logo





ارمغان خمینی

شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰ فوريه ۲۰۲۴

رضا راهدار

reza-rahdar.jpg
« دیو چو بیرون رود فرشته در آید»

با این شعار مردم ایران در بهمن ۱۳۵۷ به استقبال خمینی رفتند و او را منجی آزادی و استقلال پنداشته بودند. او را در «ماه» نشاندند و به او لقب «امام» دادند. ملیون ها نفر برای استقبالش جاده های تهران را پر کرده بودند. برایش سر و دست شکستند. و سرنوشت یک ملت، ملتی که با خلق های فراوان از جمله کرد و لر و ترک و فارس و بلوچ و تبری و گیلک تشکیل شده است، را به او تقدیم کردند. ولی هیهات! با دیوی روبرو شدند که با فرهنگ غنی و کهن ایران زمین بیگانه بود و خود را بجای رهبر مردم «ولی» و«قیم» مردم دانست و «حکم» خود را فرمان «خدا»‌نامید و تمام قد گفت که «تمام مقصد ما اسلام است» (خمینی)

تخم نفاقی که خمینی از بدو ورودش در ایران پاشیداکنون «شجره خبیثه» ای شده است که هر که به آن نزدیک شد از بنیاد آدمی خویش جدا گشته و ددی شده است که به شکار «انسان» نشسته است. این دیو را ایران کفایت نداده و سر از لبنان و سوریه و عراق و نمی دانم کجای دیگر زمین بر آورده و خونریزی رسم و راهش شده است. ایکاش داستان خمینی با مرگ او پایان می گرفت. همانند نیمرود وفرعون و یا اسکندر و چنگیز و موسولینی و هیتلر که با گور سپاری آنها قدرت و کارکرد اندیشه شان نیز به گور رفت. در آن صورت دیگر خمینی پدیده ای نبود که روی آن وقت تلف کرد و به آن برخورد کرد. اما خمینی را بر مسند "امام شیعه" نشانده و پیراهن "تقدس" بر آن پوشانده و بت بزرگش کردند که قبله حاجات و ممر حیات اقلیت ممتازی شده است. "قوم" را به "حج" او برده و محراب و منبر را با نام او حک کرده و سکه بنامش زدند. ولایت خدائی باو داده و "سلطان مطلقش" کردند. گوئی که بر جان و مال و ایمان مردم حاکم است و فرمانش فرمان خداست، «آنکه مکتبی را مسخره می‌کند، اسلام را مسخره می‌کند. اگر متعمد باشد، مرتد فطری است. زنش برایش حرام است. مالش هم باید به ورثه داده شود. خودش هم باید مقتول شود» (صحیفه خمینی)

ارمغان جمهوری اسلامی خمینی


متن زیر تک پاره از اثراتی است که ولایت خمینی بجای گذاشته است

۱- تو با خود تخم نفاق آوردی و به عنوان «سایه خدا» و «ولی امر» خود را بر همه چیز مردم حاکم کردی. ثمره تخم نفاق تو زندگی و شوق زیستن و شادی و صفا و صمیمیت را در ایران زمین زهر کرده است. تو خود میوه ممنوعه ای شدی که هر که از آن خورد از بنیاد آدمیت جدا گشته و چون ددی هار انسان و انسانیت را به شکار گرفته است

۲- وقتی تو آمدی آزادی مرد و حرمت انسان پایمال دیو و ددان حکومتی شد!

۳- تو چادر سیاه بر سر زنان گذاشتی ولی تجاوز و بی حرمتی به زن را مباح کردی! با تو بگیر و ببند و کشتن و اعدام «امری شرعی» شد و قضات تو به جای «عدل و عدالت»‌ با کینه و انتقام حکم صادر کرده و می کنند

۴- با تو جنگ آمد، سایه شوم و سیاهی که هزاران قربانی گرفت و زیر ساخت کشور را به نابودی کشاند. اما تو آنرا نعمت الهی دانسته و تنورش را با تمام توانت گرم داشتی. چه جانهای پاک را قربانی آن و چه خانواده ها را در داغ آن سوزاندی. انگار جان و مال و زندگی مردم برایت پشیزی ارزش نداشت. و اما وارثانت آنرا تروریست وار با دریدگی در کل منطقه گسترش داده و به یک نیروی محرکه ویرانگر تبدیل شده اند!

۵- تا از راه نرسیده به نبرد اندیشه ها رفتی و تفتیش عقاید رسم راه و سنت تو شده است! اندیشدن و دگر اندیشی را به مهار کشیده و توان زندگی و گسترش هر حزب و گروه و جمعیت را گرفتی! حزب تو فقط حزب الله شد! تو دستور دادی تا «اشخاصی را كه قلم دست میگیرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت، بر ضد مسير ملت قلمفرسايی می كنند، بشناسيد آنها را. سوابق اینها را به دست بیاورند. مطالعه در احوال و سوابق اینها بکنند.» (خمینی، سخنرانی در جمع پرسنل کمیته انقلاب اسلامی، ۹ خرداد ۱۳۵۸)! مگر قرار بود که همه از شما و رژیم ولایت فقیه مدّاحی کنند؟ تو پس از آنهمه کشتار و جنایت و ویرانی ناراحت بودی که چرا تام و تمام مخالفین و دگر اندیشان را تار و مار نکردی. از کم کاریت در این زمینه از وارثانت پوزش خواستی (وصیت نام خمینی)! «و من توبه می کنم از اين اشتباهی كه کردم و من اعلام می کنم به اين قشرهای فاسد در سرتاسر ایران كه اگر سر جای خودشان ننشینند ما به طور انقلابی با آنها عمل می كنيم» (خمینی، وصیت نامه)

۶- تو نگران درس و تعلیم و تربیت فرزندان ایران نبودی بلکه می خواستی دانشسرا ها و دانشگاهها را با عده ای اوباش قمه کش و سینه چاک رژیم پر کرده و ادعای مراکز عالی علمی داشته باشی. تو به دولت و بسیج و سپاه و ملا و همه دستور داده بودی: «كه نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسرا ها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود..» (خمینی، وصیت نامه) تو عمق کینه ات را از دانش و علم نشان دادی! با تو دانش و دانشگاه نیز مرد!

۷- با تو اخلاق و عرف و عرفان مرد! دزدی و فحشاء و چپاول و غارت و اختلاس و بی حرمتی در ایران بیداد می کند و روزی نیست که وارثانت، سر بیشتر چاپیدن مردم، یقه یکدیگر را نگیرند. از رئیس جمهورت گرفته تا «مقام رهبری» همگی سر در آخور فساد و رشوه و اختلاس دارند و ننگ اخلاقی این سرزمین شده اند! آری با تو انسانیت و شفقت و جوانمردی از بین رفت. تو آلله را قربانی و ایمان را سوزانده و اسلام را نابود کردی! زن را ملعبه دست ملا و مرد را مدّاح و جیره خوار حکومت کردی! با تو عشق مرد و نفاق لانه باز کرد و خیانت جوانمردی شد و جوانمردان بالای دار می روند!

۸- با تو اندیشه و دگر بودن و دگر اندیشیدن و رأی و نظر و استقلال همه در پستو زندانی شدند! اما رندان و پلیدان و مفسدان و خبر چینیان و بوزینگان و قدار بندان حاکم شدند!

۹- تو هرگز ایران و ایرانی و فرهنگ سرشارش را درک و فهم نکردی و خود را حاکم تام و تمام این کهن سرزمین فرض کردی و آمدی تا یک اندیشه و مکتب بسیار پوسیده و متعفن و مادون بشریت را حاکم کنی!

۱۰- در پرتو تو امیدها به ناامیدی و استقلال و آزادی به دریوزگی و بندگی قدرت بدل شده است. بهشت وعده داده شده به جهنم مخوف تبدیل گشت. انسان و آزادیش در پستوه خانه ها زندانی ومشتی قداره بند و لات و لوت وشارلاتان صحنه گردان سیاست و کشور شده اند. به بیان شاملو "هراس من همه از مردن در سرزمینی است ، که مزد گورکن از بهای آزادی بیشتر باشد".

۱۱- با تو نه تنها نان و گرسنگی به تساوی تقسیم نشد بلکه همان لقمه بخور و نمیر نیز از سفره مردم ربوده شد.

۱۲- تو که به شاه تنه میزدی که بجای مملکت قبرستانها را آباد کرده است، خود هر شهر و دیار آبادی را به زندان و گورستان بدل کرده و عزیزترین سرمایه زندگی را از بیشمار مادران و پدران گرفتی.

۱۳-با تو اندیشه و اندیشیدن بالای دار رفت و به حریم انسان و انسانیت تجاوز شد. زن خوار و ذلیل جلوه داده شد و مادر به بی عفتی متهم گشت و با دستورات فقهی روسپی گری تقدس یافت و آنکه شرم کرد بزور تجاوز شد!

۱۴- با تو عشق به زندگی و ارزشهای والایش مرد و مرده پرستی و مقبره داری دوباره تقدس یافت و جای شهید و شاهد با قاتل و قداره بند عوض گردید. دین دولتی شد و دولت بی دین و ضد ارزشهای دینی حاکم گردید!

ایکاش زنده بودی و می دیدی که چگونه ملت ایران هرگز زیر بار خفت و خواری نظام ولایت فقیه تو سر خم نکرد و همچنان پا بر جا و استوار مرگ خفت بار شما را در سر دارد! ببین که چگونه آن «ضعیفه» های «فتنه انگیز» آتش به ریش نظامت زده اند و فریاد «مرگ بر ولایت فقیه» و «نه روسری نه توسری» را نه تنها در ایران بلکه در پهنه گیتی به صدا در آورده اند! نظامت چنان پژمرده و بی رمق و جانی شده است که رو در روی مردم حتی به بچه های دبستانی و دبیرستانی هم شلیک می کند. اگر گلوله و درفش و دار می توانست حیات دیکتاتورها را تضمین کند، امروز صدای هیچ آزاده و فریاد هیچ ستم دیده و ناله هیچ مادری شنیده نمی شد! ولی تاریخ به سمت آزادی و انسانیت در جریان است و ابرها هرچند که ضخیم باشند هرگز مانع تابش خورشید نخواهند شد!

«آنکه که کینه کاشت هرگز عشق درو نخواهد کرد»

به امید بهاری خجسته، زمستان ما به سر می رسد!!
رضا راهدار
آمریکا ، ۲۲ بهمن ۱۴۰۲


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد