"چقدر دلتنگم
برای روزهایی که هیچ وقت بر نمیگرده"
چقدر دلتنگ توأم
چقدر دلتنگ خودم
زمان آنقدر بی رحم بود
و ما در خواب غفلت در غلطیدیم
همه چیز یک شبه دستبرد زده شد:
خورشید را وارونه
ماه را بلعیدند
ما را مسخ
دیگر عشقی نماده
ته مانده اش را تهی
اسطوره هایمان از دسترس خارج
در بزنگاه تاریخ گرد و غبار پاشیدند.
مغزهامان سنگی
آهنگ هایمان غمگین
واژه هایمان خشن
رنگ و صدا را بی رنگ
یک شبه حقیقت را لوث
و خانه را تاراج کردند
چقدر دلم برای تو و ما ومن تنگ شده
امنیت را بلعیدند
ماه را یک شبه از نور و زندگی و رویا تهی کردند!
دوست را ربودند
سالهاست بدنبال گمشده خود می گردیم!
پرنده شادی سالهاست به خواب رفته است!
امیر کراب دوازدهم فوریه دوهزار و نوزده
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد