![]() |
|
هرچه در خیابان
هرچه در کوچه مادران سیه پوش پدران پُشت خمیده هرچه زاری وُ گریه آرزوهایِ در خاک خفته شکوفه هایِ پَر پَر وُ گورهایِ بی نام وُ سنگ همه را با خود بُردم به دیدارِ کلام وُ غزل قلم اما گریست ابر سنگ شد بارانش سپیده بی آفتابِ زرینش و کاغذ لرزه افتاد در جانش جرعه بُغضی یگانه پناهم و اشکی که ویران میکرد تنهایی ما را 28/01/2024 رسول کمال این شعر را با صدای شاعر بشنوید نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|