما آنهایی که وانتی در اختیار دارند از فضای مناسب آن برای فروش کالای خویش استفاده به عمل میآورند. ناگفته نماند که در ایستگاههای متروی تهران هر دو گروه دستفروشان بساطی و دورهگرد حضوری فعال دارند.
به تازگی عدهای نیز شیوههای جدیدتری از فروش کالا را باب کردهاند. آنان منزل مسکونی خود را به مکانی برای فروش جنس بدل میکنند و برای جذب مشتری در شبکههای اجتماعی آگاهی میدهند. در نمونهای دیگر حتا اجناس را با پست برای مشتری میفرستند. بدون شک چنین شیوههایی، امکانات بیشتری را میطلبد که همهی کاسبان خانگی از عهدهی آن برنمیآیند.
در ضمن، برخی از کالاهایی که از سوی دستفروشان عرصه میگردد، تولید شخصی است. چون بسیاری از تولیدکنندگانِ خانگی نیز برای فروش کالای خویش به دستفروشی روی میآورند. تولید گلهای مصنوعی یا طبیعی بخشی پایدار از همین تولیدات خانگی به حساب میآیند. گروهی نیز انواع و اقسام ترشی و مربا را در فضای خانهی خویش تولید میکنند و آنها را در فضای خیابانهای شهر به فروش میرسانند. از چنین امکاناتی تولیدکنندگانِ خانگیِ پوشاک نیز سود میبرند. چون ضرورتهای اجتماعی ایجاب میکند که برای تأمین معاش خویش از قافله بازنمانند و ابتکار خود را در این راه نیز به کار میگیرند.
صفآرایی دولت در مقابل دستفروشان بر کسی پوشیده نیست. چنانکه برای مقابلهی با دستفروشان از مأموران شهرداری و پرسنل نیروی انتظامی سود میجوید. گفتنی است که از ترکیب این دو گروه، نیرویی به نام "انضباط شهری" را تشکیل دادهاند تا از کار و فعالیت دستفروشان جلوگیری به عمل آورند. نگاه دولت به چنین پدیدهای باوری را پیش میکشد که دستفروشان را در شهر تهران عاملی همیشگی برای بیانظباطی بپندارند. بدون اینکه به ریشههای اقتصادی و اجتماعی آن در دولتی ناکارآمد و نامردمی بیندیشند. گروههای انضباط شهری از عهدهی این همه دستفروشِ دهها هزار نفری برنمیآیند. درنیتجه مأموران نیروی انتظامی و شهرداری تهران تلاش میورزند تا به نوعی با دستفروشان شهر کنار بیایند. خلاصهی کلام، همه چیز را "خشکه" حساب میکنند تا چیزی از "حق" خود جا نگذارند. بیچاره دستفروشان هم از سر جبری حکومتی به چنین ماجرایی تن در میدهند. سپس از بین خود نمایندهای برمیگزینند تا او پولها را جمع کند و به دست همین مأموران بسپارد.
با این همه درگیری بین مأموران حکومت و دستفروشان امری اجتناب ناپذیر به نظر میرسد. چون گروهی از شدت یأس و ناامیدی خودشان را آتش میزنند و یا به صف مأموران یورش میبرند. هرچند از دو طرفِ این صفبندیِ نابرابر تا کنون افراد پر شماری به قتل رسیدهاند، ولی این قتلهای خیابانی هم هرگز نتوانسته است چشمان فروبستهی بالاییهای نظام را اندکی بگشاید.
فرارسیدن نوروز بار سنگینی از هزینهها را به خانوادههای تهرانی تحمیل میکند. ولی دستفروشیِ بسیاری از شهروندان تهرانی قرار است گرهای هرچند کوچک از این همه هزینههای شب عید بگشاید. بدون تردید درک و فهم چنین موضوعی برای مدیران اجرایی نظام امری مشکل مینماید. آنان جامعه را تنها از پشت عینک تیره و تار خویش میبینند. همراه با چنین نگاهی به جامعه است که حکومت هزینههای کلان جنگهای نیابتیاش را در منطقه به پای همین مردمان به جان آمده از فقر و فلاکت مینویسد. بیدلیل نیست که همهی شهروندان کشور هرگونه گشایشی را در زندگانی خویش به براندازی جمهوری اسلامی پیوند میزنند. چون قرار است از همین براندازی، آرمان و آرزوی عدالت اجتماعی نیز برای تودههای عادی مردم به بار بنشیند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد