logo





از اجیر شدگی تا نوازندگی محبت

جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۶ فوريه ۲۰۲۴

طاهره بارئی

tahere-barei1.jpg
روی پشت بام خانه تیررس
مردانی کلنجار می‌روند با دریچه ها و مستطیل های شیشه ای
باغبانان نور و گشایش
اجیرشدگان برای وارسی آنتن و پلاک خورشیدی
ولی غافل بوده اند
که دستهای اینان رگ و ریشه ی رویش دارد
و باغچه هائی خواهند نشاند زیر شیشه و آهن
اجیر ناشدنی

فکر می کردند
برای بستن راه خورشید
و دزدیدن نور، مزدبگیرشان کرده و کار تمام است
فکر می کردند
لابلای پژواک تصاویر
و رنگ و لعاب ورشو و آلومینیوم
چنگ در چنگ بوته های توّهم
گم خواهند شد یا دست کم سردرگم

روی صفحه تلویزیون
سفینه ای پرتاب میشود برای فتح
فتح سیاره ای
که فکر میکنند منتظر این‌ها نشسته بوده
که فکر میکنند همه سیارات بیکارند
فقط این‌هايند اهل فتح و تصاحب

دود مجازی حائل نمی شود
بین من و کارگران بام همسایه
می بینم همه را
چشمکی را که میزنند به بیل
راهی را که می گشایند از دل شیشه
گیاهان سبزی که بر می دارند از سرشان سقف زندان را
و بلافاصله برمی خیزند بسوی شعاع نور
بسوی شمیم هوا
باقی ِآزادی

فکر می کردید ما علف هرزیم؟
می شنوم کارگری زیر لب آواز میدهد
اشک می ریزد
من نفس در سینه حبس میکنم
چشمه آگاهی شکافته است به نُک کلنگ
سنگ سختی که نشسته بود بر سر راهش
ناچیز شده دیگر
با پا پس زده است

برمی خیزم
با بازوان بلند
بلندترین بازوانم
و می نوازم چهره خورشید را
با بارانی از تلنگر
بر تار های محبت



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد